ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس اینترنتی 72

اووووووففففف نگووووووو تو با این پیرهن جیگری که تنت کردی حسابی دلمو بردی من بهت چی بگم دختر . خیلی ماهی و خیلی ناز داری . -فدات شم .. مهین : طناز جون اگه حوصله ات سر اومده و از این که هر لحظه مردای اینجا به نوعی می خوان خود نمایی کنن خسته شدی بیا با هم بریم یه اتاق خلوت . من با بر و بچه های این خونه دوستم و سوراخ سنبه ها رو واردم .. سه تایی مون رفتیم به یکی از اتاقها ..تخت درش نبود ولی انواع و اقسام مبلمان و دکور بندی های جالب و میز تلویزیون در اونجا خود نمایی می کرد . یه لحظه دیدم که مهین درو از داخل قفل کرده . در واقع اینجا یک هال و پذیرایی بزرگ بود که از چند طرف در داشت .. -ببینم مهین امنه ؟/؟ -فقط اون در پشتی بازه که کسی جز من و خود صاحب خونه نمی دونه چی به چیه چون آخرش از یه راه باریک میاد .. .. - خانوما واسه چی خودتونو در اینجا زندونی کردین -ما خودمونو زندونی نکردیم . ما خودمونو تازه آزاد کردیم . . مهین آروم آروم روی لباس چرم جیگری سهیلا دست می کشید . دامنه پیرهن خیلی کوتاه و فانتزی بود و پاهای لخت و باسن چسبون زیر چرم سهیلا دل خیلی از جوونا رو برده بود ولی نمی دونم چرا اون حس و حالی نسبت به پسرا نداشت . البته حالا می فهمیدم چرا . شاید واسه این بود که می خواست با دوستش همجنس بازی کنه . -ببینم دخترا شوهر نکردین ؟/؟-شوهر اون جوری که منظورته رفته باشیم دفتر خونه قال قضیه رو کنده باشیم خبری نیست ولی به عرض انور جناب عالی برسونیم که من و سهیلا هر کدوم یک زن و یک شوهر داریم . به این صورت که ما نسبت به طرفمون کار یک زن و یک شوهر رو می کنیم . آخ که چقدر این دو تا خواستنی بودند . با این که چند ساعت قبل مهرداد سیرم کرده بود و وظیفه شوهر داری رو تا حدودی انجام داده بود وقتی که این دخترا رو می دیدم که با چه شور و هیجانی می خوان خودشونو نشون بدن به وجد می آمدم . دلم می خواست منم می رفتم به جمع اونا . ولی نمی بایستی به همین زودی دست خودمو رو می کردم که منم بله .  مهین : سهیلا خیلی نازی . این چیه پوشیدی . مگه نمی دونی دل منو می بری -منم همین کارو کردم که دل تو رو ببرم دیگه وگرنه کون لق هرچی مرد نامرده . .. واسشون کف زدم -ببینم طناز جون تو که از این کارا بدت نمیاد . اون وقتا که بچه محصل بودی از این کارا فراری بودی . عشق من الان اینا همه مد شده . -مهین جون یعنی تو و سهیلا جون واسه همین به پر و پای هم پیچیدین که مد شده ؟/؟  دو تایی شون فقط می خندیدند .  دامن لباس سهیلا رو که خیلی چسبون بود و قاچ کونشو مشخص می کرد داد بالا . تمامی کون سهیلا مشخص شد . -اوووووخخخخخخ سهیلا جون عشق من چی درست کردی . قاچای کونشو که به دو طرف باز کرد کاملا معلوم بود که شورت نپوشیده و کسش از همون اول مستقیم افتاده توی دید . به نظر من در این شرایط سهیلا بیشتر می تونست از مهین لذت ببره تا مهین از او .. خلاصه کف دست مهین از پشت رفت به لاپای سهیلا .. -چته خانوم خانوما ... چی درست کردی اون زیر . کون سهیلا سرخ و سفید نشون می داد . انگاری به اونا هم روژگونه زده بود ولی نه,  ساختار بدنی سهیلا به این صورت بود .. چه پوست نرم و لطیفی داشت . قسمت جلو کسش از این زاویه ای که من درش قرار داشتم مشخص نبود . با همه اینا من از این که در پایان مجلس عده ای با بهانه رقص بخوان بمونن و تا شش هفت ساعت بعد پایکوبی کنن خوشم نمیومد . - مهین مهین ولم کن . نکن .. خوشم میاد . نمی خوام لباسامو در آرم .. راستش دیگه به این فکر نمی کردم که اونا ازدواج کردن یا نه و دختر هستن یا نه . چون خیلی از اونایی هم که شوهر دارن عشق شدیدی به ار تباط جنسی با هم نوع خودشون دارن . -مهین یه کاریش بکن . من دارم در تب می سوزم -حالا میشه نسوزی ؟/؟ الان طناز جون از هر دوی ما بیشتر داره میسوزه . چون اون تا حالا از این کارا نکرده من هیجان و تحرک بیشتری در اون می بینم . طناز بیا جلو . اگه دوست داشتی به تو هم حال میدیم . دو تایی شون با سینه هام ور رفتن ولی هنوز زود بود که بخوام در این مجلس دستمو رو کنم . هرکسی به اون کسی که علاقه ای داره اونو یک قدیس فرض می کنه .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر