ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 41

کیرش  کس و کونمو داغ کرده بود . دلم می خواست بگم شورتتو بکش پایین و کارمو یکسره کن . فکرشو نمی کردم با این که این همه ار گاسم شدم و حال پشت سر هم حال داشتم بازم از این که با هام ور بره و بخواد منوبکنه خوشحال و راضی باشم . داشتم آتیش می گرفتم . دستش رفته بود رو سینه هام . بازم قلبم به شدت می تپید . این تپش هم از روی هوس بود هم به خاطر این که نمی خواستم اون بفهمه که من چقدر هیجان دارم و دلم می خواد که اون منو در اختیار خودش بگیره و دوباره بکنه . حالا اون تنها بود . درو از داخل قفل کرده بود .. -دوباره بهم بگو اسحاق چرا درو از داخل قفل کردی . منظورت چی بود . می خوای مگه کاری کنی . -مامان گل و خوش بدن من . مگه تو نگفتی که دلت نمی خواد تو خودت به ما یاد دادی که پسرای حرف گوش کنی باشیم . خودت گفتی لذت می بری از این که ما به حرفات توجه می کنیم  خوشحالی . از وقتی که بچه بودیم بیشتر به حرفای تو توجه داشتیم . چون بیشتر این تو بودی که به ما تو جه داشتی . بابا که همش به دنبال کارای خودش و عشق و تفریح خودش بود و حالا هم هست .. اسحاق داشت واسه خودش حرف می زد و من هنوز به اون کیر کلفتی که داخل شلوارش به کونم چسبیده بود فکر می  کردم . قبلا هر وقت که قلی  منو می گایید و سالی و وقتی شانسی ار گاسمم می کرد تا مدتی رو احساس سیری می کردم ولی خالا این چند روزه با این که پریود هم بودم ولی نمی دونم چرا هر چی کیر می خوردم سیر نمی شدم . شاید اونا طوری بهم مزه سکس رو چشونده بودند که در پایان هر هیجانی دوست داشتم هیجان دیگه ای شروع شه ..  یک زن و شاید هم یک مرد در طول سکس همش عشقش به اینه که بتونه به آخر خط برسه خودشو خالی کنه و از این لحظه ها لذت ببره . وقتی هم به اوج می رسه آروم می گیره . حس می کنه آبی رو آتیش ریخته شده . وپس از مدتی دوباره عاشق اون هیجان میشه . لحظه هایی که داغش کنه و اونو تشنه رسیدن به اوج قرار بده . حالا من همون حالتو داشتم . می خواستم توپو بندازم به زمین اسحاق . -عزیزم این چرا این جور سفت و شق شده . کیر مردا وقتی که به هوس میفته و یه چیزی رو می خواد این جوری بلند میشه -مامان تو که دوست نداری حالشو نداری بذار همین جور بغلت بزنم و بخوابیم .. منم دیگه حرفی نزدم . فقط هر  چند لحظه یک بار یه حرکتی به خودم می دادم تا اونو تشنه تر کنم . تا آ تیش هوسو بیشترش کنم . تا کاری کنم که اون بیشتر نشون بده که منو می خواد و می خواد که با من باشه .. ولی حس می کردم که اون منتظر یه حرکتی از طرف منه .. -اسحاق اگه این جوری سختته و شورتت اذیتت می کنه می تونی اونو از پات درش بیاری . -مامان آخه من این جوری بهت می چسبم . -خب بچسب ولی کاری نکن . یک مرد باید اراده داشته باشه . تو که تا حالا اراده ات خیلی خوب بود . پسر حرف شنوی من همون کاری رو انجام داد که من می خواستم شورتشو کشید پایین و مثلا ازم فاصله گرفت . واسه اون چند لحظه ای که از تخت پایین رفته بود تا شورتشو در آره منم ملافه رو طوری که اون نفهمه با فشار روی کسم کشیدم تا اون خیسی های کسمو خشک کنم که یه جورایی از طرف کونم خودشو نشون نده . حالا دو تایی مون لخت به هم چسبیده بودیم . من یه پهلو و پشت به اون قرار داشتم . خیلی داغ شده بودم .  کیرش خیلی آروم به کونم چسبیده بود . دستاشو دور کمرم حلقه زده بود طوری که با هر دو تا سینه هام تماس داشت . سرشو گذاشته بود رو قسمت بالای کمرم و خیلی آروم پس گردنمو می بوسید و بوش می کرد . -مااااااماااااان -جااااان -این کار که ایراد نداره -چه کاری رو میگی . -همین که دارم می بوسمت و نازت میدم -اوووووففففف نههههههه چه ایرادی داره ! اگه به منظور و نیت خاصی نباشه خیلی خوشمم میاد . دلم می خواد به همین صورت ادامه بدی . ادامه بدی . بگی که خیلی خوشت میاد و دوستم داری . کس خشک شده من می رفت تا یک بار دیگه سر شار از خیسی های هوس شه . کیر اسحاق چسبیده به کونم بود . با یه حرکت دیگه می تونست روی شکاف قرار بگیره ولی حس کردم که خودشو کشیده عقب -چی شده عزیزم .. -این جوری بهتره . هر لحظه فکر می کنم که می خواد خالی کنه -من بمیرم . واسه کمرت خیلی بده . عیبی نداره .. می خوای شمشیرتو فروش کن توی غلاف .. اشکش همونجا در آد و بعدش که خوب عقده هاشو خالی کرد و سبک شد می تونی بکشیش بیرون .. هنوز حرفم تموم نشده بود که کیر کلفت و دراز اسحاقو تا ته کسم حسش کردم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر