ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هر کی به هر کی 204

داشتم از پری جدا می شدم که برم به طرف آنی و باهاش سکس کنم و اون شبو با هاش خوش بگذرونم که یک تیر دو نشون کرده باشم ولی مادر بزرگ که دستمو خونده بود داشت ضد حال می زد که مگه می تونست حریف من شه ؟ این کیر من زبونشو بسته بود . -آریا جون مگه واسه این نیومدی که برای آنی مجوز بگیری ؟/؟ همه چیزم که دست من و توست و راستشو اگه بخواهیم بگیم دست خودته . چون دیگه  کارو به جایی رسوندی که من رو حرف تو نمی تونم حرف بیارم . حالا چه طوره که  من و تو بر نامه آنی رو ردیفش کنیم و اونو بفرستیم بره و خودمون با هم خوش بگذرونیم . -ببینم بابا بزرگ آرمان حالش خوبه ؟/؟ .. مادر بزرگ فهمید که نباید ادامه بده -هر چی تو بگی آریا . ولی  من نصفه شبی وقتی که حسابی آنی رو تستش کردی و حالتو کردی و بهش حال دادی می خوام . من خوابم نمی گیره تا تو داروی آرام بخش رو به من ندادی . من بیدار می مونم تا تو بیای پیشم . -ولی اگه خواهرم نخوابه چی . -تو اگه بخوای می تونی خوابش کنی . با نوازشهای تو آدم طوری به خواب میره که حس می کنه تا ابد می خواد بخوابه . مادر بزرگ اینو در مورد خودش تجربه کرده بود . راست می گفت . اون به هیجان اومده بود . بوی منو که احساس کرده بود خاطرش جمع شده بود و تا اونو سر حالش نمی کردم ولم نمی کرد . -پری جون من که همین حالا یک سرویس با تو بر نامه رفتم . یعنی سیر نشدی ؟/؟ -تو که می دونی من در این سن چقدر اشتهام زیاد شده . پدر بزرگت که یا خوابه یا میره سر وقت باغچه . دیگه کجاست که به من برسه . تازه چی داره که به من برسه . -پری جون واسه قلبت خوب نیست -آخخخخخخخخه .. من بمیرم که چقدر به فکر منی . حساب اینو نمی کنی که من اگه دلم بگیره چی میشه . من می خوام . من نیاز دارم . -حالا این قدر سر و صدا نکن . یه کاریش می کنم . این قدر هم جلو آنی سوتی نده . یه خورده سر و وضعتو مرتب تر کن . لباسای پوشیده تری بپوش . اون باید یواش یواش با این شرایط خوبگیره .. -سعی خودمو می کنم ولی نمی تونم مث زنای محجبه باشم . اون باید بدونه کیر و کس در شرایط سکس خانوادگی و ایامی که به این کارا اختصاص داده شده یک جنبه مشاعی داره .. -همه اینا رو می دونه ولی این که بخواد در عمل هم متوجه شه حق رو به تو میدم ولی سفر آبگرم نزدیکه من اونجا خودم میشم مربی اون . -ولی آریا کاری نکن که همش دور و بر آنی باشی . بقیه زنا هم ازت انتظار دارن . آخه اونا با یه شور و هیجان خاصی از تو و از کیرت حرف می زنن که نگو و نپرس . میگن ما که در محفل نتونستیم از سکس با آریا سیر شیم حداقل در سفر آبگرم اون می تونه ما رو سیرمون کنه . -این زنایی که من دیدم اگه روزی یک بار هم با کیرم اونا رو ساعتها بکنم بازم سیر مونی ندارن . انگاری هر چه بیشتر به اونا کیر می زنم اشتها شون بیشتر میشه .. رفتم سراغ آنی . می خواستم کمی اذیتش کنم و سر به سر خواهر کوچولوی خودم بذارم . خواهر کوچولوی هیجده ساله ای که زیاد هم ازم کوچولو تر نبود . -چی شد داداش -هیچی باید امتحان بدی .. منم سوگند خوردم که هر چی که طرف  نشون داد و حس کردم رو در پرسشنامه بنویسم . یعنی این که اگه خوب حال ندی و تشخیص بدم که تو به درد محفل نمی خوری رفوزه ات می کنم -داداش خودت منو آوردی این جا . خودت تشنه ام کردی . حالا می خوای منو رفوزه کنی ؟/؟ -کی گفته من می خوام تو رو رفوزه کنم . چرا از همین حالا جا زدی ؟/؟ مگه تو اعتماد به نفس نداری . مگه خودت رو باور نداری . پس واسه چی داری این همه آیه یاس می خونی . بیا جلو خواهر خوشگله من . حالا پاشو بریم یه چیزی بخوریم . بعدا در این مورد حرف می زنیم .-آریا تو ناراحتم می کنی ونا امید . -ببینم آنی تو خودت باش . خودت باش و خودت . من می خوام وجدانی کار کنم . یک معلم با وجدان باشم . به دانش آموزم وقتی نمره بدم که درساشو خوب وارد باشه . آنی رو بغلش کرده و اونو که اخماش تو هم بود بوسیدم . لباش چقدر شیرین بود . با این که پری جونو گاییدم ولی بوی خوش آنیتا و عطر هوس انگیز و نیروی جوونی اون منو سر شار از هوس والتهابی کرده بو.د که بخوام با خواهرم سکس کنم . دستامو گذاشتم رو سینه هاش و اونم با قسمتی از شلوارم که کیر ورم کرده ام توجهشو جلب کرده بود بازی می کرد .. -خواهر کوچولو خیلی دوستت دارم . عاشقتم ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر