ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

عجب بله برونی ! 17

افسر چشاشو بسته بود و خیلی آروم زیر کیر من منتظر بود .. منم  در اون لحظه به هیچ چیز دیگه فکر نمی کردم جز این که بتونم افسر رو و خودمو ارضا کنم . -اووووووخخخخخخ چه خبرته خاله فدای خواهر زاده اش بشه . همین جوری داری آبتو خالی می کنی و بازم داری ؟/؟ افسون افسون جون .. شوهر خیلی با حالی گیرت افتاده ... چشامو بستم تا این که سرم اشتباهی نره به طرف پدر و افسون و بر حال کردن من اثر نداشته باشه . آب کیر همچنان در حال سرازیر شدن به کس افسر جون بود .. حس کردم یه بار گرانی در وجودم بود که اونو زمین گذاشتم احساس سبکی می کردم ..  من و افسر رو زمین دراز کشیدیم . حالا می تونستم نگاهمو به طرف اون چند نفر دوخته ببینم چیکار می کنن . ظاهرا عشقم افسون از این که ننه شو به بهترین حالتی گاییده بودم و دو تایی مون اتر ضا شده بودیم خیلی عصبی و گرفته نشون می داد ولی این بابا بود که مدام حرف می زد و ابراز احساسات و هوس می کرد . -پسرم افشین جان عجب تنگیه این دختره . کس خیلی با حالی گیرت افتاده . خیلی حال می کنی .. هر چی خواستم چیزی نگم نشد .. -بابا جون حال کردن که دیگه این قدر حرف زدن و تبلیغ کردن نداره . کدوم کس رو دیدی که اول کار گشاد باشه . همین یک ساعت پیش من زدم پرده رو پاره کردم . .. مامان افشید : افشین جون  وقتی داری با بابات حرف می زنی رعایت ادب و احترام رو بکن . طوری با پدرت حرف می زنی که انگاری اون با کلی دختر در ار تباط جنسی بوده . ما همین خودمونیم و خودمون . ما رو با هر زه های هر جایی اشتباه گرفتی .؟/؟ انگاری به مادر بر خورده بود که من این جور با پدرم حرف زده بودم . یه نگاهی هم به اونا انداختم و دیدم که عمو افراز با په فشار و شدتی داره مامانو می کنه .. همچین جیغی این مادرم کشید که فکر کردم الان تمام در و همسایه ها می ریزن اینجا و فکر می کنن که یک کشت و کشتاری راه افتاده ولی مامان ارضا شده بود .. جیغ بعدی رو محکم تر کشید چون عمو جان کیرشو ا ز توی کس مامان کشید بیرون و در جا همون کیر شل شده ولی کلفت و کاری رو طوری توی کون مامان فرو کرد که یه لحظه ترس برم داشت از این که نکنه مادرم جر خورده باشه . بابا افرود : آهای افراز جان چند بار باید بهت بگم اگه جرش بدی خودت باید ازش مراقبت کنی تا اون سوراخش ردیف شه . من حال و حوصله بیمار داری ندارم . من اگه کیرمو همین جوری فرو کنم توی کون زنت تو چی میگی .. پسرم افشین جان همچین بکن توی کون افسر که نشون بدی ما هم دست و کیر بسته نیستیم .. -داداش حالا این قدر چرا ناراحت میشی . همون ضربه اول درد داشت . نگاه کن چقدر این کیرم توی کون زنت راحت میره جلو و راحت بر می گرده عقب ؟/؟ یادت رفت اون اوایل ناراحت بودی از این که کیرت توی کون زنت جا نمیشه بهت حال نمیده .. همین من بودم که خیلی نرم نرم با کون افشید جون .. زن داداش گلم راه اومدم اونو واست آماده کردم تا راحت بکنی اونو و از کونش لذت ببری ؟/؟ این به جای دست شما درد نکنه هست ؟/؟ -داداش دستت درد نکنه و کیرت هم درد نکنه . من که منظور خاصی نداشتم . اگه افشید حرفی نداره من که حرفی ندارم . بابا در حال گاییدن افسون برادر زاده اش بود . افسون طاقباز رو زمین دراز کشیده بود و با اون صدای نازکش مدام آه ..آه می کرد و دل منو می برد ومنم داشتم به این فکر می کردم که بد جوری این گربه دم حجله کشته شده و آیا این دختر بعدا می تونه به من تمکین کنه یا نه . بیش از این که به ناحیه کس و کون افسون نگاه کنم داشتم به صورتش نگاه می کردم تا تغییر حالتاشو ببینم و متوجه میزان لذتش باشم . لعنتی داشت حال می کرد و شرایطش طوری بود که تا دو سه دقیقه دیگه به ار گاسم می رسید . دلم می خواست با با نتونه اونوارضاش کنه ولی اون همچنان داشت زیر کیر بابام حال می کرد . یه لحظه حس کردم که دیگه دنیا به آخر رسیده چون افسون از لذت زیاد پاهاشو دور کمر پدرم قلاب کرد و دستاشو هم دورش حلقه زد .. -بابا بابا محکم تر بز ن به ته کسسسسسم .. کسسسسسسم میخخخخخخخاره . منو داشته باش .. وووووویییییییی نهههههههههه ... عین مادرش در حال سر و صدا کردن بود .. نمی دونستم چیکار کنم .. حال نداشتم ولی واسه این که منم بیکار نشینم کیرمو رو به دهن افسر گرفتم که نشون بدم بی خیالم اونم شروع کرد به ساک زدن برای من . فکر کنم افسرمتوجه  ناراحتی من شده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر