ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان ناز , خواهر مامانی

من و مامان نسترن و آبجی نازیلا با هم زندگی می کردیم . مامان 40 ساله و خواهر 20 ساله من هر دو بیوه شده بودند . بابام که دوسال پیش مرد و دامادم  هم تصادف کرده بود و یک ماهی می شد که رفته بود کما ..  جای شکرش باقی بود که  بابام تا می تونست واسه مون پول و سر مایه و ملک و املاک جمع کرده بود و من دیگه زورم میومد برم سر کار یه سه سالی رو از خواهرم بزرگتر بودم . مامانی خوشگل و تپل من زود از دواج کرده بود . داستان از این قرار بود که  شب جمعه ای رو قرار بود برم خونه پدر بزرگ ولی اون شب نرفتم و خونه موندم . حرکات مامان و خواهرم عجیب و غریب شده بود . ترسیدم که اونا ممکنه یه مردی رو به خونه بیارن . آخه بابا یه پونزده سالی رو از مامان بزرگتر بود و همیشه مادر افسوس خواستگارای جوونشو می خورد و این آبجی ما هم از بس دوست پسر تلقنی و چتی گرفته بود وقتی که شوهر می کرد حس کرد که رسیده به نهایت آرزو هاش . ولی زندگی مشترکش زیاد دووم نیاورد و این شوهره هم دیگه این قدر باید در حالت کما می موند تا می مرد . دیگه کارش از این حرفا گذشته بود .   وقتی با مردای فامیل رو برو می شدیم هر دوی اونا تک پرونی های خاصی داشته و خیلی وقتا هم اعصابمو می ریختن به هم . تازه به منم می گفتن چرا تو سر کار نمیری . می خواستن از شر من خلاص شن . بازم خدا رو شکر می کردم وقتی که بابام می مرد من به سن قانونی رسیده بودم . ولی حیف که خدمتم تازه تموم شده بود .  اون شب دستگیرم شد که مادر و خواهرم با هم لز دارن و من بی خود به اونا شک کردم که ممکنه مردی رو با خودشون بیارن خونه . فقط صدای اونا رو از پشت در می شنیدم . خونه مون یه خونه ویلایی بزرگ بود .. خیلی بد می شد اگه می فهمیدن که من خونه ام . پس بی خود نبود که بیشتر وقتا رو با هم خلوت می کردند  رفته رفته فرم لباسایی که می پوشیدن تغییر کرده و بیشتر سعی می کردند به پار تی هایی برن که دختر و پسر درش قاطی هستند و دست کمی از جنده خونه نداره . خجالتم میومد که بخوام بگم اونا خوار مادر منند . از این کارا کردند که دیگه منم هوس این به سرم افتاد که بخوام با اونا همراهی کنم . با این که اصلا دلم نمی خواست مثل اونا شم ولی منم دیگه خودمو هم سنگر با اونا نشون دادم . سینه چاکی شده و تیپی به هم زده یکی از اون عینک دودی های دختر کش زدم به چشمم حالا سه تایی با هم می رفتیم به مهمونی ها . اونا  دو تایی غیبشون می زد و دخترا هم دور مو می گرفتند . دل تو دلم نبود و اصلا به دخترا اهمیتی نمی دادم .. در یکی از این مهمونی ها که خودمو خلاص کردم دیدم چه جور نازیلا و نسترن خودشو به دو تا پسر غریبه چسبونده و اونا با کف دستشون دارن کون مادر و خواهرمو مالش میدن البته دامن هنوز پاشون بود ولی حالتشون طوری بود که انگاری می خوان هر لحظه دراز شن . تا منو دیدن دستپاچه شدن ..-ناصربیا با هم برقصیم .. اینو نازیلا بهم گفت که خیلی ازم حساب می برد . رفتم جای اون پسره دستامو گذاشتم رو کونش .. حرف بزن نبود . می دونست خونم به جوش اومده . مامان هنوز خودشو ول نکرده بود . یه اخمی به دوست پسرش که از نظر هیکل و قد و قواره ازم کوچیک تر بود انداختم که جا رفت و رفت پی کارش .. -ناصر سلامت کجا رفت . این رسم ادب و احترام نیست -مامان باید به معشوقت سلام می کردم یا به تو .. دستشو آورد بالا که منو بزنه که نازیلا دستشو رو هوا گرفت و اومد به حمایت از من .. خلاصه رفتیم خونه .. با خودم گفتم ننه دیگه روت نمیدم . همچین حالتو بگیرم که  نفهمی از کجا خوردی . رفتم اتاقم .. من خودم شبا تا دم صبح بیدار بودم ولی اون شب قهوه خوردم که بی خوابی بیشتری به سرم بیفته . من باید حال مامان نسترن خودمو می گرفتم . معلوم نبود تا حالا چه کارا که نکرده ! هر چند بیشتر کاراشو زیر نظر داشتم و چیزی ندیده بودم . اون شب خواهر و مادرم قبل از این که با خودشون خلوت کنن خیلی به خودشون رسیده بودن . نازیلا یه استرچی پاش کرده بود به رنگ آبی و از اون پارچه های نازک که پارچه در حال ترکیدن بود مثل کیر من که داشت پوست باز می کرد . مامان هم که دو تا قاچ کونش مثل دو لپه ای ها از دامن داشت می زد بیرون . تصمیم داشتم با یک لگد درو که از داخل قفل می کردند بشکنم و عملیات برق آسای خودمو انجام بدم  . هر چند یکی شون می تونست از دستم فرار کنه . گاییدن نازیلا که جوونتر بود بیشتر حال می داد با این که مامان تپل تر بود . ولی می خواستم به این ننه ام درسی بدم که تا عمر داره به یادش بمونه و این که با یک صاحب کیر نباید شوخی کنه . دو تایی شون در حال نالیدن بودند و فکر کنم کسشون رفته بود رو هم که با یه لگد دررو شکستم .. کاملا لخت بودم . نمی خواستم دیگه وقتو تلف کنم نعره زنان به طرف نسترن رفتم  که نذارم فرار کنه .. کاری به کار نازیلا ی نازم نداشتم . -نهههههه داداش داداش زشته .. -تو از حق خودت دفاع کن .. -داداش بیا منو بکن به مامان کاری نداشته باش . بده .. باید به مادر احترام گذاشت . حرمت اونو حفظ کرد . خیلی ناز شده بود . کسش در زیر چراغ خواب به من چشمک می زد . -به موقعش تو رو هم می کنم که این قدر جلو پسرای غریبه مانور ندی . شونه های مامانو گرفتم . جیغ می کشید . -داداش ولش کن .. -نه نازیلا بذار کارشو بکنه . بذار نشون بده که  من چی تر بیت کردم . چه ماری در آستینم پروروندم . دستمو به کس مامان چسبوندم . مثل خودش تپل بود . نازیلا خودشو به طرف ما رسوند . -مادر بذار من جورت رو بکشم . درست نیست که یک پسر با مادرش رابطه داشته باشه . -نازیلا تو ساکت .. این درسته که یک دختر با مادرش رابطه داشته باشه ؟/؟ حالا تو کیر نداری من دارم .. ساکت شده بود . -نازیلا این قدر جوش نزن . این سرنوشت منه که یه پسر بی تر بیت نصیبم بشه -مامان تو منو تر بیت کردی مث خودت بار آوردی .. دیگه دست و پا نمی زد . فکر کنم می خواست کیرمو تست کنه . از همون پشت یه ضرب کردم توی کسش .. -شانس آوردم که سر لوله مو بستم وگرنه تو حامله مون می کردی .. من که خودم می دونستم مامان این کارو کرده .. ولی یاد آوری اون چه ضرورتی داشت . متوجه شدم که اون خودش دلش می خواست و از همون اول به نازیلا داشت می گفت که این قدر چوب لاچرخ نذاره مایه نیاد .. حالا من واسش مایع اومدم . کون تپل مامانو در چنگ دو تا تا دستام داشته با حرص هی کیرمو فرو می کردم داخلش و می کشیدم بیرون .. نازیلا با حسرت صحنه رو نگاه می کرد .. نخواستم جلوی آب کیرمو بگیرم .. -نکن پسر تو منو سوزوندی بی ادب .. نازیلا اگه سختته برو بیرون .. -نه مامان می خوام اینجا باشم که داداش سرت بلا نیاره ؟ -باز بلا از این بالاترنازیلا ؟  . آب کیرم همون اول توی کسش خالی شد ولی کمرشو محکم نگه داشته و صدای گاییدن و بر خورد وسط تن من با کون اون طوری نازیلا رو منقلب کرده بود که خجالتو کنار گذاشته و کف دستشو روی کسش می کشید . دلم واسش سوخت . -نازیلا بیا جلو من واست بمالونم .. همین کارو هم کرد . ولی اون تشنه کیر بود . مامانو طاقبازش کرده و دو تا دستامو گذاشتم رو سینه هاش وکیرمو دوباره کردم توی کسش .. جیغ می کشید -داداش خوبه همین جوری خوبه . مامان که این جوری جیغ می زنه نزدیکه کارش تموم شه . راست هم می گفت .. مامان ارضا شد . کیرمو کشیدم بیرون بدون این که از مامان اجازه بگیرم رفتم سراغ نازیلا . -ببینم خواهر تو حرف حسابت چیه -هیچی من مامانمو دوست دارم نمی خوام اون خیلی عذاب بکشه .. من خودم می دونستم کسش بد جوری می خاره . از اونجایی که مامانو از کس گاییده بودم تصمیم گرفتم یک شکم سیر اونو از کون بکنم . -آبجی کوچولو با مامان  حال می کنی حالا که نوبت من شد زبون درازی می کنی؟ نکنه سنگ خودت رو به سینه می زنی . قمبل کن ببینم .  داشت کیف می کرد . برق هوسو تو چشاش می خوندم . رفت روی تخت  و منم همچین کردم توی کونش که صدای جیغش گوش فلکو کر کرد . تازه کونش از کون مامان کوچیک تر بود و احتمالا سوراخش هم تنگ تر. به زحمت سه چهار سانت از کیرمو توی کونش جا دادم . -داداش داداش جر خوردم .. بذار تو کسم .. به روح پاک و خاک پاک بابا قسم سر فرصت بهت کون میدم . -دخترمو کشتی ناصر .. ولش کن .. کارت که تموم شد من خودم عوضش بهت کون میدم -خوشم میاد مادر و دختر چقدر نسبت به هم ایثار گرن . صمیمیت به این میگن .. کیرمو از کون نازیلا بیرون کشیده اونو فرو کردم توی کسش . چقدر به من حال می داد . خیلی مزه داشت . خیلی .. اونو طاقبازش کرده از روبرو فرو کرده بودم توی کس تنگش .  سینه ها شو که شوهره وقت نکرده بود چاق و چله اش کنه دو نه به دونه میذاشتمش توی دهنم . لباشو می بوسیدم .. -پدر هر دو تا تونو در میارم اگه بخواین به مردای دیگه چراغ سبز نشون بدین -داداش هر قرار دادی باید دو طرفه باشه تو هم حق نداری با دخترای دیگه بلاسی .. مامان نسترن : نازیلا راست میگه .. تو هم باید مال ما باشی .. با خودم گفتم بد معامله ای نیست . من دو تا دارم و اونا هر کدوم یه نصفه .. ولی باید به اندازه درسته به اونا حال بدم . نازیلا خیلی عطش داشت . پس از این که ارگاسمش کردم چون شرایط طوری بود که نمی تونستم توی کسش خالی کنم کیرمو گذاشت توی دهنش و پس از ساک زدن آبمو کشید و خورد .. چقدر آرومم کرد این حرکتش . قرار شد بعد از پریود بعدی قرص بخوره .. دیدم مامان قمبل کرده منتظره .. -الوعده وفا .. راستش دیگه دو تایی شیره منو کشیده بودند ولی واسه این که  دستشو یعنی کونشو رد نکنم که بعدا بد عادت نشه کیر شل رو به سوراخ کونش چسبونده وقتی رفت توی کون مامان تا نیم ساعت داشتم اون کونو می گاییدم و آبم نمیومد .. فکر کنم اون روز یکی از بهترین روزای زندگی من بود . اون شب سه تایی کنار هم خوابیدیم و از اون شب به بعد هر شب سه تایی کنار هم بودیم . چند روز بعد خونواده پدری دومادم و خود آبجی نازیلا رضایت دادن که اعضای بدن شوهر خواهر به کما رفته مو اهدا کنن . و مدتی بعد یه  چند روزی عزا داری کردیم و دیگه حالا از نظر شرعی هم مانعی بر سر راه سکس من و خواهرم نبود . مادرم که خب بیوه بود . فدای این دو نفر بشم من .. با این که دو نفریشون مدام برای هم نوشابه باز می کنن ولی همین که چشمشون به کیرم میفته ته دلشون می خواد که زود تر از اون یکی اونو به دهن بگیرن یا کونشونو بندازن روش .. پایان ... نویسنده .... ایرانی 

13 نظرات:

jemco گفت...

ایرانی عزیز
فقط یک کلام
زنده باشی

ایرانی گفت...

با سلام به جمکوی نازنین و دوست داشتنی .. شما هم زنده باشی و تندرست و عمری طولانی و با عزت داشته باشی .دستت درد نکنه . من خیلی دلم می خواست این داستان رو طولانی تر بنویسم و اگه کمی حجمشو زیاد تر می کردم جا داشت ولی چون می خواستم هر جوری شده زود تر منتشرش کنم و داستانهای دیگه هم بود مجبور شدم زود تر تمومش کنم . لطف کردی .. با درود : ایرانی

دلفین گفت...

داداشم خسته نباشی همه داستانها عالی بودن مرسی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم داداش دلفین . شب خوبی داشته باشی ....ایرانی

unknown گفت...

likeeeeee..azina bishtar bezaar ..tak ghesmati nahaiatan 6/7 ghesmati ..rajebe khianato familyo ina...bazam tanxxx

ایرانی گفت...

اطاعت میشه .. ولی خب چون داستانهای تک قسمتی من کمه برای همین اگه یک در میون هم از این داستانها بنویسم بازم کم به نظر می رسه .. در مورد خیانتی ..قصد دارم هفت هشت قسمت دیگه که داستان خانوما ساکت رو که تمومش کردم یک داستان خیانتی زن به شوهر رو با هیجانات و فانتزی خاصی شروع کنم .. سه چهار قسمت دیگه داستان به دادم برس شیطان رو تموم می کنم جای اون یک داستان سکسی خانوادگی میذارم . مثلا خونواده ای که همه شون لخت و نیمه لخت کنار هم باشند و خیلی بی پروا و ......البته این بیشتر به خالی بندی می خوره ولی خیلی ها دوست دارن و با توجه به این که داستانهای سکسی همش خالی بندیه و منتها این خالی بندی ها درجه داره منم دیگه این مدلی رو هم می نویسم . با درود ....ایرانی

unknown گفت...

bebinid man hame anvae aghsame dastanaro mikhunaam .. be nazare man dastanatun be shekle bi parvavo lokht nabashan kenare ham kheili behtare ... masalan behtarin dastani ke mishe vase sex khunevadegi nevesht be nazare man az zabune pesare khunevadast be surate aval shakhse mofrad ! yavashaki bashe jazabiatesh bihsrae... tush ham age betunin sex azaie khanevade ba afrade gharibaram biarin fogholade mishe .... yekiam inke tu khianat be nazaram az tarafe mard benevisin va inke zanesh chejuri behesh khianat mikonevo inam mibine va shayadam khoshesh biad ( hamun bahse cuckold !) be nazaram behtar mitune bashe ,,, hamchenn khaheh mikonam ziad dastanaro fantezi nakonin ta malmoostar bashe ... va az chizaie basiji ina ham nayarin tu dastana .. kheilii mamanoon bazam bebakhshin age jesaarat kardam

ایرانی گفت...

سلام به دوست خوب و گل و نازنینم .. ممنونم از نظرات بسیار پر شور و ارزشمندت .. البته در موارد بسیاری حق با شماست .. اما خودتان به خوبی می دانید که سلیقه ها مختلف است و در داستانهای سکسی که به نظر من واقعا در بیشتر موارد ارزش ادبی ندارد می توان به زمینه های بسیاری توجه داشت . شما فرض را بر آن بگذارید که مثلا من در طول هفته دو داستان می نویسم . دو داستان یا حتی یک داستان که به سلیقه شما بخواند ..به عنوان مثال من داستان میسترس و اسلیو و ارباب برده رو راستش یک داستان بچه بازی و ساده و چیزی الکی و نا مفهوم می دونم ولی همین چیز الکی و نا مفهوم از اونجایی که خیلی طرفدار داره فانتزی ها و سوژه هایی در لا به لای داستان میذارم که ذهن خواننده هایی رو که مثل من از این بچه بازیهای میسترس کاری خوششون نمیاد به قسمتهای دیگه داستان بکشونم و هر دو طرف رو راضی نگه داشته باشم . کلا سلیقه ها مختلفند من هم مثل خود شما سکس ملموس رو ترجیح میدم . یا یک سوژه ای که تخیلی بودنش کمتر باشه مثل داستان شیطون بلا .. درعوض اونایی که عاشق هیجان هستند و سکس می خوان ممکنه خوصله شون سر بره بگن چند قسمت داری مقدمه چینی می کنی ؟ کلا اگه نگاه کنی داستانهای سکسی 90 درصد اون بر پایه همین تخیلات و فانتزی بودن و هیجانات تصاویر بر هنه بنا شده .. من رو تک تک داستانهام شناخت کافی و ملموسی دارم . می دونم عیب و نقاط یا نکات مثبتشون چیه .. گاهی وقتا برای این که در یک مورد خاص تصمیمی بگیرم تمام جوانب رو می سنجم . دو سه هفته دیگه به جای داستان به دادم برس شیطان می خوام یک داستان سکسی خانوادگی که اعضای خونه کنار هم لخت و نیمه لختندو همه با هم سکس دارند رو شروع کنم . مثل خالی بندیهایی که در عجب بله برونی وجود داره .. خیلی ها این جور داستانهارو دوست دارن ..من دیگه مجبورم از فانتزیهای خاصی در این داستان بهره بگیرم ... در یک داستان بیان داستان به صورت سوم شخص بهتر می تونه به شخصیت پردازی توجه داشته باشه .. مسائل رو بهتر شرح میده .. اول شخص نوشتنش خیلی راحت تره و داستان رو در یک محدوده خاص میذاره .. مثلا من در داستان هر جایی حس کردم اگه از زبون اول شخص باشه داستان یه لطف خاصی داره ولی یه جای کار به بن بست رسیدم مجبور شدم از عنصر دفتر خاطرات استفاده کنم که این عیب رو پوشش بدم و نیلوفر هم بتونه حرف دلشو به نحوی به مادرش رسونده باشه بدون این که بخواد . این هم یک نوع تر فند بود ...ادامه دارد

ایرانی گفت...

به جای داستان خانوما ساکت که می خوام شش هفت قسمت دیگه تمومش کنم یک داستان خیانتی زن به مرد میذارم .. اما در اینجا .. در اینجا خیلی سبک سنگین کردم که من چیکار کنم هیجان داستان بیشتر شه .. اگه سوم شخص باشه باید کل داستان و مخفی کاری ها رو از همون اول رو کنم دیگه هیجانی نداره ... اگه اول شخص باشه در این جا هیجانش بیشتره .. یعنی از زبون مرد .. خواننده به دنبال معما یا اوج لحظه خیانت می گرده .. در سوم شخص می شد صحنه خیانت زن رو تر سیم کرد اما در اول شخص باید چه کرد .. اینجا دیگه مجبورم از عنصر فیلم و دور بین مدار بسته و از این چیزا استفاده کنم ولی دیگه این لطفو داره که از همون اول افشا گری نکنم . چون در داستان سوم شخص درسته که داستان روی یک نفر زوم میشه ولی به همه شخصیتها باید توجه شه همه اونا از نظر روانی و نقطه نظر شخصی مورد بر رسی و ارزیابی قرار می گیرند ..مثل داستان عشقی و غیر سکسی گناه عشق .. اگه نویسنده همه شخصیتها را حتی در حد کم بر رسی نکنه اون ضعف خود نویسنده هست .. اما در داستان سکسی خانوادگی که می خوام جای به دادم برس شیطان شروع کنم این داستان اگه بخواد به زبان اول شخص باشه کاملا محدود و بسته خواهد بود . یک نفر همش باید این اتاق و اون اتاق و این فضا و اون فضا بماند تا صحنه ای تشریح شود و این داستان را بسیار مسخره و مصنوعی خواهد کرد و.. اما در سوم شخص که نوشتن آن بسیار دشوار تر و حرفه ای تر بوده دست نویسنده برای موشکافی و نوشتن صحنه های مختلف باز تر است و بی تردید در این داستان عنصر روایت به زبان نویسنده را به کار خواهم گرفت .. اما در داستانی بسته مثل عجب بله برونی که سکسی خانوادگیه چون فضا بسته بود و اول شخص افشین می تونست شاهد ماجرا باشه و روایت کنه اونجا صلاح دونستم که اول شخص مفرد رو به کار ببرم ..کاملا می دونم حس سکس داستان رو .. طبیعی و تخیلی بودن اونو .. زیاد هم از بسیج و حزب الله بازی نمی نویسم این یکی از بیست ها هم برای تنوع لازمه .. من یادم میاد یه بار یک داستانی در مورد سکس پسر با مادر که پر طرفدار ترین داستان در هر سایتیه نوشتم .. یکی انتقاد کرد و متلک گفت .. یکی دفاع کرد و گفت بنویس ..اینجا من دیگه به فانتزی بودن قضیه نگاه می کنم . کلا سکس رو باید از دید گاه و زاویه جنی مخالف یعنی زن هم بر رسی کرد . هر چند بیشتر قهرمانان داستان من زن هستند . در سایت لوتی یک دختری پیام داد و گفت علت این که ما دخترا داستانهای سکسی نمی نویسیم یا خیلی کم می نویسیم اینه که سکس رو اون جوری که شما پسرا می بینید نمی بینیم اونا هم حق دارند .. خلاصه کلام اگه بخواهیم سکس رو و تمام داستانهای سکسی رو طبیعی و قابل حس بنویسیم می بینی که باید ده قسمت مقدمه چینی کنیم بعد یک قسمت سکسی میشه . اون وقت این از روند داستانهای سکسی که در بیشتر موارد بر پایه فانتزی بودنه خارج میشه . در یک قسمت کوتاه نمیشه داستانی قوی نوشت .. اما میشه دو سه تا از داستانها رو به مواردی اختصاص داد که سکس حالت طبیعی تری داشته باشه . ولی بازم سلیقه ها متفاوته .. البته من تا حالا 3500 پست سکسی و غیر سکسی منتشر کرده و حتما در میان داستانها داستانهایی هست که بتونه نظرت رو جلب کنه . شاید داستان دست بالای دست بد نباشه و.......با درود و با اجازه شما برم چند تا داستان بنویسم ..خوشحال شدم از تماس شما ...ایرانی

unknown گفت...

mamnoon az tozihate kameletun ...mersiiiiiiiiiiiiii

ایرانی گفت...

منم از شما سپاسگزارم که وقت گرانبهایتان را به خواندن این مطالب اختصاص داده اید . دست و چشمتان درد نکند . ذهنتان خسته نباشد . با تشکر و نهایت احترام ...ایرانی

ارباب كازه - كاگه گفت...

داداش دمت گرم. قلمت طلا. بازم بنويس برامون. اين سبك خيليييي باحاله. ولي خوب ميشه اگه دير تر پا بدن. هرچي دير تر هيجانش زياد تر ميشه ميدوني كه.
بازم ممنون.

ایرانی گفت...

ارباب جان ! کاملا .. صد درصد حق با شماست کاملا صحیح می فرمایی ولی از اونجایی که برای داستانهای تک قسمتی خودم هیچ ذخیره ای ندارم همون روز یا روز قبل می نویسم و داستانهای دیگه ای هم هستند که همه شونو به روز می نویسم واسه همین بعضی وقتا واسه این که زود تر کارمو ارائه بدم سر ساعت نسبت به خوانندگان گل بد قول نشم مجبورم بعضی جا ها رو فاکتور بگیرم . درست یک ماه پیش در چنین روز هایی مشکل عجیبی برام پیش اومده بود که گاهی وقتا داستان تک قسمتی هم نمیذاشتم . ولی حتما .. در صورت فرصت رعایت می کنم . مثلا در داستان دنباله دار پرواز هوس که سکس بین پسر و مادره و سال گذشته منتشر می شد من هیجان سکسی خاصی رو بین مادر و پسر به وجود آوردم و به نظر خودم شاید قوی ترین و پرهیجان ترین داستان سکسی پسر و مادر باشه فقط بعضی از صحنه های مامان تقسیم بر سه می تونست باهاش رقابت داشته باشه یا برابری کنه ... با درود مجدد به ارباب عزیز ...ایرانی

 

ابزار وبمستر