ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 93

حاجی همون دم در حموم خودشو برهنه کرد -بفر ما حاج آقا من خودم به تن و بدنت دست می کشم . اگه غسل رو انجام ندادی خودم غسلت میدم . .-من فکر نکنم این مدل غسل کردن صحیح باشه -حاج آقا شما خودن مجتهدی با احکام دین به خوبی آشنایی داری که به این مدل غسل میگن غسل جنابت به نیابت .. یعنی به من اجازه میدی برات این کارو بکنیم . شریف یادش اومد که هنوز خطبه نخونده و منیره رو صیغه اش نکرده ولی با خودش گفت بی خیال .. اون اگه چیزی یادش نیومد منم چیزی نمیگم . حالا کی می خواد بره اون کاغذ پاره رو بیاره یه چیزی بخونه .  هیکل زن انگاری همون تازگی رو براش داشت . دلشو برده بود . خیره به هیکل زن نگاه می کرد . نمی تونست پا پیش بذاره . ولی کیرش بد جوری شق شده بود . منیره رو به یاد کیر اسبی مینداخت که تا نیمه بلند شده باشه . دستشو گذاشت دور کیر شریف و اونوبه داخل حموم کشوند .. -بیا جلو حاج آقا .. -منیره جون حالا چون غسل جنابت به گردنم بود اومدم . دفعات بعد بعد از نماز شب میام .. -هر وقت تشریف آوردی قدمت روی چشم . کیرت به روی کس .. پهنای زبون منیره روی کیر آیت الله شریف قرار داشت .. -آخخخخخخخ -جووووووووون حاج آقا .. دلم واسه این یه تیکه خیلی تنگ شده بود حاجی جون نمیگی که من یک زن هستم ونیاز دارم ؟/؟  می دونی اگه یه مسلمونی شبا سیر بخوابه همسایه اش گرسنه باشه چقدر گناه می کنه ؟/؟ -آخخخخخخخ ساک بزن ساک بزن .. تناول کن منیره جان .. من که حاضرم همیشه در خدمت باشم . اینجا این گناهو کبری مرتکب میشه که باید به فکر همسایه خودش باشه .. گناه بر گردن اونه .. -حاج آقا شما هم گناهکارید .. باید به ایشون امر به معروف کنید . اون اگه خودش نمی دونه باید مطلعش بفر مایید . شوخی کردم حاج آقا کبری نباید به هیچ وجه متوجه شه . نباید بفهمه .. حالا به من شیرینی بده .. شیرینی .. من می خوام .. شریف که پس از دقایقی سستی تازه داشت بر خود مسلط می شد آغوششو واسه منیره باز کرد . -خودم حق همسایگی رو به جا میارم . سعی می کنم بیش از این مرتکب گناه نشم . منیره کف دستشو گذاشته بود روی کسش و گفت عزیزم تپلی من آیت من در خدمت شماست .. شریف خیلی دلش می خواست ریششو از ته می زد و کاملا براقش می کرد ولی هرچه فکر می کرد آیت الله بی ریش ندیده بود فقط در یک مورد بود که یکی از این مقربین درگاه بی ریش بود که اونم مادر زادی بود و بهش می گفتند آیت الله کوسه .. -بیا حاجی جون . ریشای نرمی داری .. بمالش به کسم . هرچی بمالی به اون ریشه اش قوی تر میشه . منیره شریف رو کف حموم خوابوند و رفت روی صورتش نشست . کف دستاشو گذاشته بود روی دبواره حموم و خودشو به شدت حرکت می داد ..ملا شریف زبونشو در آورده بود تا اونو بذاره لای کس منیره . ولی حرکات وسط بدن و لاپای منیره روی صورت و چونه شریف فرصت فکر کردن رو ازش گرفته بود .. -حاج آقا چند بار باید بهت بگم که اگه بتونی رقص یاد بگیری خیلی معرکه میشه من و تو با هم می تونیم لحظه های خوبی داشته باشیم .. زن سرشو برد عقب تا بتونه کیر شریفو لمس کنه .. مجتهد حس کرد که اشتهای کیرش بیش از اندازه باز شده و جز با باز کردن کس منیره سیر نمیشه . یک لحظه با سرعتی انفجاری از جاش پا شد . یک دور زنو بر گردوند .  به خود نهیب زده و گفت مرد بر خودت مسلط باش و بر نفس خودت غلبه کن . سعی کن با خونسردی عمل دخول رو انجام بدی .. من اومده بودم اینجا غسل کنم برم .. منیره هم خودشو از روی زمین بلند کرد و گفت حاج آقا یه دست گرمی کار کنین مزه ای بگیرین بقیه رو باشه بعد از نماز تشریف بیارین من در بست در خدمت شما هستم .. امروز دوبار به فیض می رسم . ایرادی نداره . -خیلی عالی میشه .. هر دو بار هم تشریف میارین اینجا خودم عمل غسلو براتون انجام میدم . منیره خودشو به کیر شریف سپرده بود . دستای شریف رو شونه های اون قرار داشت . شریف حس می کرد کیرش در حال آب شدن در کسیه که حسابی اونو سرشار از انرژی کرده .. -منیره جان اگه بدونی که این آمیزش چقدر در راه تعلیم و تر بیت جوانان و امت تاثیر داره .. -چرا حاج آقا .. می دونم .. شما رو ریگلاژتون می کنه ؟/؟ -زدی به خال .. -فعلا که شما زدی به خال .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر