ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انتقام میسترس40

به اندازه ای که بتونن با صنوبر حال کنن طنابای اونا رو شل کردم . صنوبر می خواست مقاومت کنه . انگاری دلش نمی خواست که پیش اونا سر افکنده شه ولی کف پامو گذاشتم رو سرش . یعنی کفشمو .. اسپورت هم پام کرده بودم که بتونم راحت تر ضربه بزنم . کف پا رواز سر  گذاشتم رو گردنش و طوری به گردنش فشار آوردم که هر لحظه امکان داشت خفه شه .. -ببینم می ترسی دیگه نتونی ریاست کنی ؟/؟ اینجا از این به بعد من رئیس هستم . فقط خواستم همه تون متوجه باشین که من با کسی شوخی ندارم . دیگه هم برام شاخ و شونه نکشین چون از هیچ کس نمی ترسم .  اگرم بخواین با من شوخی کنین یا قلقلکم بدین و از طریق دیگه ای مزاحم من شین اول تر تیب هر چهار تا تونو میدم . نمی ذارم مفت و مسلم از اینجا در رین . حالا لیس بزن کف پامو .. صنوبر دیگه رام شده بود . می دونستم در دل کینه ای داره ولی تر جیح داد که مثل یک برده مطیع باشه . کف کفش رو که خاک گرفته بود و روی اونو لیس می زد .. -خیلی مزه داره صنوبر ... اگه دختر خوبی باشی بهت میدم همیشه میلش کنی .. ..  اونو که کاملا بر هنه کرده بودم . انگشتامو گذاشتم رو سینه هاش . با موهای سرش هم بازی می کردم . مثل این که در یه جای کار قرار داشتیم که نمی دونستیم لحظه بعدش چی میشه  اون سه تا مرد مثل جوجه هایی که  از مادر غذا می خوان دهنشونو باز کرده بودند و از من حاجت می خواستند . جابر دستای بسته شوبه صورت نیم دورروی   ستون یکی   از پاهام قرار داد .   من اون یکی پامو آماده کرده بودم که اگه تو طئه ای در کاره بتونم لت و پارشون کنم . هر چند تا حدودی فقط شلشون کرده بودم که کیرشونم آزادانه بتونه وارد تن صنوبر شه و زیاد با هم درگیری و کل کل خاصی نداشته باشن . یه نگاهی به جابر انداختم که خایه هاش جفت شد . فهمیده بودکه دیگه با کسی شوخی ندارم . جاسم و آتیلا شروع کردند به بوسیدن پاهای لختم و زبون زدن به اون . ولی نمی تونستن زیاد حرکت کنند  . یه لگد به دست جابر زدم تا دستاشو از دور پام   دور نگه داشته باشه . باید از دشمن خاموش می ترسیدم . ممکن بود هر چیزی در آستین داشته باشن . جابر : شورتتو پایین نمی کشی که یک لیسی هم به کست بزنیم ؟/؟ از طرز صحبت اون خوشم نیومد . دلم می خواست چپ و راست لگد بارونش کنم ولی گفتم بهتره کمی سیاست رو رعایت کنم . و دستمو رو نکنم . -به موقعش اونو هم میدم کوفتش کنی . ولی اول باید اربابتو راضی نگهش داشته باشی . یعنی منو .. کفشمو در آوردم . جورابام بوی گند گرفته بود . اونو به دهن مردا نزدیک کرده تا حسابی ضد عفونیش کنن . هر چند دهنشون بوی گند تریاکو می داد . آشغالای کثیف ..  کف پامو گذاشتم رو صورتشون و ازشون خواستم که پا لیسی رو شروع کنن حس کردم که گویی دنیا رو بهشون داده باشم . چون فکر می کردن که بعدش می تونن به کس برسن و قسمتهای حساس تر بدن من . نمی دونستم چرا اون جوری که فکر می کردم نسبت به آمیزش با صنوبر هیجان نشون نمی دادن . شاید به این خاطر که من شاخ و شونه ها شوشکسته بودم . از قرار معلوم این مردا با زنایی بیشتر حال می کردند که قدرتمند تر بوده و پیش اون سرشون پایین باشه . نمی خواستم از این لیس زدنهای این مردان لب وسبیل  کلفت زشت منظر لذت ببرم . هر چند داشت حالم بهم می خورد . بوی منقل ووافور و تریاک تنشون خفه ام کرده بود . -حالا دیگه مشغول شین . شلاق کوتاه رو در دست گرفته و گفتم اگه دوست ندارین رو بدناتون لک قرمز بشینه و عین سگ هار زوزه بکشین مشغول شین . حس کردم بازم باید بهشون ارفاق کنم . به غیر از دو تا دستاشونو که به هم بسته بودم بقیه قسمتهای بدنشونو آزاد گذاشتم . حالا می تونستم از تماشای سکس اونا لذت ببرم . با لگد می زدم به کون اونا که زود باشن بجنبن .. جابر : اگه می تونستی دستای ما رو هم آزاد می کردی که ما راحت تر بتونیم کار کنیم خیلی خوب بود -حالا نمی خواد با دست وارد عمل شین . مستقیم از عبور آزاد استفاده کنین .ولی از اونجایی که نمی خواستم خودمو زیاد در گیر کنم دستاشونم باز کردم . دیگه کاملا آزاد بودند . - زود باشین من خیلی کار دارم . صنوبر دندوناشو به هم می فشرد . می دونستم که اگه خون منو بخوره سیر نمیشه . جابر رفت زیر صنوبر دراز کشید و از پایین کرد توی کسش . جاسم هم از پشت طوری به ناگهان کرد توی کونش که دهن صنوبر از درد همین جور وامونده بود و جیغ می کشید و مرتب فحش می داد -آتیلا ساکتش کن . یه اشاره ای به کیرش کردم که دوزاریش افتاد . رفت طرف صنوبر موهای سرشو کشید و کیرشو فرو کرد توی دهن زن ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر