ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 45

اقدس .. اقدس جون من تو رو می خوام . اگه به من نرسی هم در حق خودت ظلم کردی و هم در حق من گناه می کنی . .. سینا خیلی آروم شورتشو داد به کناری  و اونو تا به اندازه ای پایین کشید که در تماس با بدن اقدس قرار بگیره .. -نهههههه نهههههه سینا . منو مجبور به گناه نکن -پس واسه چی منو آوردی این جا . نیاوردی که با هم بازی کنیم -نهههههه نهههههه ولی فکر نمی کردم کار به این جا برسه .. آدم وقتی حس می کنه قدرت به دست آوردن چیزی رو داره انگاری به اون رسیده . -تو حالا فکر می کنی به من رسیدی .. سینا کیرشو به وسط بدن زن و روی کسش می مالید . هنوز شورتش که تا نزدیک زانوش پایین کشیده شده سدی بود که اذیتش می کرد .  سریع شورتشو تا انتها پایین کشید و تا اقدس بیاد حرف دیگه ای بزنه لباشو به لباش مماس کرد و اونو بوسید . این بار خیلی راحت تر و سریع تر کیرشو روی کس به حرکت در آورده بود . اقدس احساس  چهل و هفت هشت سال پیش بهش دست داده بود .همون زمانی که دوران سکسشو شروع کرده بود . یک کیر تازه و کلفت که بهش نشاط می داد . پسر خیلی خوب می دونست که این زنو چه جوری آتیشش بزنه . دستاشو به سرعت دور سینه هاش می گردوند . اول با سرعت این کارو انجام داد و بعد از این سرعتو کم کرد طوری که اقدس همش طالب این بود که سینا کارشو سریع تر انجام بده . سینا زانوی پای چپشو خم کرد و اونو گذاشت وسط بدن اقدس . جایی که کس و شکاف کس قرار داشت . می خواست شرایط و حالت کس رو بسنجه . زانوش در تماس با کس زن قرار داشت .  -خیلی چرب و خیسه اقدس جون .. نوچ نوچ نوچ نوچ . عجب ظلمی بر خودت روا داشتی . به این میگن ستم . تو از نظر شرعی گناه نمی کنی که میری زیر کیر یک نفر دیگه . ما کلا شرایط رو هم باید در نظر بگیریم که اگه مرد مدتی به زن خودش نرسه اون زن تحت شرایطی می تونه با مرد دیگه ای هم بستری کنه . اقدس سر در نمی آورد که سینا چی داره میگه  . فقط تمام بدنش به لرزه افتاده بود . رعشه های خاصی رو در ناحیه شکم و سینه و کسش  احساس می کرد . به شدت داغ کرده بود . سینا واسه این که این طلسم رو شکسته و یک دست گرمی هم به این زن نشون داده باشه اونو به یاد خاطرات گذشته اش بندازه دست به کار شد . پاها شو همون ایستاده به دو طرف باز کرد . -آخخخخخخخخ نکننننننن نهههههه .. دیگه قلبش یه جوری شده بود . این همه هیجان و بالا رفتن فشار خون واسش مناسب نبود . با این حال سینا گذاشت که حسابی اون غرق در آتیش هوسش باشه بعد اونو بکنه .. پسر دستشو گذاشت ته بیضه هاش تا آلتشو دراز ترش کنه و با یه گارد و هدف گیری بهتری بتونه کس زن رو بشکافه ... -اقدس نترس . کیر کلفت خوراک خودته . خیلی قشنگ می تونی هضمش کنی . حتما در خودت چیزی دیده بودی که قبولش کردی و در کیر من که شیرین جون عکس اونو بهت نشون داده .. زن با التماس نگاش می کرد . کف دست سینا رفته بود روی کس اقدس .. نگاه اقدس پر التماس شده بود  . انگاری با زار و خواهش از پسر می خواست  که کار رو تموم کنه ولی اون گوشش به این حرفا بدهکار نبود و می خواست به تدریج کارشو پیش ببره . سینا خودشو به اقدس چسبونده بود . دستاشو رو کونش قرار داد و اونو به رو طرف بازش کرد و کیرشو از زیر فرستاد داخل کس . دستاشو هم روی کون زن به این طرف و اون طرف می کرد .. -نههههههه نهههههههه خجالت می کشم .. نهههههههه -اقدس جون تو این جور لخت و بر هنه کنار من قرار گرفتی همه بر نامه ها رو طوری تنظیم کردی که با هم باشیم دیگه صحبت  بی وفایی رو نکن . یعنی تو دلت نمی خواد -چرا ؟/؟ من می خوام . دلم می خواد ولی نمی خوام پشیمون شم . نمی خوام بعدا پیش خودم بگم که چرا از این کارا کردم . نه . من این طور دوست ندارم . ضربان قلب اقدس شدت پیدا کرده بود .. سینا کمرشو گرفت و اونو هوایی و ایستاده می گایید .. در همون حالت اونو برد به طرف اتاق خواب رو همون تختی که شوهر زندانیش اونو می گایید قرار داده معطل نکرد . قبل از این که بازم صحبت بی وفایی رو بکنه افتاد به جونش . این بار اونو که انداخته بود روی تخت  لنگاشو گرفت به طرف هوا . زن یکی دو دست و پای دیگه هم زد و می خواست به این طریق به سینا بگه که مثلا من دلم نمی خواد .. -این قدر دیگه مقاومت نکن اقدس خانوم  سینا کف دستشو رو کس اقدس فرار داده و خیسی اونو نشونش داد و گفت اینا هاش اینا همه دارن داد می زنن که هر چه زود تر بر نامه تو رو ردیف کنم ....ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر