ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 30

-اوووووووههههههه المیرا المیرا خیلی خیلی باحالی .. دخترم  در عین این که داشت کیرمو ساک می زد یه نگاهی هم از بالای چش بهم مینداخت و می خواست ببینه میزان هوس و اشتیاق من چقدره . من که خودم بی اندازه کیف می کردم ولی برای این که نشون بدم خیلی زیاد دارم حال می کنم و به اون روحیه و انگیزه بدم هیجان بیشتری نشون دادم . اونم همین جور داشت یک ریز واسم ساک می زد . نه تنها تخلیه اش کرد بلکه از نو شقش کرد .. -المیرا حالا واسه تو کاملا آماده شده . دوستت دارم . دوستت دارم . عشق من . خیلی خیلی دوستت دارم . کیرمو از دهنش کشیدم بیرون . انگشتانو فرو کردم توی کسش . اون قدر اونو توی کس دخترم فروش کردم که اونو از حال برده بودم .  -بابا بابا زود باش . ولم نکن .. من همین حالا می خوامش . بدش به من . بدش به من .. اونو بیش از این منتظرش نذاشتم . چون به اندازه کافی شاهد گاییده شدن خواهرش بود . حالا من باید به اون حال می دادم . پاهاشو باز و بسته می کرد مثل ژِیماستیک کارا . این جوری می خواست مثلا دل منو بیشتر ببره و آتیشم بزنه . هر چند حین اجرای کار بیشتر دلمو می برد . کیرمو چسبوندم به داغی روی کس المیرا . پاهاشو به دور کیرم چسبوند و اونو قفلش کرد .  اونو دور پاش می گردوند . چقدر گرم و پر حرارت بود . با این که آبم اومده بود و به این زودیها خیس نمی کردم ولی حس کردم که لذتم داره زیاد میشه .. -المیرا نکن نکن .. -می کنم می کنم بابا .. روی الهه زیاد خالی کردی همین کارو باید با منم انجام بدی . من دوست دارم . دلم می خواد .  -فکر نمی کردم شما دو تا دخترای من این قدر شیطون باشین . از دست شما دو تا دیگه من کلافه شدم -بابا از دست الهام کلافه نشدی ؟/؟ ما که داریم به تو حال میدیم . -ببینید بچه ها اگه شما با هم سازش نداشته باشین من دیگه با هیشکدوم از شما دیگه حال نمی کنم -بابا چرا حالا داری از این حرفا می زنی . بذار من از این کیری که توی کسته لذت ببرم . حالا که نوبت من شد داری روحیه منو کسل می کنی ؟/؟ -من که حرف بدی نزدم . من فقط گفتم شما  خواهرا باید همودوست داشته باشین . آیا این انتظار زیادیه که از شما دارم . -نمی دونم پدر جون من اصلا از این زرنگ بازیهای الهام خوشم نمیاد . الهه هم خودشو کشیده بود جلو و داشت با کمرم ور می رفت . این کار اون بیشتر تحریکم می کرد و کیرم رو رو به جلو حرکت می داد -بببنید دخترا فرض رو هم بر این میذاریم که الهام زرنگ باشه .. هر چی باشه اون که دختر منه .حقی هم داره. شما که نمی تونین منکر حقش شین . این کیر من مشاعی مال شما  دختراست -پس بابا این جوری که میگی الناز هم حقی داره. -اصلا حرفشو نزن . الناز رو وارد بر نامه نکن -چیه بابا این دخترت طوری فرق می کنه که اصلا میگی داخل این بر نامه ها نباشه ؟/؟-بازم که شلوغش کردین . شما چند جور حرف می زنین . اگه من بخوام الناز رو وارد سکس کنم که همچه چیزی امکان نداره اولین نفری که اعتراض می کنه خود تو هستی . حالا میای میگی چرا دوست دارم با شما سکس داشته باشم و در مورد الناز همچه احساسی ندارم؟/؟ -خوب بابا .. این نشون میده که احساس مردونه تری نسبت به اون داری با نوعی محبت خاص . -دخترا شما دارین منو می کشین . دیگه این بحثای الکی رو ولش کنین . من حالا می خوام راجع به الناز احساس خاصی داشته باشم یا نداشته باشم  دیگه اونش مربط به خودمه . فرقی هم برای شما نداره چون در هر دو حالت منو محکوم می کنید . -خب بابا ما رو هم همونجوری دوست داشته باش .-. به جای این کارا یه کاری کنین که باباتون از این لحظه ها نهایت استفاده رو بکنه . لذتشوببره که یه وقتی هوس اینو نکنه که بازم بره زن بگیره .. المیرا : بابا می کشیمت . الان دو تا بدن تر گل و ورگل و تر و تازه دارن بهت حال میدن اون وقت می خوای بری یک زن پلاسیده دست دوم بگیری -المیرا یادت باشه که سه تا . خواهرت الهامو فراموش کردی .. -ببینم یواش یواش داری به خیلی چیزا اعتراف می کنی -نیست که به شما حال نمی دم . حالا یه خورده زتعارف کم کنید بر مبلغ افزایید که حسابی کار دارم .. -بمال الهه جون داری یه کاری می کنی که هوس کنم ای کاش دو تا کیر می داشتم و دو تایی تونو با هم می گاییدم . کیف می کنم شما دو تا خواهرو با هم می بینم . هر لحظه بیشتر از لحظه قبل کون المیرا رو گنده تر می دیدم . انگشتمو فرو کرده بودم توی سوراخ کونش .. چقدر مزه می داد .  با فکر این که کیرمم جای انگشت میره توی کونش ازکردن کسش لذت می بردم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر