ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 173

می خواستم یه خورده با اونا حال کنم و ببینم چیکار می کنن . .. تمام این ماجراها در حالتی بود که خودمو نشونشون نمی دادم . -ببینید من الان میرم یه سری به اون طرف بزنم و بر گردم . این قدر نسبت به هم  سرد نباشین . من می خوام شور و اشتیاق و عشق و حال شما رو ببینم . طوری هم با لحن خشن و تند این عبارت رو به اونا گفتم که ترس برشون داشت .اینو هم بهشون گفتم که اگه در رو ببندن و قفل کنن من از وسط دیوار می تونم بیام داخل برام بعد مکانی مفهومی نداره .   به طرف در  رفتم و اونو باز و بسته اش کردم که فکر کنن من رفتم . اکرم که قمبل کرده بود و کیر پسرش کریم هم از پشت وارد کسش شده بود به پسرش گفت حالا چیکار کنیم . این کار گناهه . -چیکار کنم مادر اگه دوست داری کیرمو بکشم بیرون .. من که شهوت و برق هوس رو در چشای اکی به خوبی می دیدم متوجه بودم که این زن در برابر پسرش داره فیلم میاد . وقتی که شنید کریم داره این حرفو می زنه گفت -پسرم این کار خطر ناکه نمیشه با همزاد در افتاد . ممکنه جون هر دو مون در خطر باشه .. من میگم تازه باید یه کاری کنیم که اون فکر کنه ما از هم خوشمون میاد داریم لذت می بریم . به خاطر حفظ جونمونه . هر چند این کار خوبیت نداره . ولی برای حفظ جان مانعی نداره . ما مجبوریم . چیکار می تونیم بکنیم . باید صبر کنیم و ببینیم آینده چی میشه و چه چیزی رو برای ما رقم می زنه . -مادر جون باید منو ببخشی .. اگه کیرم این جوری راست شده .. آخه تقصیر من نیست .  اگه با یه چیز گرم و داغی در تماس باشه به این صورت در میاد تازه منم مجبورم فکرمو متوجه این بکنم که دارم لذت می برم تا دست از سر ما بر داشته شه .. -کریم جان هر کاری که تو می کنی درسته . اتفاقا منم می خواستم که همین حسو داشته باشی . فکر کنی که داری با همسرت بر نامه میری . یا اصلا یک معشوقه ای گرفتی و داری باهاش از این کارا می کنی .. -مادر تو هم باید طبیعی باشی -منم سعی می کنم تو رو جای پدرت حساب کنم . یا این که چون بابات خدا رحمتی شده این فکر رو بکنم که دوست مرد گرفتم و اون داره به من لذت میده . هر چند این جور افکار داشتن گناهه .یک مسلمون هر گز فکرشو واسه این چیزا خسته نمی کنه . به دنبال افکار و کار هایی نمیره که نتیجه ای درش نباشه . .. این بار دیدم کریم یه پیشنهادی به مادرش داد -مادر گلم من میگم که هیجانات سکس رو نشون بدیم حرفایی رو که موقع این کارا می زنن بر زبون بیاریم خیلی بهتره . این جوری این نادیا و جفتش راحت تر دست از سر ما بر می دارن . منو ببخش مادر که این جوری باهات حرف می زنم . از روی ناچاریه . باید صاف و سالم از این جا در بریم . بعدش پشت گوش خودمونو دیدیم اینجا رو هم می بینیم . -اوووووخخخخخخخ اگه بعدا هم نخواد دست از سر ما بر داره ما چه خاکی توی سرمون بریزیم -نه جون من از این حرفا نزن .. همین جور که داری حرف می زنی کارت رو هم بکن . کیرت رو هم تا ته بذار توی کس مادرت و تند و تند بذار توش بکش بیرون .. پس قرارمون این شد که  نشون بدیم خیلی خوشمون میاد و هوس داریم -کاملا موافقم پسرم . -پس مادر بیا کمی تمرین کنیم تاهمزاد نادیا که اومد همه چی طبیعی جلوه کنه . -باشه .. باشه کاملا موافقم . فقط یواش تر که صدامون به گوش اون طرفی ها نرسه . -این چه وضعشه . کاش در یک شرایط دیگه بودیم و این لباسامونو در می آوردیم . سخته با این لباسا کاری انجام بدیم . -پسرم تو درست میگی ولی این جا محیطی نیست که ما وقت واسه جمع و جور کردن خودمون داشته باشیم . حالا زود باش که ممکنه بیاد و ما خوب تمرین نکرده باشیم . کیر کریم کلفت تر از حد انتظار شده بود . انگار کس مادر بهش می ساخت . اکرم هم خیلی بشاش و با نشاط شده بود . طوری طراوت و تازگی رو درش احساس می کردم که انگاری آب رفته باشه زیر پوستش . -عزیزم منو ببخش اگه یه وقتی دیدی با هیجان بیشتری سر و صدا می کنم واسه اینه که تجربه من بیشتره -ایرادی نداره مامان منم روی اندام شما تجربه پیدا می کنم . .. معلوم نبود این چه حرفی بود که از زبون کریم خارج شده . از قرار معلوم اون برای آینده نقشه داشت . اکرم هم حرفی نزد . آیا اون متوجه این حرف پسرش نشده بود ؟/؟ با این که اونم با تمام وجود اینو می خواست . در هر حال چه متوجه شده باشه چه نشده باشه به خوبی می دونستم که اونم دلش می خواد ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر