ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 29

دستای من با همون فشار روی دیوار قرار داشت الهه رو ولش نمی کردم . همین جوری به گاییدنش ادامه می دادم . صدای جیغ و داد و فریاد اون حسابی المیرا رو از کوره به در برده بود .-چه خبرته خواهر . فکر نکنم اون شب اولی که شوهرت کستو پاره کرده باشه تا این حد جیغ کشیده باشی -چی داری میگی المیرا اگه بدونی این چیه . اگه بدونی این لوله ای که بابا توی کس فرو کرده چه آتیشیه و من چه جوری دارم می سوزم . ووووویییییی پدر پدر جونی بریز بریز آتیشتو بریز توی کسم . می خوام بسوزم . می خوام  خنک شم . خالیش کن توی کسم .  اونو که در حالت قمبلی قرار داده بودم خیلی موشکافانه به حلقه کسش و قالب کونش نگاه کرده و از همون طرف با چند ضربه پیاپی درازای کیرمو تا انتها فرو کردم توی کسش و تا آخر می کشیدمش بیرون .. از هوس زیاد و تقلا دیگه اشکش در اومده بود . -المیرا خوب این صحنه ها رو ببین . نوبت توست . ببینم طاقت این جوری کیر خوردن از بابا جونتو داری ؟/؟ -من خیلی با حال تر از الهه هستم . بابا شیره تو رو می کشم . طوری که دیگه هوس الهامو نکنی -دختر بازم که حرف اونو زدی . از همین حالا بین خودت و خواهرت اختلاف ایجاد نکن  یک پدر که نباید بین دختراش فرقی بذاره . من اینو چند بار باید به شما دخترا بگم . -حالا بابا قهر نکن آب کیرت خشک میشه .. -فکر نکنم بعد از این که توی کس الهه خالی کردم چیزی برای تو بمونه . -بابا من این چیزا حالیم نیست . نصفشو باید برای من نگه داشته باشی . .. مگه من دارم سرنگ توی کس خواهرت فرو می کنم که نصف آبو برای تو نگه داشته باشم . -دوباره پر میشه پدر .. من خودم می دونم تو چقدر با حالی . کیرمو به همون حال توی کس الهه فرو می کردم .. حرکت آب کیرم از مبدا رو به خوبی حس می کردم . -بابا بابا جونم خیلی با حالی . زود باش دیگه .. -داره میاد دختر داره میاد .. حالا دیگه  همه چی تموم شده . خودت خواستی .. اصلا بی خیال این بودم که چه مشکلاتی ممکنه پیش بیاد .. دخترا می گفتند که از نظر علمی اونا در این روز بار دار نمیشن .. ولی از ماه آینده قرصای ضد بار داری رو شروع می کنند به مصرفش . دلم می خواست تا اونجایی که نهایت حال کردن من باشه توی کس الهه خالی کنم . با هر ضربه ای  که به کون دخترم وارد می کردم کونش مث ژله می لرزید .. کیرم هم تا ته کسش می رفت . این حالت یه داغی خیلی با کیف و حالی در زیر شکمم به وجود می آورد که حس کردم هر چی آب پشت کمرم جمع شده در حال خالی شدن به کس الهه نازمه . دختر شماره یک من .. -آخخخخخخخ آخخخخخخخ پدررررررر پدرررررر -جان پدر چیه .. -نهههههههه بابا .. بیشتر بیشتر بازم می خوام .. -عزیزم همین قدر هم خیلی زیاد بود . بذار وقتی که خواهرت رو هم میگام یه چیزی هم واسه اون بیرون بیاد . -اوووووههههههه بابا چی داری میگی . حالا که رو من خالی کردی اونو می تونی خیلی راحت و با مقاومت بیشتری بکنی . -بابا .. پدر .. عشق من .. لذت همین جور داره ام می ریزه . همین جور دارم حال می کنم . منم دارم هر کاری می کنم که تو حال کنی . -دوستت دارم دوستت دارم بابا . کونشو دور کیرم می گردوند . تا حال کردن خودشو کامل کنه . کیر منم که داخلش پس لذت های بعد از سکس جمع شده بود با این حرکتش لذت بیشتری می برد . -جوووووون دخترم خوب واردی لذت و کیف بابا رو تقسیمش کنی . همه جای تنم داره حال می کنه .. المیرا : حالا بسه دیگه الهه . نوبتی هم که باشه نوبت منه . الهه به کناری رفت .. پس قطره های ناشی از سکس من با الهام در حال ریزش از کیرم بودند .. -المیرا اگه اجازه میدی برم کیرمو بشورم بر گردم . -لازم نکرده . معلوم نیست می خوای کجا جیم بزنی .. -دیوونه شدی المیرا . مگه میشه از دست تو فرار کرد .اونم چش تو چش میفته . من دوستت دارم عاشق دختر گلم هستم بهت قول دادم که باهات حال کنم و حال هم می کنم . -بابا بابا جونم کیرت رو بیار جلو خودم برات می شورمش . خودم بهت حال میدم پدر . فدات میشم . کیرمو گذاشتم توی دهن دخترم . حس اینو داشتم که توی دهنش خالی کنم . طوری کیرمو میک می زد که کاملا متوجه بودم که میشه با مکش و حال دادنهای بیشتر و تحریک قسمتهای اصلی تر آب کیر بیشتری رو از مجرای اصلی خودش خارج کرد . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر