ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 207

از این که آنی داره حال می کنه منم خیلی حال می کردم . -اوووووووففففففف داداش داداش .. همین جوری خوبه . چه امتحان با حالی ! منو رفوزه کن .. تجدیدم کن .. بذار بازم همین زیر بمونم .همیشه منو بیار این جا و با هام حال کن . -وووووویییییی چقدر تو حریصی خواهر -نیست که تو نیستی ؟/؟ کیف نمی کنی ؟/؟ خواهر ناز و تازه ات رو داری می خوری و شیره جونشو می کشی . اون وقت بازم به فکر خانومای پیر پاتال هستی . -تو اینجا زیر کیر منم دست از حسادت برنمی داری ؟/؟ .  ادامه دادم . می دونستم مادر بزرگ همین دور و براست و احتمالا پشت دره و یا شاید هم از یکی از این روزنه ها که من ازش اطلاعی ندارم نشسته و داره من و خواهرمو می بینه که چه جوری داریم با هم حال می کنیم . این پری جون از اون هفت خط هاست . خیلی به خودش می رسه . خوشم میاد اصلا نمی خواد باور کنه که پیر شده . اون مثل هر کس دیگه ای زندگی رو دوست داره و دوست داره که همیشه احساس جوونی کنه و کیر من این احساس رو درش به وجود میاره . خودمو کاملا رو خواهرم قرار داده هر چند با حرکت فنری تخت این جوری نمی شدضربات شدیدی برش وارد کرد ولی خیلی حال می داد مخصوصا این که لبامو رو لباش قرار داده بودم  و اونو مثل یک معشوقه واقعی خودم که برام از اون بالا تر هم بود می بوسیدم . آنیتا رو قفل کرده بودم . با حرکات رو به پایین اون دیگه احساس خستگی هم نمی کرد و بیشتر فشار رو دوش من بود . سعی می کردم سنگینی خودموهم روش نندازم . آخ کاش خواهرم نبودی و تو رو همسر خودم می کردم . اون وقت می بردمت به یک دیاری که دست کسی به تو نرسه . فقط مال من بودی . اخلاق این خواهر گلمو هیشکی نداره و محجوب و متین و دوست داشتنی .. مهربان و خونگرم و مظلوم .. مثل آرمیلا اهل این نبود که برای رسیدن به خواسته هاش توطئه کنه . هر چندمیشه اینو گفت که آنی هنوز در میدان عمل قرار نگرفته تا بشه در موردش قضاوت داشت . ولی با این حال اون خمیره وجودش مشخص می کرد که اهل این حرفا نیست .. دستاشو دور کمرم چنگ انداخته و ناخناشو  داشت فرو می کرد به پهلو هام .. لبامو گاز می گرفت راه دیگه ای نداشت تا خودشو این جوری تخلیه کنه . من راه فرارشو بسته بودم . اون غرق هوس بود . حتی صدای فریادشو بسته بودم .. با هر فشاری که به خودش می آورد فقط به طرف پایین حرکت می کرد . خیسی کسش حرکت کیرمو روون تر کرده بود .سرشو به این طرف و اون طرف حرکت می داد . می خواست به هر صورتی که شده لباشو از رو لبام بر داره .. یه لحظه دست از حرکت کشید .. ساکت شد . من لبامو از رو لباش گرفتم تا هرچی دلش می خواد بگه .. -داداش با من چیکار کردی . خیلی بد جنسی  دلم داشت در میومد .. ولی خوشم اومد .. این جور مواقع حتی اگه من بهت میگم ولم کن تو نباید ولم کنی . چون اگه این کارو بکنی دلم می خواد دوباره کاری کنی برسم به همونجایی که درش قرار داشتم . در واقع باید کاری انجام شه که من به آخر خط برسم . -حالا فکر می کنی به آخرش رسیدی ؟/؟ -چه جورم ؟/؟ ولی بازم می خوام . آنی رو گفتم که دمر کنه تا کون خوشگلشو ببینم . -خواهر هوس دارم بذارم توی کونت . -من که حرفی ندارم . حاضرم به هر سوالی جواب بدم . فعلا که تو داری امتحان می گیری . با این که می دونستم پری منتظرمه ولی دستامو گذاشتم رو کونش . اونو به دو طرف باز کرده و با این که سوراخش خیلی ریز به نظر می رسید ولی سر کیرمو به کونش فشار داده  تا بتونه راهشو پیدا کنه . با این که فقط همون اولشو کرده بودم توی کون آنی ولی خیلی حال می داد . نخواستم بیش از این خواهر کوچولوم اذیت شه . چون همچنان جیغ می کشید . خیلی بد فشار آورده بودم نمی خواستم این طور شه تازه خیلی هم خشک بود . در همون حالت خودمو روی کون آنی حرکت داده تا آبم همونجا خالی شد . خواهرم از درد و یا از لذت حرکت قبلی بود رو نمی دونم ولی به خوابی عمیق رفت .. راستی راستی خوابش برده بود . شایدم حوصله بلند شدن از جاشو نداشت . ولی صدای نفسهاش نشون می داد که چشاش سنگین شده . .. درو که باز کردم دیدم مادر بزرگ اون پشت وایساده . -تو که دختره رو گاییدی . پسر چی میشه این جوری بهمون حال بدی . -ببینم کم به تو حال دادم ؟/؟ ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر