ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انتقام میسترس 34

داشت میومد به سمت من . دیگه متوجه شدم که هدفش منم و اون می خواد تر تیب منو بده . تعجب می کردم . اگه تیمور قصد کشتن منو داشت باید دفعه قبل این کار رو انجام می داد . حتما متوجه شده که من دارو دسته اش رو لو دادم یا تر تیب اونا رو دادم . اگه این طور باشه باید یک بازی خطر ناکی بین من و اون شروع شده باشه . می تونستم همین الان در این شرایط تر تیب اونو بدم . ولی شاید اونایی که پشت سرش بودن خیلی قوی تر ازش بودند و من نمی دونستم .  حس می کردم که دو تایی مون خوب می تونیم فکر همو بخونیم . شایدم اون نمی دونست که من همکار پلیس هستم . فقط همین جوری به خاطر انتقام اونا رو لوش دادم . شایدم همه اینا از روی توهم باشه .. به خاطر کینه ای که ازم داره داره این کارا رو انجام میده . خودمو آماده کردم که بتونم از خودم دفاع کنم . شاید هم طرف قصد کشتن منو نداشت . ولی چرا تیمور این ریسکو پذیرفته که با این جنایتکار حرف بزنه بعد اونو بفرسته سراغ من . یعنی اون نمی دونه که دور بین های مخفی از تمام این صحنه ها فیلم می گیره ؟/؟ صدای زنگ در رو دوبار شنیدم .. کمی دلهره داشتم .  بهترین کار این بود که وقتی در رو باز می کنم خودمو به حاشیه در بکشونم . چند بار تمام نیرومو در پا جمع کرده ولش کردم .. خیلی مراقب بودم که بهش فرصت نفس کشیدن هم ندم . نامرد پست فطرت . درو باز کردم .. با اون چهره مصممش ازم پرسید -خانوم رئیس شیما .. -بفرمایید خودم هستم . کاملا مراقبش بودم . تا حرکتی ازش نمی دیدم قصد کاری رو نداشتم . یه لحظه دیدم که دستش رفته به طرف پشتش . تا بخواد کاری کنه با مشت به صورتش کوبیدم . حس کردم که این ضربه شدید نبوده تمام نیرومو در پام جمع کرده تا بخواد بفهمه چی شده زدم به سینه اش .. و با ضربات پی در پی نذاشتم که دستش به اسلحه اش برسه . ضعیف تر از اونی بود که فکرشو می کردم . دلشو به همین اسلحه خوش کرده بود .. می خواستم هفت تیرشو  ازش بگیرم پا به فرار گذاشت ولی چند قدم نتونست بیشتر بره .. در همین لحظه دیدم سر و کله تیمور پیدا شده ... اونم اسلحه به دست .. بهزاد و دو سه نفر دیگه هم خودشونو به محوطه رسونده بودند . یک لحظه ترس برم داشته بود . حس کردم که تیمور می خواد به طرف من شلیک کنه شایدم همچین قصدی داشت . صدای شلیک گلوله ای بر خاست .. .  به سمت من نبود . ضارب توسط تیمور کشته شد .. اونو کشته بود تا اعتراف نکنه که اجیر شده چه کسیه .. پیش خودم می گفتم این احمق نمی دونه که من از این که اون دو تا با هم بودند فیلم گرفتم ؟/؟ .. -تیمور تو کشتیش ؟/؟ -آخه اون داشت به تو شلیک می کرد .. اگه من نبودم تو رو می کشت .. می خواستم به تیمور بگم اون که  در لحظه شلیک دستش به طرف اسلحه اش نبود ولی به روش نیاوردم . دلم می خواست اون لحظه دستامو میذاشتم دور گردنش و اون قدر فشارش می گرفتم تا خفه شه تا چند تا از این ضربات مرگبار پامو می کوبوندم به دک و دنده هاش و خردش می کردم . فشار زیادی بر من وارد اومد از این که فوری حالت خودمو عوض کردم و لبخند به لبام آوردم . -ممنونم تیمور خان اگه شما نبودی اون به طرف من شلیک می کرد . من نمی دونم با چه زبونی ازت تشکر کنم . ببینم تو این ضارب رو قبلا می شناختیش ؟/؟ من تازه دیدمش .. -آره چند بار برای خرید اینجا اومده بود . اون چطور خودشو به این فضا رسونده . هنوز افراد متفرقه و غیر خودمونی وارد این فضا نشده بودند  تیمور حواست هست ؟/؟ اگه کسی غیر از گروه خودمون این جریانو گزارش می کرد و بکنه چی میشه ؟/؟ یک قتل اتفاق افتاده . فعلا بگو در اینجا رو ببندن  تا بتونیم تر تیب این جسد رو بدیم ..هر چند اگه کسی هم گزارش قتل رو می داد می تونستم مسئله رو فیصله اش بدم . .. به من خبر دادن که در اینجا بسته شده .. پس تیمور حواسش بوده .. میگم نباید این وقت صبح ما بدون مشتری باشیم ! -خب تیمور تو باهاش صحبت هم کردی قبلا ..؟/؟ -در حد همین معامله .. یه نگاهی هم بهم انداخت و حس کرد که ممکنه یه جای کار کم بیاره .. -اتفاقا چند دقیقه پیش صدام کرد و ازم پرسید که مسئول اینجا رو کجا می تونم ببینم .. تیمور داشت بهم می گفت و متوجهم می کرد که اگرم صحنه ای رو دیدم به این مدارک دل خوش نکنم .. .....تر تیب همه کار ها رو دادم . پلیس رو هم در جریان گذاشتم . و جسد رو هم بعدا به طریقی به دست اونا رسوندم . اونا هم دیگه به خاطر این که مشکلی برای مبارزه با باند قاچاق پیش نیاد واسه این مسئله خودشونو به محل جنایت نرسوندند . چون این جور موارد یک قتل اون قدر اهمیتی واسشون نداره که جلوی یک عملیات سنگین گرفته شه . براشون باز داشت تیمور هم چه اهمیتی می تونست داشته باشه .. . لحظاتی بعد  من و بهزاد دوباره خلوت کرده بودیم . حالا این اون بود که سرم داد می کشید . -خیلی بی خیالی شیما . تو باید چند تا  محافظ واسه خودت داشته باشی . -دیدی که یک تنه از پسش بر اومدم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر