ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندا کوچولو

ندا کوچولو سلام ! چشمای قشنگ و کوچولوتو به روی این دنیا باز کردی .. می دونم هیچ از این روزا روبه یاد نمیاری . چرا وقتی فرشته ها باهاتن نباید هیچی به یادت بیاد ؟/؟ ندا کوچولو ! کی فکرشو می کرد یه روزی بر تر از آدمایی بشی که میگن از فرشته ها بالاترن . آدمای بد که از فرشته ها بالاتر نیستن . امروز روز تولدته . من هیچوقت فراموشت نمی کنم .. کاش چشاتو باز می کردی و بهم می گفتی آخرین باری که داشتی چشاتو می بستی به چی فکر می کردی . این سوال همیشه با منه .. شاید همون ندایی که در روز تولد آویزه گوش جونت شده همون ندا اومده و ندای ما رو با خودش برده . امروز روز تولد توست . روزی که باید جشن بگیریم . خوشحال باشیم ......آری  تو در میان ما نیستی .. تو در میان ما نیستی ؟ جل الخالق ! بر شیطون عبا پوش و عمامه به سر لعنت . کی همچین حرفی زده ؟! کی گفته در میان ما نیستی ؟! اگه منم تا حالا همچه حرفی زده باشم رو عادتم بوده . تو که می دونی من چقدر در نوشتن عاشق گفتنم . تو در میان مایی .. این ماییم که در کنارت نیستیم .. ما رو می بینی و احساس می کنی .. ما هم تو رو احساس می کنیم . چهار سال و هفت ماهه که چشای قشنگتو به روی این دنیا بستی ..ولی سی و یک ساله که زنده ای ..  امروز روز تولد توست . روزی که هر که بودی هرچه کردی سمبلی شدی برای آزادی خواهی و بیداری ما ایرونی ها و سنبلی شدی واسه این که بوی خوش بهشتو از لاله های سرخ خون پاک تو بشنویم . چه قدر جالبه که هم زمینی ها و هم آسمونی ها تولد آدمو به آدم تبریک بگن . ندا کوچولو حالا سی و یک سال می گذره .. یه روزی همه جا سبز میشه .. آسمون آبی سبز میشه .. لاله های سرخ سبز میشه .. برگهای خشک و سوخته رودرختای پاییزی سبز میشه .. حتی نگاه منتظر مادرت سبز میشه .. اون روز ندای سبز ما تاجی از گلهای سبز رو سرش میذاره .. با اون لبخند زیبای همیشگی .. میای و با نگاهت به روی این دنیا می خندی . میای تا به آدماش بگی همه مون در آخرین لحظه با رازی که واسه خودمون آشکار میشه از این دنیا میریم . جتی اگه چشامون بسته باشه . می دونم حالا روح پاک تو یه جای پاک قرار داره .. روی خاک پاک نیست .. هرچند خدا همه جا هست .. ندا کوچولو بچه ها پاک تر از غنچه هان ...وقتی می خندن  مثل غنچه های شکفته میشن . میگن وقتی که در خواب می خندن دارن با فرشته ها حرف می زنن . شاید حالا یادت بیاد که اون وقتا چی به اونا می گفتی . حالا تو ملکه فرشته هایی . ندا کوچولو .. خدا خودش می دونه چرا تو رو انتخاب کرده .. فضول کیه .. آخوندک ده بالا یا پایین ؟/؟ همونی که با قاطر می رفت روضه خونی و حالا بنز کمشه ؟/؟ ندا کوچولو ! دنیای بزرگ خیلی کوچولوست . خیلی کوچولو تر از تویی که با صدای گریه هات اومدی به دنیای پست و کوچولوی ما . می دونم وقتی هم که می خواستی بری دلت گرفته بود . تا اومدی ببینی چی شده خدا تو رو با خودش برد .. نمی دونم چی دارم میگم . امروز روز شادیهاست . حس می کنیم تو همین جایی . تو با مایی . خدای یک رنگ رنگها تو رو با خودش برده .. اون دوستت داره .. آره اون نداکوچولوی ما رو دوست داره . اون روز خدا می دونست فرشته ها می دونستن .. ما آدما نمی دونستیم . تو یه امانتی بودی از بهشت که اومدی پیشمون . اومدی تا از گلهایی بگی که هیچوقت پژمرده نمیشن . مثل خودتو . نداکوچولو تو خیلی بزرگی .. بزرگ تر از دنیایی که با همه بزرگیش بهت تعظیم می کنه .. امروز روز خوشحالیه .. خدا بازم به ما ندا داده .. یه ندای عشق .. یه ندای محبت .. ندا کوچولو از امروز چیزی یادت نمیاد . از روزی که دنیا واسه تو پر ستاره شده بود . دیگه جایی نبود که ستاره ها روش بشینن . حالا خدای ندا , ندای خدا رو با خودش برده . نمی دونم چی می شد اون اگه این جا بازم پیش ما می موند . نداکوچولو ! خیلی دوستت دارم . اگرم ندونم چرا همینو می دونم وقتی که خدا یه چیزی رو دوست داره نباید گفت چرا ..  نمی دونم چی صدات کنم . ندای سبز ! همون ندا کوچولو , ندای خدا , ندای پاک ,ندای خاک .... نمی دونم واست چی بیارم که نداشته باشی .. ندای کوچولوی ما وقتی که به دنیا اومده خدا رو با خودش داشته و حالا هم اونو داره .. چی می خوای ندا جان .. چی رو تقدیمت کنم که خدا بهت نداده باشه .. واست از چی بخونم . از دلهایی که دلتنگ توان ؟ از نداهایی که تو رو فریاد می زنند تا که شاید بازم لبخند تو رو ببینند و صدای نفسهای تو رو بشنوند ؟/؟ اونایی که دلشون می خواد ندای آسمانی بیاد به زمین خدا و بازم واسشون حرف بزنه ؟/؟ بازم اون لبخند پاک و معصومانه شو بهمون نشون بده .. ندا کوچولو ! کاش همه  می دونستیم که تو هدیه خدایی ..نشون کرده ای از خدا .. اونی که اومده تا برای همیشه بمونه حتی اگه صحبت رفتنو کرده باشه . ابرای غم میرن کنار .. دیوار فاصله ها می ریزه . امروز سوم بهمنه .. روز ندای منه روز ندای خداست . روز عشق و روز شکفتن ستاره هاست . ندا کوچولو بازم بخند .. با اون نگاه مظلومانه ات .. حالا می دونی که فرشته ها چی میگن .. حالا می دونی که فرشته ها چی می خوان .. ناز تر از گلهای نازی .. کی دلش اومده پرپرت کنه .. کی دلش اومده که پژمرده ات ببینه ؟/؟ کور خونده .. کی دلش اومده اون تن پاکو بده به دست خاکو فکر کنه که دیگه همه چی تموم شده .. همین ؟/؟ بر اون سنگی که در آغوشت کشیده بوسه ای می زنم تا که شاید پیام درد و محبت منو به گوش جانت برسونه . نمی دونستم که یه روزی میاد که منم به سنگی حسادت کنم . دل اون سنگی که تو رو در آغوش کشیده از سنگ نیست . اون خوشبخت ترین سنگ دنیاست . جسم نداکوچولوی بزرگ ما دل سنگو هم به رحم آورده ..نمی دونم چه طور میشه که به جای گلها , گلوله ها رو سینه آدم می شینه ..ندا کوچولو ! همون دل کوچولوت بود همون دل پاک و مهربونت که بزرگ و بزرگ تر شد و یه روزی دیگه نزد .. دیگه خونی درش حرکت نکرد . ولی می دونم اون هنوزم داره می تپه .. صداشو احساس می کنم . آخه ندا کوچولوی ما به دنبا نیومده که بمیره .. اون هنوزم می خنده .. حالا با فرشته ها بازی می کنه .. با فرشته ها میره به مهمونی خدا .. رو بال فرشته ها می شینه . میره تودل آسمونا .. میره و میره و میره . میره تا اونجایی که خدا بخواد . هیشکی فراموشت نمی کنه ندا .. حتی اگه ما فراموش شیم .. کسی رو که خدا فراموشش نکنه هیچوقت فراموش نمیشه .. امروز روز تولد توست ولی حس می کنم این بار وقتی که به دنیا میای می خندی . شاید اون روز دنیا رو سر زمین غمها می دیدی ولی حالا وقتی که حس کنی اگه چند دانه سبز بکاری دنیات سبز میشه می تونی بخندی .. می تونی بگی حالا راز جاودانگی رو می دونی . ندا کوچولو تو صدای عشقی .. خون قلم های عاشقی که رگهاشون خشکیده بود .. طنین فریاد های خفه شده در گلو .. حالا می تونیم همه با هم فریاد بزنیم ما هم می تونیم یه ندا کوچولو باشیم تا خدا دوستمون داشته باشه .. مثل ندا کوچولو باشیم .. دوستت داریم ندا .. بعد از تو بازم خورشید طلوع کرد بازم ماه تو آسمون پیداش شد .. بازم دریا آروم و طوفانی شد . بازم عشق توی جنگل و کوه و صحرا آواز خوند .. بازم صدای نفسهای آدما به گوش می رسید که از زندگی می گفتند .. بازم کوچولو ها آمدند بزرگا رفتند ولی همه شون که ندا کوچولو نشدن ...