ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 45

به زور جلو خنده خودمو می گرفتم . سعی می کردم عکس العملی نشون ندم . افشین و اشکان که از دستپاچگی نمی دونستن  چیکار کنن . می دونم هردو شون دوست داشتند که زمین دهن باز کنه اونا رو ببلعه تا شاهد این وضعیت نباشن . خلاصه برای لحظاتی سکوت همه جا رو فرا گرفته بود . بهتر دیدم که سکوت را بشکنم .. -و باید بشنوید از مادر . مادری که فرزندانش را دوست می دارد . به عشق فرزند هرکاری را انجام می دهد . می گویند عشق  به مادر بر ترین عشقهای زمینی است .. اما عشق به فرزند چی ؟/؟ یک مادر عشقش را با ایثار در هم می آمیزد . و من برای این عشق بهای سنگینی پرداخته ام .. ..... عجب تیکه های باحالی شده بود . انگاری که داشتیم نمایشنامه ای رو پیاده می کردبم .-مادر من و برادرم احسان هم می خواهیم که سهمی در پردازش تو مادر گرامی داشته باشیم . لحظاتی بود که افشین و اشکان کیرشونو از توی کس و کون من بیرون کشیده بودند . هر چند صحنه جالبی بود که برای لحظاتی دو تا برادر بزرگ تر شاهد بودند که اون دو تا کوچیک تره چه جوری کیرشونو داخل کس و کون من فرو کرده و دارن با هاش حال می کنن . جو سنگینی بر اونجاحاکم شده بود . اسحاق : ببین داداتش احسان حالا دیگه وقت حمله هست . ما باید نشون بدیم که مامان ایثار گر ما چهار تا فرزند داره نه دو تا .. اسحاق اومد جای افشین رو گرفت و احسان هم پشت  من قرار گرفت تا احیانا فرو کنه توی کون قمبل کرده من .. من مثلا شروع کردم به دست و پا زدن و مقاومت کردن و کمی هم حرفای الکی می زدم تا جوزده ها  رو کمی بخندونم یا متوجهشون کنم که در میان کاری جدی و انجام شد بذله گویی رو هم فراموش نمی کنم . -پسرا .. اسحاق احسان این درست نیست که به زور به مادرتون تجاوز کنین -مادر جون چرا بین پسرات فرق قائل میشی . یه نگاهی هم به بالا سرت بنداز . در به روی یک پاشنه نمی گرده . ورق که همیشه به نفع یکی نیست . -اگه بازیگر خوبی باشی می تونی همیشه برنده باشی -به شرطی که تو یکی به من تقلب بدی .. من می خوام که مامان ارغوان من برای اسحاق و احسانش هم همونی باشه که برای افشین و اشکان بوده . این دو تا پسر که قرار بود اول اونا بدون خبر کردن ارغوان با هاش سکس کنند مات مونده بودند که چرا این جوری شد . -پسرا یواش تر .. عدالت رو فراموش نکنین . من به همه تون می رسم . نمی ذارم که کسی مظلوم واقع شه . احسان : مامان این جور که بوش میاد من یکی خیلی مظلوم واقع شدم . ولی می دونم که تو مامان گل من کاری می کنی که هم من هم داداشم بتونیم تا حدودی جبران اشتباهات گذشته رو بکنیم . -اوووووووخخخخخخخخخ وووووووییییییی فدای دلتون بشه این ارغوان .. از این به بعد هر ضرر و زیان مالی و جنسی یقه تونو گرفت من یکی در خدمت شما هستم .. مادر یعنی عشقی که باید عدالت عشق را بین عشاق خود قسمت نماید .. وچه کسانی بهتر از فرزندان که عاشقان واقعی مادرند . بشتابید که سعادت واقعی در هماغوشی واقعی با مادران است . رو کیر اسحاق نشستن و کون دادن به احسان دیگه منو حسابی  سرحال آورد . افشین و اشکان که هنوز در شوک لو رفتنشون بودند و نمی دونستند که جریان از کجا آب خورده , مات و مبهوت به داداشای بزرگترشون نگاه می کردند که چه جوری دارن ارغوان حشری رو آب بندی می کنن . دو تا کیر عین اجل معلق اومده بود سر وقت من . معلوم نبود کدومشون می خواد جون منو بگیره ولی راستش هردو شون شده بودند بلای دلپذیر ناگهانی  که داشتن به من زندگی می دادند . خودم کونمو رو سر کیر اسحاق حرکت می دادم و احسان هم مراقب بود که کیرش از توی کون من بیرون کشیده نشه .. اون دو تا سرشونو انداخته بودند پایین . افشین و اشکانو میگم . از برادر بزرگای خودشون مثلا حساب می بردند ..  با اشاره دست اونا رو به طرف خودم فرا خوندم .. دهنمو باز کردم و یه نگاه و اشاره ای به کیرشون کرده و دو تایی اومدند طرف من و با هم کیرشونو فرو کردن توی دهن من . عجب چیزی شده بود . دیگه نمی شد حرف زد . نفسم بند اومده بود . ولی چه کیفی داشت ! چه حالی کردم من ! دهنمو تا اونجایی که می شد بازش کردم .تا پذیرایی بیشتری از کیر بکنم . به سختی نفس می کشیدم ولی به آرزوم رسیده بودم . چها تا کیر رفته بودند به سوراخای وجودم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر