ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دوست دخترم 8

بوسه لیدا و چسبندگی محل تماس لبامون هوسمو خیلی خیلی بیشتر می کرد . دلم می خواست فقط  به رابطه خودم با هوس و تمایل جنسی خودم فکر کنم .  به شخصیت کسی که بهم حال میده فکر نکنم . اون وقت مجبورم باهاش مدارا کنم . باهاش راه بیام واین اون چیزی نبود که از اول می خواستم و الان هم می خوام . اون به خوبی می دونست و فهمیده بود که نقطه ضعف من چیه و من همگام و همراه با اون هر کاری که می خواست انجام می دادم .  با موهاش بازی می کردم و محکم سرشو به طرف صورت خودم فشارش می دادم . لباشو خیلی آروم با هوس گاز می گرفتم . خیلی مراقب بودم که حرفی نزنم .  با این که بین ما فاصله ای نبود ولی دلم می خواست که این دیوار بین ما باقی بمونه . شاید لیدا اینو احساس نمی کرد . حالا از من و اون فقط یه شورت پاش بود . با همون شورت و سط پاش و اون کس درون شورتش خودشو رو من می کشید . حس کردم خودش دیگه کاملا سست شده . حق هم داشت . حتما شعله منم مث اونه اونم باید همین احساسو داشته باشه .. نه اون نمی تونه و نباید با شعله من این طور رفتار کنه .. چشاشو بسته بود . خودشو بد جوری به من می مالوند . خیلی خوشم میومد .دلم می خواست باهاش همکاری کنم . ولی بازم یه حسی بهم می گفت که اون جای دختر منه . اگه شعله جای اون می بود من چه احساسی می داشتم . حتما مادر لیدا هم راضی نیست که من باهاش این کارو کنم ولی دیگه نتونستم به این چیزا فکر کنم . دستامو دور کمر لیدا حلقه زده و کسمو محکم به شورتش  و لاپاش فشار می دادم . لبامو آروم از رو لباش کندم و   بهش گفتم تو نمی خوای شورتتو در بیاری .. -شهناز جون ایرادی نداره ؟/؟ من که خیلی دلم می خواد . ناراحت نمیشی ؟/؟ -من که فکر می کنم این جوری ماساژدرمانی شما اثر بیشتری داشته باشه . خیلی دلم می خواست که من شورت لیدا رو از پاش در می آوردم و آروم آروم اون بدن دخترونه شو می دیدم . دیگه خودمو قانع کرده بودم که بین اون و بدن دخترم تفاوت قائل شم . دخترمو تا فته جدا بافته بدونم . از این نظر که بتونم با لیدا هر کاری انجام بدم خلاف دخترم که بین  اون و دوستش  باید سدی می کشیدم . لیدا شورتشو در آورد . با این که کسش کوچولو بود و قالب کس من درشت ولی همون یه تیکه کوچیک کافی بود که آتیشم بده . خودشو رو من می کشید . حرکت کسش روی من داشت آتیشم می داد .. مشتامو گره می کردم . به خودم فشار می آوردم . اونم که اینو حس می کرد فشار و حرکت کسشو روی من زیاد تر می کرد . نمی خواست که من از زیر تنش در رم . این بار لبامو گذاشتم روی صورتش . موهای بلندشو ریخته بود رو صورتم . چشام همچنان بسته مونده بود و با حرکات بدن اون منم به خودم حرکت می دادم . چقدر دلم می خواست حرفای هوس انگیزانه و شهوتناکی می زدم ولی خیلی با خودم در گیر بودم که این دختر از شرایطی که براش پیش اومده بود سوءاستفاده نکنه ولی دیگه تحملشو نداشتم .. -شهناز جون تنت گرم شد ؟/؟ دیگه احساس درد نمی کنی . مثل این که قلبت ناراحت بود . اول دسنشو گذاشت رو سینه چپم . یه خورده با خودش با نوکش ور رفت .  بعد دستشو همون طرف گذاشت زیر سینه . خیلی نرم کف دستشو از این سمت به اون سمت می کشید .. اووووووخخخخخ نهههههه این دختر چقدر حرفه ای بود . از تمام حرکاتش لذت می بردم و هر کاری که می کرد آتش اشتیاقمو شعله ور تر می کرد . اومد پایین تر . حالا همون کف دستشو قرار داده بود روی کسم و لبشو گذاشت رو نوک سینه ام . مگه می تونستم چیزی بهش بگم . راستش دلم نمی خواست زیر بار منتش باشم که به من حال داده و از جون مایه گذاشته . هر چند اون به خاطر هوایی کردن شعله خیلی بیشتر از اینا بد هکار  بود ولی بازم نمی خواستم که این موقعیت پیش اومده رو طور دیگه ای نگاه کنه . .کف دستشو چند بار از بالا به پایین روی کسم می مالید و بعد با یه حرکت دورانی به کارش تنوع می داد  . تازه با شیوه میک زدن لیدا بود که حس کردم سینه هام به اندازه سالها سنگینی و خستگی داره و با این کارش من احساس سبکی و آرامش می کنم . سیر نمی شدم . کس .. سینه .. همه جا ی تنم نیاز به این داشت که دست بخوره . لاپامو به دو طرف باز کردم . حالا دیگه با حرکات خودم بهش نشون می دادم که باید چیکار کنه و اون اینا رو به عنوان دستوری تلقی می کرد که با جان و دل و از روی عشق و هوس انجامش می داد ولی من فقط هوسشو داشتم . دلم می خواست با همه لطفی که لیدا در حق من می کنه و سر حالم می کنه من به جایی نرسم که برای جبران , شعله خودمو در اختیارش بذارم . تا همین جاشم خیلی مدا را کرده بودم . یک مادر همیشه به سر نوشت بچه اش خیلی بیشتر اهمیت میده تا به شرایط خودش . ممکنه استثنا هم داشته باشیم ولی اونا در حالتی طبیعی نیستند . لیدا دوباره اومد بالا . این بار کس کوچولوشو رو کس درشت من می مالید ولی دیگه بین اونا شورت و پارچه ای نبود . چقدر داغ بود .. یک سوزش طبیعی .. داشت می سوزوند . هر دو تامون کسمون برق انداخته بود . شایدم در مورد لیدا اشتباه می کردم و موریزه های نرم داشت که منو اذیتم نمی کرد .. ولی هر چه بود کس ناز و سفیدش طوری نشون می داد که انگاری  موهاشو گرفته برقش انداخته باشه .. کسشو رو ورم بالای کس من می گردوند . به زحمت کف یکی از دستامو گذاشتم رو سینه دخترونه اش . چقدر تازه بود . تازه و ناز و شیرین تر از عسل. احساس خوبی راجع بهش داشتم . خیلی وقت بود که در سکس به این درجه از لذت نرسیده بودم . شایدم هیچوقت نرسیده بودم . هر وقت تا اینجاش میومدم بهرام آبشو یا توی کاندوم یا توی کس و کونم و گاهی رو سینه هام و جای دیگه خالی می کرد و منم پس از عملیات حس می کردم که یه  سنگینی خاصی رو کمر و زیر شکمم نشسته ولی حالا حس می کردم که می تونم خودمو از این مرز رد کنم . لذت ببرم و با آرامش بخوابم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس گفت...

خیلی عالی بود کاشکی در ادامه طوری بشه که لیدا شهناز رو اسیر خودش کنه و از این به بعد شهناز حسابی به خودش برسه و برای جلب توجه لیدا آرایش کنه و لباس های باز و سکسی بپوشه و لیدا ببرتش خونه خودشون و حسابی بمالونتش و بعدش شهناز بخاطر دوری یا نبودن شوهرش و لیدا توسط شعله مثلا بعد از حموم یا ماساز و کرم زدن حسابی توسط دختر خودش بهش تجاوز بشه.

ایرانی گفت...

ممنونم از پیشنهاد های جالب و هیجان انگیزت که بیشتر اونا داستانو جذاب می کنه .. فقط گاهی اوقات نویسنده از نوشتن داستان یه هدف خاصی هم داره که در کنار سکس یا لز گنجانده میشه .. تنها چیزی که میشه در مورد این داستان گفت اینه که تحت هیچ شرایطی بین لیدا و شعله لز نمی ذارم ولی بقیه نکات جالب و مهیج تا اونجایی که یادم باشه و بعدا هم یه چیزایی به ذهنم برسه حتما اونا رو می نویسم . باتشکر از همراهی و راهنمایی شما : ایرانی

 

ابزار وبمستر