ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عجب بله برونی ! 18

-فدات شم افشین چرا این قدر ناراحتی . خاله فدای خواهر زاده اش بشه . دنیا که به آخر نرسیده . بعدا همچین بهت خوش بگذره و حال کنی که اصلا دلت نخواد این لحظات تموم شه . یعنی همش در فکر این باشی که کی سکس خانوادگی و دسته جمعی رو پیاده می کنیم .......  اونا تونسته بودن خودشونو با این شرایط وفق بدن . پس وفا دار بودن . تعلق خاطر داشتن و این حرفا چی می شد . من باید چیکار می کردم . همچین حال کردن با افسر جون بد هم نبود . اگه من زنمو داده بودم در واقع مادر زنمو هم گرفته بودم . تازه زنم هم زیر کیر بابام بود .هر چند هنوز زنم نشده بود .  نگاهمو به افسون دوخته بودم .. -بابا اون داخل نریزی .. خواهش می کنم ... افسون چه اشکالی داره .. جای دور نمیره . مگه تو توی  اونجای مامانم خالی نکردی ؟/؟ .. -افسون وضع فرق می کنه .. .. بابام به حرف اومد و گفت پسر جنبه داشته باش ..اولا که پدر وپسر از این حرفا ندارند در ثانی من و افسون داشتیم اذیتت می کردیم . من نوه می خوام بچه می خوام چیکار کنم . اون وقت همه چی قره قاطی میشه . تازه در اون صورت مگه میشه حریف مامانت شد ؟/؟ در عوض بابا افرود , کمر افسون سر مست از سکس و ار گاسمو گرفت و اونو بالا آورد و دوباره در یک حالت قمبلی قرار داد . از پشت دو تا قاچشو به دو طرف باز کرد . -پدر تو که زنمو کشتی .. -اولا اون هنوز زنت نشده .. در ثانی اون عروس منم محسوب میشه .. -بابا تا با این اولا و در ثانی خودت منو کشتی .. بابا کیرشو فشار داد به سوراخ کون افسون-دخترم منو ببخش باید با یه جایی حال کنم که آبمو داخلش خالی کنم و بتونم به اندازه کافی حال کنم . شرمنده ام . منو ببخش -عمو جون دشمنت شرمنده باشه -می دونم خیلی تنگه و از اونجایی که کار کرد نداره خیلی سخته که کیر کلفت منو تحمل کنی .. وقتی این حرفا رو می زدند انگاری که به قلب من کارد کشیده باشن . هر جوری هم که می خواستم این گوش لعنتی رو داشته باشم که حرفاشونو نشنوم نمی شد . خلاصه دو تایی شون حال منو گرفته بودند ولی من هنوز کیرم توی دهن افسر بود و مثل این که جز ساک زدن بر نامه دیگه ای نداشتیم . افسون : عمو جون .. ببخشید بابا افرود پدر شوهر گل من .. شوخر خاله نازنینم که چند طرفه فامیل میشیم نترس .. من تمرکز می کنم تا کیر شما رو راحت قبول کنم .. با خودم گفتم ای دختره مار مولک تا حالا بی زبون بودی الان دمت زد بیرون ؟/؟ از بس تو رو گاییدم حالا طوری شدی که می تونی کیر بابا رو با درد کمتری قبول کنی .. می ترسی بابا بفهمه که اون قدرا هم کون تنگ نیستی ؟/؟ ولی بابا همچین کرد توی کون برادر زاده یا عروس آینده اش که با این که همون اول چهار پنج سانتی رو کرد تو کونش ولی افسون همچین جیغی کشید که چهار تایی مون یعنی من و خاله و عمو و مامان رفتیم سراغ اونا ... رنگ صورت افسون عین گچ سفید شده بود .. خاله افسر : ببینم افرود چیکارش کردی . هر گلی که زدی به سر خودت زدی .نمی خوام اونو نا کارش کنی . دختر مثل دسته گل منو نمی خواد همین اول پر پرش کنی .. -افسر برو کونتو بده .من کون دخترت رو گاییدم و تو برو به پسرم کون بده .. چیکار به این کارا داری . یک دختر که نباید تا این حد سوسول باشه . باید تحمل داشته باشه . یک عمر باید کون بده . کون کردن واسه ما مردا خیلی حال داره . شما زنا هم باید عادت کنیین به این که با کون دادن حال کنین . اصلا دنیا دنیای آنال سکسه .. نمی دونم و نمی دونستم با با این حرفای قلنبه سلنبه رو از کجا یاد گرفته  .. دنیا دنیای آنال سکسه ... انگاری که زنا از کون بچه می کنن . دیگه داشتم آتیش می گرفتم . همین جور شاهد این بودم که کیر بابا  تا یه چیزی حدود نصف میره توی کون افسون و بیرون کشیده میشه . هوسم زیاد می شد . حسادت می کردم . دلم می خواست اون کونو من می گاییدم . حرص می خوردم . وقتی به افسر گفتم می ترسم بابا عادت کنه خنده اش گرفته بود . -به این فکر کن که همین حالاشم عادت کرده .. آخه من به تو چی بگم . کیر خیلی با حالی داری . پسر خوب و یک رنگی هستی . خیلی دوست داشتنی هستی . ولی چه کنم که حس می کنم یه خورده که چه عرض کنم یه خیلی کس خل تشریف داری  . آخه من چند بار باید بهت بگم از این بر نامه ها همیشه داریم . یعنی حداقل هفته ای یک بار . باید دور هم باشیم . ضربدری و دسته جمعی به همینا میگن دیگه . این که نمیشه همش توی داستانها از این چیزا بخونی .. ای که هی اینا دیگه کی بودند . همه شون به سایت رفته و داستان خونده بودند . آدمایی کار کشته و حرفه ای ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

ناشناس گفت...خانوما ساکت 76
ایرانی جان عالی بود .
مردیم از هیجان ! ، بابا بی انصاف کاش این قسمتها رو یک کم طولانی تر کنی یا این داستان رو در هفته 2 بار به روز کنی .
ارادتمند - مهرداد

یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۶:۴۹:۰۰ (GMT+۳:۳۰) حذف
ناشناس ایرانی گفت...
سلام مهرداد جان .. خسته نباشی .. این پیامت مال دو هفته پیشه که من الان گرفتمش . علتش این بود که رفته بود توی اسپم و من تازه به اونجا سر زدم . آخه در این مدت یعنی دو هفته 1000 تا اسپم خارجی اومده نمی دونم چیه واسه همین گاهی که یک پیام دوستان تصادفی میره به اسپم اگه من یادم بره بگردم مثل حالا میشه . در هر حال باید ببخشی ..ممنونم از این که این داستانو پیگیری می کنی . اگه فرصت کنم حتما هفته ای دو قسمت میذارم . ولی قصد دارم پنج شش قسمت دیگه تمومش کنم حالا شاید هر قسمتشو طولانی ترش کردم . خیلی خیلی لطف داری من زود تر جوابو بفرستم که خیلی دیر شده . با ور کن همین الان متوجه شدم . مستقیما وارد نظرات نشده بود . رفته بود لای هزار تا پیام نا معلوم خارجی ... با درود ..ایرانی.....نقل از نظرات دز ذیل داستان خانوما ساکت 76

شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۸:۱۷:۰۰ (GMT+۳:۳۰

 

ابزار وبمستر