ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 31

-بابا خیلی بهم مزه میده .. دلم می خواست دو تا کیر داشتی یکی رو فرو می کردی توی کونم . -اگه دوست داری از توی کست بیرون بکشم اونو توی کونت فرو کنم . -نه الان نه .. الان کسسسسم کیرت رو می خواد .. -پس باشه هر وقت حال کستو جا آوردم اونو فروش می کنم توی کونت .. حالا با حرکت انگشتام حال کن .. . کونشو  از پشت تکون می داد تا همراه با حرکتای من اونم یه حال و حرکتی کرده باشه . الهه همچنان باهام ور می رفت . دوست داشت کاری کنه که من احساس لذت کنم . گرمای تنشو حس می کردم . شاید حسادت و شاید هم تماشای گاییده شدن خواهرش توسط من آتیش هوسو دوباره درش شعله ور کرده بود . -الهه الهه .. دخترم تنت چقدر داغ شده . چقدر التهاب داری -بابا بابا جونم همه از هوسه . همه اش به خاطر توست . دلم می خواد زود تر کارت رو با المیرا تموم کنی بیای سراغ من .. من خیلی خسته شدم . همش منتظر بودم که کی می تونم المیرا رو ارضاش کنم تخت بگیرم بخوابم . حالا این الهه دوباره انتظارمو می کشید . راهی نداشتم جز این که به ساز دخترام برقصم . دلم نمی خواست اونا به فساد کشیده شن . پس باید خودم اونو تامینش می کردم .داشتم به قالب کون المیرا نگاه می کردم و اونو با کون دو تا دخترای دیگه ام مقایسه می کردم .  این جور مقایسه کردنها سبب می شد تا از لحظه های سکسم لذت ببرم . به خودم می گفتم اردلان اردلان به این فکر کن که داری کس یه غریبه رو می کنی . فرض کن که اون دوست دخترته . اون یک غریبه هست تا همچنان لذت ببری . حتما اونم همچین حسی رو داره که منو به عنوان دوست پسرش فرض کنه .. ولی اگه این احساس خودشو به من بگه من احساس حسادت می کنم . قوس کون المیرا بیشتر از کون الهام بود یعنی طول موج بیشتری داشت و بر جسته تر نشونش می داد . طوری که وقتی اونو دراز کشش کردم و از همون پشت به گاییدنش ادامه دادم این حالت بیشتر و بیشتر تحریکم می کرد .. -الهه هم از پشت بغلم کرده همچنان با موهای سینه ام ور می رور و باهاش بازی می کرد .. گاه این حرکاتش سبب کندی سکس من با المیرا می شد ولی چیزی بهش نمی گفتم و توی ذوقش نمی زدم . چقدر این دخترا بهم انرژی می دادن . ولی گاهی می بینی که قدرت زیادی هم کار دست آدم میده .. این بار الهه از کناره های صورتم لباشو گذاشته بود رو لبام .. -الهه می تونی دست از سر بابا بر داری تا اون بتونه خوب بهم حال بده .. -ببینم یادت رفته که من و پدر داشتیم حال می کردیم تو هم میومدی وسط ما -ولی این جوری دست و پا گیر نبودم .. -ای امان از دست شما دو تا دخترا .. حالا الهه جون چند دقیقه ای اگه فقط تماشا کنی که من زود تر بتونم حال المیرا رو جا بیارم می تونم اون وقت به کارای دیگه برسم .-بازم میای سراغ من ؟/؟ -دختر تو هنوز سیر نشدی ؟/؟ -من اشتهام خیلی خوبه .. تازه حالا که دارم می بینمش این قدر اشتها دارم وقتی که لمسش کنم حسش کنم اون وقت اگه بدونی چقدر اشتهام باز میشه ؟! باشه بابا جونم . من میرم کنار می شینم . ولی می دونم بابای گل من قوی ترین مرد دنیاست . -ببینم الهه خوب داری شیرم می کنی -خب پدر من شیره دیگه  مگه شک داشتی .. کیرمو از توی کس المیرا بیرون کشیدم و سرمو گذاشتم روی کون تا یک بار دیگه اون جوری که دلم می خواد با این قسمت از بدنش حال کنم . از اونجا اومدم پایین و پایین تر .. پشت پاش و تا سر انگشتاشو غرق بوسه کردم . پس از این که یک لیس حسابی هم به کمر و پشت گردنش زدم  اونو به طرف خودم بر گردوندم . حالا طاقباز و روبروی من قرار داشت . با چشای قشنگش به من نگاه می کرد . لاپاشو باز ترش کرده تا کس سفید و کوچولوشو به خوبی ببینم . المیرا بهم لبخند می زد . پاهاشو باز تر کرد . کسش همچنان خیس بود . نوک تیز سینه هاشو به نوبت می ذاشتم توی دهنم .. بعد از اون لبامو بردم سمت لبای اون و همزمان با اون یه حرکتی هم به سر کیرم که به ابتدای کسش چسبیده بود داد م .. کس المیرا کیرمو طوری قورتش داده بود که وقتی می خواستم اونو بکشم به عقب به زور بر می گشت . . حس می کردم کس اونم خیلی تنگ و چسبون و لذت بخشه . آخه این دو تا دخترام که زیاد شوهر داری نکرده بودند . تا حالشون جا بیاد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر