ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 34

الهام جون اگه راضی باشی فقط کنار هم می خوابیم . من هنوز خسته ام . از همون سکس دیشب تا حالا خیلی داغون شدم نیاز به استراحت دارم . -بابا جون یه حرفی می زنی و دیوونه ام می کنی . تو که الان از پیش اون دخترات بر گشتی . من کجا این همه کارت داشتم که خسته ات کنم ؟ از دستت خیلی دلخورم . ازت انتظار نداشتم که با من این جور حرف بزنی و روحیه منو کسل کنی . دیدم بنده خدا راست میگه . -عزیزم می خوام سرمو بذارم رو سینه ات و بخوابم . بهت بگم خیلی دوستت دارم . عاشق الهام جون با حال خودم هستم . -ببینم پدر .. یک پدر در این که عاشق دختراشه شکی نیست ولی علاوه بر عشق به چیزای دیگه ای هم نیاز هست . میگم الهه و المیرا هم خواستن که عاشقشون باشی و براشون از این حرفای رویایی و عاطفی بزنی یا نه ؟/؟ -نمی دونم . نمی دونم . یادم نمیاد .. -بازم جای شکرش باقیه که بابا گلی ما دروغگو نیست .. -الهام من سرم درد می کنه -من بیشتر از تو سردرد دارم -من درد سر هم دارم . -نمی دونم بابا اردی خوشگل و خوش تیپ من . نمی خواستی این همه بچه راه بندازی . حالا خودت هم باید به همه اونا رسیدگی کنی . عجب غلطی کرده بودم ! اگه با همون مامانه می ساختم که همچه چیزی امکان نداشت که با یک خیانتکار در یه خونه سر کنم دیگه لزومی نداشت که یه جورایی با این دخترا کنار بیام . الهام بلوزشو که دگمه هاش باز بود در آورد و گفت بابا سرت رو بذار رو دلم . اگرم دوست داری حرفای عاشقونه بزنی من حرفی ندارم ولی کارای دیگه ای هم باید بکنی . زندگی که فقط عشق نیست . زندگی خیلی چیزای دیگه هم هست . پس ازت می خوام که پسر خوبی باشی . من تو رو به خاطر ار تباط با زن همسایه بخشیدم ولی خواهرام به خاطر این که با من رابطه داری داشتند خون به پا می کردند . حالا به من بگو با با جون با این شرایط من بهترم یا اونا ؟/؟ من خواستنی ترم یا اونا . دستاشو به پشت سرم چسبوند و اونو به سینه هاش فشرد . -اوووووهههههه بابا بابای گلم این قدر بی حال بازی در نیار . دوستت دارم . دوستت دارم . می خوام . فدای اون کیر داغتم . می خوامش می خوامش . بابا بابا جونم این قدر بی حال نخورش همه انرژی خودت رو گذاشتی واسه اون دو تا دختر پاک منو از یادت برد ی . اصلا به این فکر می کردی که من این چند ساعنته رو چقدر گریه کردم . اون از مادرمون اینم از بابامون .. -الهام تو خیلی بی انصافی اگه بخوای از من گله ای داشته باشی . من که اول با تو بودم . انرژی خودمو روی تو گذاشتم بعد رفتم سراغ خواهرات .. -نمی دونم چی داری میگی . حالا یه کاری کن که من فراموش کنم امروز منو به حال خودم گذاشتی که برم . اگه بدونی چقدر داغون بودم . می خواستم خودمو بکشم ... می دونستم داره دروغ می گه .. چون الهام از اوناش نبود که عشق و حال خودشو ول کنه و به خاطر این مسائل بخواد همچین خریتی بکنه  منم واسه این که بهش نشون بدم چقدر واسم اهمیت داره گفتم عزیزم گلم فدات شم اگه این کارو بکنی بابات هم می میره .. -سه تا دیگه داری .. -ولی جدایی از تو برام خیلی کشنده هست . -اگه راست میگی حالا که زنده هستی پس سردرد رو بهونه نکن و اون جوری که من دوست دارم و میشه حال کرد به من حال بده .. توی دلم گفتم دختر تو دیگه کی هستی . همه تون یکی از یکی زرنگ تر . بیچاره الناز ساده دل من که از اول تا آخر سرش تو لاک درس و مشقش بود و کاری به کار کسی نداشت . قبل از این که من لختش کنم اون دست به کار شد و تر تیب منو داد . -خوبه بابا ؟/؟ این جوری خوبه ؟/؟ -کاملا .. خیلی عالیه .. سرم داشت می تر کید .. ولی اون کیر شل و وامونده منو گذاشت توی دهنش و یه جوری اونو ساکش می زد که فکر می کرد داره یه ساندویچ خوشمزه می خوره -الهام مثل این که خیلی گرسنه اته و اشتهات هم خیلی زیاده -آره پدر همینه که میگی . آخه از صبح تا حالا چیزی نخوردم . -پس حالا هر چی که دلت می خواد بخور . هر چی عشقته نوش جون کن .. کیرمو هر قدر هم ساک می زد فقط داشتم لذت می بردم . دیگه غیرتم اجازه نداد که دخترم که چند ساعتی رو در ناراحتی به سر برده بود فعالیت داشته باشه و من فقط نگاش کنم . سرمو گذاشتم لاپاش و در همون حال شلوار و شورتشو کشیدم پایین . -دختر من که خوب اونو لایروبی کرده بودم  این همه خیسی و تر شح از کجا پیداشون شد . -نمی دونم بابا از وقتی که فهمیدم میشه راحت کنارت خوابید خیلی راحت هوسم خودشو این جوری نشون می ده -و خیلی راحت می تونی حرفشو بزنی . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر