ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

یلدا , روشنی دلها 1


بازم داشتم به یلدا فکر می کردم این که دو سه روزی وقت دارم که یه چیزی از گذشته و حال و آینده رو قاطیش کنم و تحویل این یلدای سیاه سوخته بدم پیشواز .. هرچی که نگاه می کنم این یلدا خانوم ما با همون عمر یه روزه اش هنوز به دنیا نیومده .. هنوز به دنیا نیومده تا با اون چهره سیاه و دل روشنش شادی رو واسه میلیونها ایرونی و فارسی زبانان در سر تا سر دنیا به ارمغان  بیاره . هیشکی به فکر خود یلدا نیست . به فکر احساسش . به فکر این که از کجا میاد و به کجا میره .. یلدا میاد و در سپیده ها محو میشه . با خودش یه دنیا روشنی میاره .. اون شب , دنیا مال یلداست .شبی که پاییز به زمستون می رسه . یلدا یعنی خوشی هایی که به انتها می رسند . خود در روشنی روز محو می گردد . آنان که که دوستش می دارند دیگر یادی از او نمی کنند . نمی دانند از کجا آمده به کجا رفته است . یلدا با من از شبهای روشن زندگی خواهد گفت . با من از دلهایی که در جستجوی عشقند و آن را در تیرگی شب می جویند . یلدا با من از زیبایی قصه های عشق خواهد گفت . از حرارت تنهای سردی که با خون عشق می سوزند تا پیام محبت زمینیان را به ستارگان برسانند . یلدا با من از امروز خواهد گفت .. او دیروز را ندیده است .. از فردا چه می داند .  او چه می داند که عشق جاودان چیست . یلدا با زمین و بر زمین می آید . آنجا که سلطان عشق فرمان ظهورش را می دهد گویی که زمین با خورشید قهر کرده است (زمین می گردد خورشید ثابت است ). شاید  در شب یلدا آن شب که ملکه , پادشاه زمین می گردد کسی در انتظار خورشید نباشد . سلام می گویم برتو .. بر تو شب عشق و جدایی .. بر تو ای زیبا تر از احساس آشنایی ! که می دانم با  اشک چشمان دل در هر خانه ای می خندی تا به ما بگویی تو همچون شمع فروزانی که می سوزد تا به دیگران روشنی بخشد .. شمعی که با سحر خاموش می گردد .. شمعی که به ما می گوید عشق زیباست سوختن و در عشق سوختن زیباست . یلدا به عشق زندگی می آید . چه کسی عاشقش خواهد شد . یلدا چون پلی خزان غم را به زمستان سرد می سپارد . قبل از طلوع زمستان چشمانش را می بندد ... و من به زمستان سلام می گویم .. زمستان در راهست . زمستان خواهد آمد . من فرزند زمستان و روز عشق زمستانم و سلام گذشته ها را حال هم به زمستان می گویم .. سلام بر زمستان ! سلام براشکهای سرد و سخت کوهساران . سلام برتو که همچنان برمرگ یلدا مرثیه می خوانی . سلام بر ابر های سپید ! سلام بر برف کوهستان و خورشید سرد ! سلام بر عشق داغ و سوزانی که  تو را به سرزمین بهاران می رساند .  چراگرفته ای ؟/؟ چرا غمگینی ؟/؟ تو را سرد و خشک و بی برگ و بارت می خوانند ؟/؟ احساس می کنی که از تو می گریزند ؟/؟ بدان که بهار پرستان هم دوستت می دارند نه برای گریز از تو چون که تو خود آبستن عشقی .. آبستن فریاد هایی که سبزه نگارها را از دل زمین بر می آورد تا به مادر زمستان وداع گوید و به کودک بهار سلام . ببین زمستان گرم من ! من فرزند عشق و فرزند روز عشق توام . فرزند زمین پاک تو .. من با قلب گرم خود در قلب تو دیده به جهان گشوده ام . من نیز چون تو به بهار سلام می گویم تو با قلب بهاری خود سرزمین یخی و دلهای سنگی را به جویهای بهاری می سپاری . توهم چون من  به شوق دیدار بهار اشک می ریزی . و من به تو سلام می گویم که عاشقانه در روز عشق به فردا و فر داها دل بسته ای تا چون پلی آرزومندان را به آرزوهایشان برسانی . سلام بر زمستان ! سلام بر اشکهای داغ و سوزانت که اشکهای سرد کوهساران را به  چشمه ساران بهار زیبا می رساند . من در دامنه کوهستان زیبایت به انتظار نشسته ام تا آبشار زندگی باز هم سازی دیگر بنوازد .. سازی از آغاز زندگی از لبخند از عشق و این که هنوز هم زندگی نفس می کشد .. زمستان من ! تو بار ها و بار ها از عشق سروده ای و من قلب و قلم داغ خود را به تو سپرده ام تا با هم به استقبال بهار زیبا برویم . سلام بر تو سلام بر عشق .. سلام بر پیکره سرد طبیعت با نغمه های گرم و سوزان عشق .. سلام بر آهنگ زندگی ! سلام بر طبیعت زیبا ! سلام بر تپش قلبهای عاشق و تپش قلب عشق !سلام بر زمستان ! می دانم که تو هم خواهی رفت به آنجا که  پاییز رفته است وکس ازآن نشانی نیاورده است . برای من از عشق بخوان . چون پاییز زیبا , چون تابستان پرشکوه و عروس بهار .. سلام بر سیمای سرد و قلب گرمت . بیا تا با هم به جشن زندگی و تولد دوباره زمین برویم . می دانم آن چنان که یلدای ما تو را ندیده تو هم  عروس بهار را نخواهی دید می دانم که این را در خواب و از پدرانت شنیده ای آن گاه که چشمانت را به امید طلوعی دیگر بر هم می نهادی . و من در کوهستان عشق تو فریاد می زنم که زندگی تنها از آن من و بهاران و پاییزان نیست . زندگی  تنها ازآن از ما بهتران و زیبا رویان و زیبا پرستان نیست هرچند که تو هم زیبایی . زیبای غمگین ما .. می دانم که اشک می ریزی تا ما بخندیم تا عروس بهاری بله گویان به خانه بخت برود . چه فروتنانه با ما به استقبال بهار می آیی . اما تو را به میهمانی عشق و تولد دوباره زمین دعوت نکرده اند . آخر چرا ؟/؟ مگر روز عشق جهانیان در تو و با تو بال و پر نگرفت ؟/؟ آخر چرا ؟/؟!ومی دانم تو هم چون یلدا غریبانه خواهی رفت . تو خواهی رفت عروسی دیگر خواهد آمد وعروسی دیگری .. اما من همچنان فریاد خواهم زد سلام بر عشق سلام بر زمستان سلام بر آن که بی صدا رفت وکسی فریاد قلبش را نشنید سلام بر آن که آرام می رود تا ما آرام بگیریم . سلام بر زمستان ! سلام بر عشق و روزهای پرشکوه عشق .......................اینم یه متنی بود در مورد زمستان از نوشته های قبلم . هرچه از شب عشق و یلدا بگم بازم کم گفتم و سعی می کنم یه مدل جدید و خودمونی هم واسه اون شب اصلی بذارم . اگه حاشیه ها به من فرصت نوشتن بدن میشه واسه پس فردا یه خورده از گذشته و کمی هم جدید رو قاطیش می کنم و یه آش شله قلمکاری در میاد ... خلاصه اون شب با هم یه شب نشینی خوبی خواهیم داشت . امیئد وارم دیگه اون شب سلامها همه جواب داشته باشه ....خداوندا به من توان و اراده ای ده که عدالت را فدای مصلحت نسازم . خدا وندا پای به هر زمین و سر زمینی که می نهم خاک آن فریاد می زند که این خاک خداست . جهان , میهن من است .. آنجا که خداوند سلطان به حقش آفریده .. هر آن گاه که با تو سخن می گویم احساس می کنم که به آرامش رسیده ام .  احساس می کنم اگر فراموشت کنم دنیا ی من پوچ خواهد بود و اگربا تو باشم دنیای گریان را در زیر پای خود خواهم دید آخر من تولدی دوباره خواهم داشت و دنیا یک بار برای همیشه خواهد مرد . خداوندا از تو شکیبا تر ندیده ام قطره ای از بیکران صبرت را نثار بنده ناتوانت ساز تا در راه رسیدن به تو سنگلاخهای زندگی را هموار سازم . تا خون عشق خویش را تقدیم فرمانروای عشق و سلطان عاشقان جهان نمایم .  ای آرامش دلها ! ای بخشنده جانها ! .................یلدایتان مبارک ! دلهایتان روشن ... دوست و برادرتان : ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر