ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دوست دخترم 7

-اگه من جای شما بودم لاپامو بیشتر باز می کردم تا اثر این انگشتا بیشتر شه .. الف بچه داشت به من دستور می داد . حس می کردم باید که به حرفاش گوش بدم تا اون لذتی رو که باید ببرم ببرم . تا بتونم به خواسته ام برسم . نمی دونستم که یه روزی ممکنه از حرکتی که بدم میاد و اونو خیلی زشت می دونم تا این حد لذت ببرم . چرا من این جوری شده بودم . آیا بهرام مقصر بود ؟/؟ فیلمهایی که دیدم ؟/؟ به خاطر دلجویی از این دختر ؟/؟ یا لذتی که خودمن حس می کردم این کار ممکنه در من ایجاد کنه . من داشتم حال می کردم لذت می بردم .. اوووووففففففففانگشتاش چقدر جادو می کردد . اون یعنی همین کارا رو داره  با دخترم انجام میده ؟/؟ نه .. نههههه من تحملشوندارم . باید اینو از فکرم خارج کنم . نباید اصلا به رابطه اون و شعله فکر کنم باید دمشو قیچی کنم . نذارم وقتی که شعله هست بیاد این جا . شعله باید خودش درساشو بخونه . اون می تونه و نیازی به این نداره که یکی دیگه همراهیش کنه . تازه وجود لیدا , شعله رو از درس خوندن میندازه . نمی دونم چرا انگشتاشو توی کسم فرو نمی کرد . حتما از اونجایی که خودش دختر بود این استرس رو داشت که نکنه منم این حالت رو داشته باشم و یه ترس خاصی بهش دست داده بود . من چه جوری حالیش می کردم . نزدیک بود خودم انگشتامو فرو کنم توی کسم . گاهی وقتا که ار ضا نمی شدم و بهرام نمی تونست اون جوری که نیازمه به من حال بده انگشتامو می کردم توی کس و تند و تند حرکتش داده و گاهی با یه حالت منحنی اونو از طرف پایین به بالا می کشیده و گاه این حرکت رو روی یک خط مستقیم انجام می دادم . حالا نمی دونستم باید چه جوری با این شرایط کنار میومد م . باید سیاست خودمو هم در قبال این دختره حفظ می کردم . نزدیک بود از زبونم بپره که من دیگه دختر نیستم زود باش اون انگشتای لعنتی رو فرو کن توی کسم . ولی لبامو گاز گرفتم تا مجبور نشم حرفامو بهش بزنم . من باید کاری می کردم که اون خودش این کارو واسم انجام بده . دلم می خواست چشامو خمار کنم .. بنالم هوسمو بریزم بیرون . ولی حس کردم که لیدا خیلی کوچیک تر از این حرفاست .. اما به اینم فکر کردم که تمام این تصوراتی که در مورد این دختر دارم می تونه ناشی از حساسیتی باشه که به شرایط دخترم دارم وگرنه لیدا با همه بد بودنش از نظر من خودشو به آب و آتیش زده تا به بهترین وجهی به من حال بده . در حالی که می تونست این کارو نکنه و حتی من در اوایل صحبت و اوایل این کار بهش گفتم که دوست ندارم دیگه اونو دور وبر دخترم ببینم یا حداقل این که در محیط خونه من حق نداره بیاد . اما به اینم فکر کرده بودم که اگه به خود لیدا احساس نیاز کنم باید چیکار کنم . من حرارت تن اونو می خواستم . -شهناز خانوم حالا چه طورین -حس می کنم خیلی بهترم . خسته شدی نه -چه خستگی ! لذت می برم اگه تونسته باشم یه کاری براتون انجام بدم . -سختتون که نیست -نه برای چی . دیگه انرژی درمانی به چی میگن مگه .. به همین حالتا . به این که تمام نیروی خودت رو بذاری رو یکی دیگه .. -شهناز خانوم منم به همین صورت به کارم ادامه میدم . اگه لغزشی از من یا از دست و انگشتام دیدین که با روحیه و طبع شما ساز گاری نداره به من بگین که حالت خودمو عوض کنم. اینو که گفت انگشتاشو تا نیمه فرو کرد توی کسم و فقط شستشو روی کس قرار داد و با یه حالت چرخشی اونو می گردوند .. سعی کردم کاری نکنم که اون متوجه شه چقدر لذت می برم . ولی دیگه نتونستم جلوخماری چشامو بگیرم .  خمار و خواب آلود شده بود م . گاه به زور چشام باز می شد . دلم می خواست جیغ می زدم . لیدا رو بغلش می زدم و می گفتم که ولم نکن . اون فقط داشت به من لذت می داد . این کار از نقطه نظر شخصی و جسم اون چه لذتی می تونست واسش داشته باشه . اون داشت فقط به من فکر می کرد و این که ازش راضی باشم . منم باید کاری می کردم که اونم حال کنه . مدیونش نباشم . حتما اونم یه نیاز هایی داره . یه جوری که زود تر میشه به ار گاسم برسه . انگشتاشو کردتوی کسم .  چقدر این کسم خیس بود . انگشتارو که درش می آورد  می ذاشت توی دهنش تموم این خیسی ها رو می خورد  میک می زد . بعد همونو دوباره فرو می کرد توی کسم . چقدر از این کارش لذت می بردم . انگشت شستشو روی کس طوری می گردوند که فکر می کردم هوس وهیجانم از روی کس داره توپ شلیک می کنه . آب دهنمو به زور قورت می دادم . فقط متوجه لیدا بودم که داره چیکار می کنه .اون شاید نسبت به من عشق و احساسی نداشت ولی با عشق داشت این کارو انجام می داد . می خواست منو راضی نگه داشته باشه . به من حال بده . شاید ازم حساب می برد . ولی هر کاری می کرد من نسبت به  رابطه اون با شعله انعطافی نشون نمی دادم . من دلم نمی خواست که اون با دخترم از این کارا بکنه . شاید اونو از راه به در می کرد . کاری می کرد که اون دیگه دختر نباشه . حالا من یک زن بودم و موردی نداشت . فوری فکرمو از این مسئله خارج کردم . چون به ذهنم رسید که این رفتاری رو که نسبت به شعله در پیش گرفتم از یک دید گاه می تونه به معنای نوعی خود خواهی باشه . -یه دست لیدا رفت رو سینه ام .. اون دیگه قلق کار دستش اومده بود . وقت شناس و موقعیت سنج بود . خیلی راحت رگ خواب منو در دست گرفته بود . ولی امکان نداشت که در مورد اون کوتاه بیام .. -لیدا جان خیلی خسته شدی . یه لحظه چشامو باز کردم و دیدم که فقط یه شورت پای لیداست . اون کی با حرکت لاک پشتی خودش خودشو تا به اینجا رسونده بود و من خبر نداشتم ؟/؟ چیزی نگفتم . با این که از خطوط قرمز زیادی عبور کرده بود بازم حرفی نزدم . آخه دوست داشتم ادامه بده . دستمو گذاشتم دور گردنش و گفتم لیدا جان حالم داره بهتر میشه .. بیا ببوسمت جز این دیگه چه جوری می تونم بگم دستت درد نکنه .. اونو به سمت خودم کشوندم . حس کردم که اونم یه حرکتی به خودش داد تا لبامون رو لبای طرف قرار بگیره .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

ارباب كازه - كاگه گفت...

خيلي جالب بود.
بد نيس اگه دخترشم كم كم وارد عمل بشه. ممنون ايرانى عزيز.

ایرانی گفت...

ارباب جان خوشحالم که پس از مدتها پیامتو می خونم .. البته ممکنه به صورت ملایم و معمولی و کمی بیشتر از حالت مقدماتی در اواخر داستان مادر و دختر رو در مقابل هم قرار بدم اونم شاید و براش باید زمینه چینی کرده توجیه هم بیارم ولی به هیچ وجه و تحت هیچ شرایطی سه تایی رو در کنار هم قرار نمیدم چون هدف و احساس داستان و شالوده و یه خورده طبیعی بودن اون بهم می ریزه . با درود به ارباب گلم : ایرانی

 

ابزار وبمستر