انگاری ندا کوچولوی ما یه سبزی دیگه ای داره .. از روزی که تو به دنیا اومدی خورشید زیباتر درخشید . ماه در کنار ستاره ها بیشتر می خندید .. از روزی که تو اومدی دیگه زمین و آسمون با هم قهر نکردن . تو شدی مهمون زمین .. سفره آسمون رو سرت بود و آغوش مادر بسترت . ندا کوچولو می دونم مامانت به یاد اون روزاست . همون روزایی که مثل فرشته ها لبخند می زدی و اون در کنار تو بیدار بود .. گریه می کردی و بازم با تو بیدار بود . نمی ذاشتی بخوابه و اون بیدار بود . میگن بهشت زیر پای مادران است . تو بهشت مامانت بودی همه چیز اون بودی . آرامش خستگی هاش بودی . سالها بوی بهشتو در کنار تو احساس کرد . شاید خیلی دیر به نظر برسه اما خیلی هم دور نیست . مامان دلش واسه ندا کوچولوش تنگ شده .. میگه کاش بودی و با گریه های بی اشکت بی خوابش می کردی . حالا مامان با گریه های پر اشکش بی خوابی می کشه ..میگه کاش ندا کوچولوم زنده بود و صدای قلبش آرومم می کرد . کاش بازم واسم می خندید .. کاش بازم می تونستم انگشتای کوچیکشو ببوسم ..رو دستش دستکش پارچه ای بذارم که  با ناخنای ریزش صورت مثل گلشو خراش نده .. کاش می تونستم بازم بوی ندا کوچولوی خودمو حس کنم . بوی  بهشت و هدیه خدا رو .. می دونم خدا اونو ازم نگرفته . من این طور فکر می کنم ..  ندا کوچولو امروز چشاشو به روی این دنیا باز کرده .. چشاش سبز نیست ولی نگاش سبزه  دلش سبزه . فکرش سبزه .. اون با خودش یه دنیا عشق و شادی آورده . دوست داره بر گرده به همون زندونی که ازش آزاد شده .. انگاری آزادی رو دوست نداره .. ندا کوچولو مامانشو می خواد . صدای تپش های قلبشو می خواد . دل کوچیکش طاقت نداره . میاد و کنار قلب مامانش چشاشو میذاره رو هم . حس می کنه که رسیده به زندان آزادی . هنوز راه درازی داره تا بره به آسمونا . امروز همه شادن .. زمینی ها و آسمونی ها .. اون روز از آسمون واسه ندا کوچولوی ما شاخه های گل اومد . گل هایی از بهشت . گل های رنگی گل های سبز .. .گلهای سبز زندگی .. همه از آسمون و زمین به ندای آسمونی در زمین نگاه می کردن . به ندای عشق به ندای خدا .این (اون )که میشه یه روزی از ما جدا .  امروز روز تولد توست . روز آغاز لبخند دوباره عشق .. روزی که خدا هم خندید . ندا کوچولو ! حالا می تونی به خودت بنازی . حالا دیگه مغرور شدن ایرادی نداره . اونایی که خدا دوستشون داره می تونن به این موهبتشون بنازن .. ندا منم دوستت دارم . اونایی رو که به خاطر آزادی و حقیقت جونشونو از دست دادن دوستشون دارم . حالا اون نگاه سوزناک و پر معنای تو به وقت رفتن طوری تو دلم نشسته که انگاری تا ابد می خوام و می تونم که برات بنویسم . ندا کوچولو تولدت مبارک ! همه جمعند همه خوشحالند . چه شب قشنگیه .. همه خوبان در تولدت هستند . حالا میشه فرشته ها رو دید . میشه بهشتی ها رو دید . حتی میشه خدایی رو که همه جا هست دید . همه اومدن در جشن تولد تو شرکت کنند . راستی چی برات هدیه بیاریم که واست کوچیک نباشه .. آخه وقتی خدای بزرگ  یزرگترین هدیه ها رو واسه ندا کوچولو آورده ما چی می تونیم واسش بیاریم که براش بیارزه .. به من بگو ندا کوچولو .. ندا ی خدا ...احساس می کنم که ندا در گوش من زمزمه ای کرده تا برایش هدیه ای بفرستیم .. عبارتی که دنیا را بلرزاند .. آری ندا می خواهد که ما فریاد بزنیم تا ستونهای زمین و آسمان بلرزد .. فریادی که از راز زندگی می گوید .. ندا این هدیه را می خواهد ... اشهد ان لا اله الا الله .. اشهد ان لا اله الا الله ... اشهد ان لا اله الا الله ... دوست و برادر شما : ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر