ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

اتوبو.س هوس 36

-به چی فکر می کنی رستم ؟/؟ -نمی دونم به گردش علمی و سفر احتمالا چتد ساعته مون .. شاید هم یکی دو روزه . فکر کنم هفته آینده بشه دوروزی رو رفت . هواشناسی هم ازورود یک تو ده هوای گرم به این طرفا خبر داده -ایمان خان من نمی دونم جریان چیه .. -آقا رستم رویا جان که تشریف میارن . خوش می گذره .  می خواستم در مورد یک راننده دیگه باهاش حرف بزنم ولی گفتم بهتره فعلا افکار و اندیشه های خودمو باهاش در میون نذارم . ممکنه اون از همین حالا حساس بشه فکر کنه چه بر نامه ها و نقشه هایی داریم . در حالی که راستی راستی هم نقشه و بر نامه داشتیم . این معین خان هم حتما یه سری رو که خودش باهاشون آشنایی داشت می آورد . تو ده هوای گرم به همراه عده ای آدم داغ . فقط از این بز بازی رستم می ترسیدم . من به پیروی از این عبارت که جنگ اول به از صلح آخر با رستم حرف زده بودم اگه می دونستم مشکلی پیش نمیاد اصلا چیزی بهش نمی گفتم . ولی  حس می کردم که حسادت خاصی نسبت به من داره از این که من جای اونو در قلب مادرش گرفته باشم . در حالی که  عشق یک مادر به پسر با عشق اون نسبت به یک مرد غریبه یا معشوق فرق می کنه . در مواردی ممکنه عشق مادر نسبت به مرد غریبه هم قوی تر باشه ولی این حالت موقتیه . خلاصه  روز بعد مسئله رو با معین در میون گذاشتم . این که منم می خوام حالی کرده باشم و اگه یک کمک راننده با هام باشه بد نیست .. اونم به من رانند ه ساختمون بغلی رو پیشنهاد کرد .. -این اکبر آقای ما اهل حال هم هست .. -ولی خیلی هم لاغره .. -بهش می گن اکبر کاغذی ولی خیلی ها میگن از اون زن باز هاست . -ببینم دهنش قرصه -اتفاقا خوب شد به من گفتی که اونو هم بیاریمش . -اگه اون بیاد خیلی به نفع من میشه ولی  امید وارم کفه تزازو به نفع مرد ها سنگینی نکنه . هر چه تغداد خانوما بیشتر باشه ما مردا می تونیم بیشتر حال کنیم و خانوما هم دیگه نمی تونن به ما فخر بفروشن -ایمان خیلی هم گل گفتی . منم دوست ندارم تعداد مردا زیاد باشه . ولی باید به اینم فکر کرد که زنا شیره ما رو می کشن . نه همون اکبر بخواد تنها هم بیاد عیبی نداره . به اندازه کافی ما زن داریم .. موضوع رو خیلی آروم با اکبر در میون گذاشتم . -اکبر آقا می تونی کمک راننده ام شی یعنی در واقع راننده فقط حواست باشه .. این ماشین یه  خورده سیستمش با اون اتوبوسی که زیر پاته فرق می کنه .. -داداش به چاکرت میگن اکبر فول سیستم -اکبر جان فقط من زیاد پشت رل نمی شینم .. -چقدر باید پول مول بدیم .. -پول مول لازم نیست دعوت خودمون ... همون که زانندگی کنی و پول مول هم نگیری کافیه .. -ببینم خانوم مانوم هم با خودمون می تونیم بیاریم ؟/؟ -اکبر آقا خانوم به اندازه کافی هستند .. اکبر یه جور مخصوصی نگام کرد . می خواست یه چیزی بگه ولی روش نمی شد . اون ظاهرا چهار تا بچه داشت هنوز چهل سالش هم نمی شد ولی خیلی اهل حال بود با خیلی از زنای میانسال و بیوه در ارتباط بود .. بیشترشون رو افراد خارج از دانشگاه تشکیل می دادند . همیشه هم با زنش جنگ و دعوا داشت . معین می گغت که اون اصلا به زنش توجهی نداره . زنش هم قیافه ای نداره که به درد بخور باشه . از اونجایی که از خودش خونه داشت و خرج تراشی زیادی هم واسه از دواج نکرده بود راضی شده بود که با اون از دواج کنه .. -ببینم شاید به نظرت خنده دار بیاد ویه وقتی فکر کنی که اکبر کاغذی یا در واقع اکبر پهلوون بی غیرت و بی ناموس شده ولی ما اگه سرمون بره ناموسمون نمیره -اکبر جان موضوع چیه . چی شده -هیچی می خوام بگم من خیلی دوست دارم مادر بچه ها رو بیارم .. یعنی چه اکبر .. اون اگه بفهمه که پوست از سرت می کنه -نه اون دفعه کلی با هم جنگ و دعوا داشتیم و همش می گفت مرد آخه تو کاری می کنی که منم برم دنبال کار و تفریح خودم . همش زاغ سیاه منو چوب می زنه .. -اکبر شاید معین موافقت نکنه . از طرفی ممکنه زنت وقتی که جریان رو بفهمه موافقت نکنه همه چی رو لو بده . اون وقت خر بیار و باقلی بار کن . -من برای این کار نقشه دارم .. این که اولش بهش چیزی نمیگم .. اون عاشق فیلمهای سکسیه . وقتی که فیلمی می بینه طوری میشه که  علنا طوری رفتار می کنه که  یه چیزایی میگه که من حس می کنم دلش می خواد هنر پیشه های فیلم اونو بکنن . اگرم بر و بچه ها در یه حد معینی تحریکش کنند اون به هوس میفته .. اون وقت دیگه منم راحت میشم و می تونم راحت تر  عشق و حال کنم .. یه نگاهی بهش کرده و گفتم پس در این مورد با معین حرف می زنیم .. مخلص هر چی آدم با غیرت و با نا موسه .. دو تایی یه لحظه به هم نگاه کرده و به شدت می خندیدیم ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر