ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 81

خلاصه ایمان و ماه منیر هم ساعتی بعد از حموم در اومدن .. وقتی احترام به ایمان گفت که می خواد کنار من بخوابه و درددل کنه ایمان که خیلی درب و داغون بود و مثل کشتی شکسته ها به یه گوشه ای خیره مونده بود حرف مادرشو پذیرفت . شریف و منیره رفتن یه اتاقی و درو از داخل قفل کردند .  من و احترام هم کنار هم دراز کشیدیم . ظاهرا دلش می خواست خیلی حرف بزنه . درددل کنه .. ولی یهو یه چیزی یادش اومد . -چیه احترام جون . چیزی می خواستی بگی ؟/؟ خیلی خسته ای .. راستشو بگو زیادی کیف داد و حال کردی . این طور نیست ؟/؟ -همین طوره که میگی . من تا می تونستم لذت بردم . باورم نمی شد که این قدر نیاز داشته باشم . راست میگن که این کار اعصاب آدمو آروم می کنه و سیستم آدمو تنظیم ..-ببینم احترام تو این همه مدت شوهر داری کردی تازه متوجه این مسئله شدی ؟/؟ نکنه فکر می کنی تازه ازدواج کردی و یک شور و حال دیگه ای داری . آخه کیر جوون هم تناول کردن هم به آدم یک لذت خاصی رو میده -چی بگم من واقعا نمی دونم . ولی این شریف اون قدر مرد مهربون و خوبیه که من فکر می کنم سالهاست که می شناسمش . انگاری که اونو برای من ساختن . خیلی درکم می کنه .. -ببینم احترام همین دو ساعتی رو که با هم بودین مگه فرصت شد که غیر از اون کارا درک دیگه ای هم داشته باشین .. دیگه به وقت عملیات نون و حلوا که قسمت نمی کنن . همینه دیگه . هر کاری کنی پای لذت و کیف و حال وسطه دیگه .. آخ که چقدر این کسم می خارید و این احترام هم همش حرف می زد . دلم می خواست رو سر احترام می نشستم و کسمو به چونه اش می مالوندم و خارششو می گرفتم . چقدر لذت میده چونه وقتی وسط کس قرار می گیره و لبه های اونو به دو طرف باز می کنه . و این چونه با حرکات خودش حسابی کس رو خیس و لغزنده می کنه .. تازه می خواستم یه استراحتی بکنم و یواش یواش خودمو بندازم توی بغل احترام که دیدم حاج خانوم تازه از رو کیر پا شده  به یاد عبادت صبحگاهی افتاده میگه من باید برم غسل کنم و اگه نجس بمونم گناه داره و باید عذاب بکشم .. -احترام این وقت شب می خوای بری حموم ؟/؟ -چاره چیه ؟/؟ نمی دونم بازم می تونم شریفو ببینم یا نه . ولی امید وارم اونم غسلشو کرده باشه -ببینم اگه غسل نکرده باشه دیگه زیر کیر اون نمیری .. -خب گناهش گردن اونه . زن باید که از شوهرش تمکین کنه .. ای که هی احترام داشت این یه تیکه رو تخفیف میومد . خلاصه کاری کرد که دو تایی مون دم صبحی راه بیفتیم بریم حموم . برقو روشن کردیم و  زیر نور شدید و کوس و کون  مشخص و کاملا برهنه سرگرم لیف زدن هم شدیم .. ترجیح دادم اول احترام منو لیف بزنه . دلم می خواست یکی اعضای بدنمو حسابی بمالونه . دست بکشه به لاپام .. احترام من و من کرد .. ببینم اشرف جان ساعت چنده . به دروغ  جای این که بگم ساعت سه و نیم صبحه گفتم دو و نیم .. وگرنه اون همون اول غسل می کرد و کلک کار رو می کند .  من دیگه از خود بی خود شده بودم و یه خورده که مثل آدم معمولی ها شروع کرده بود به لیف زدن من فوری اونو روی زمین خوابوندم و هر چی هم گناهه و حرامه می کرد و می گفت دیگه توجهی بهش نکردم . کسمو گذاشتم رو صورتش وهمش بهش فشار می آوردم و پی در پی با  حرکات کس روی چونه و دماغ و دهن احترام سعی می کردم تا حد نهایت حال کنم -اوووووفففففف احترام کسسسسسم کسسسسسسم می خاره .. خیلی می خاره ..من کیر می خوام حالا که نیست باید تو دردش رو دوا کنی  همچین شکاف کسمو رو صورت احترام می کشیدم که به حرف اومد . گفت تو که صورت ما رو گاییدی هر جوری دوست داری حرکتش بده فقط صورتمو خراشش نده که می خوام واسه شریف خوشگل بمونه . معلوم نبود این احترام به چی می خواست دلخوش بمونه .. شریف فوقش اگه یک بار دیگه اونو می کرد . کجا بود این دور و برا بمونه و به اون سر بزنه .. بیست دقیقه تمام کسمو هر جوری که دلم می خواست روی سر و صورت احترام مالیدم تا تونستم ارضا شم .. واسه این که بیشتر لذت این کارا رو بفهمه دستمو گذاشتم لاپاش وسط کسش و تا می تونستم فشارش می دادم .. چقدر خوشش میومد . -اشرف گناهه گناهه .. آخه حس می کنم شریف کیرشو کرده توی کس من . همون حس رو دارم ولی تو یک زن هستی . به کس مالی ادامه دادم . -میگی من دست از این کار بکشم ؟/؟.... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر