ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آخرین سکس زن خیانتکارم

وقتی با میترا از دواج می کردم سی سالم بود و میترا درست ده سال ازم کوچیک تر بود . می گفت مردای جاه افتاده تر بهترن . بهتر معنای زندگی رو درک می کنن . بهتر می تونن به زن و بچه شون برسن . خلاصه میترای زیبای من با من از دواج کرد .  من از خودم خونه داشتم ویک اتوبوسی که بین تهران مشهد مسافر حمل می کرد . زندگی خوبی داشتیم . خدا بهمون یک پسر و یه دخترداد مهیار و محبوبه . که در دهمین سال از دواجمون وقتی که می خواستیم یه خونه در مشهد بگیریم و به دلایلی اونجا هم زندگی کنیم به تر تیب نه و هفت ساله بودند .  تر جیح دادیم اونا رو واسه یه مدتی بذاریم تهرون پیش پدر و مادرم باشند و خودمون هم یه بهونه ای تراشیدیم و رفتیم . راستش چشم و هم چشمی های میترا و زندگی تجملاتی خرج ما رو زیاد کرده بود . بدهی های من زیاد شده بود . چک های بی محل زیاد می کشیدم . نمی تونستم جواب ریخت و پاش های میترا رو بدم . تا این که رو آوردم به قاچاق فروشی . کار کثیفی که می دونستم چقدر کثیف و خانمان بر اندازه . همش از این کارا پر هیز داشتم . ولی دیگه مجبور شده بودم . واسه خودم توجیه می کردم اگه من این کارو انجام ندم یکی دیگه می کنه . بدهی های ما صاف شد . من فقط یک فروشنده و واسطه بودم . این کار کمی خطرش کمتر بود . به نسبت کسی که خودش جنس میاره و توزیع می کنه . پول کثیف , من و میترا رو هار کرده بود . اون روز به روز بریز و بپاش های بیشتری می کرد . راستش منم دیگه خسته شده بودم . از دنده کلاج زدنها . از این بی خوابی های شبانه و تو راهی ها . نمی دونستم چیکار کنم . پس از مدتی تصمیم گرفتیم بریم و یه خونه ای هم در مشهد بگیریم . تا خودمون مستقیما از زاهدان و چند شهر مرزی افغانستان بتونیم جنس بیاریم . خیلی خوبه آدم بتونه راحت کاسبی کنه و پول در آره . میترای خوشگل من به نسبت اول از دواج خیلی تپل تر شده بود . لباسای گرون قیمت می خرید و یک هفته نمی شد که دلشو می زد و ازش استفاده نمی کرد . از این که داره سی ساله میشه خیلی ناراحت بود . دوست داشت شناسنامه شو عوض کنه و سنشو بیاره پایین تر -زن ! اگه عزرائیل بیاد دیگه این چیزا رو نگاه نمی کنه . در مهمونی ها خیلی بی پروا شده بود . اوایل ازدواج و تا همین چندی پیش روسری از سرش نمی گرفت ولی حالا لباسایی تنش می کرد که کمرش و نیمی از سینه هاشو هم لخت نشون می داد و همه رو مینداخت توی دید مردا  و عین خیالش نبود . من نمی دونستم اون چطور می تونه یک مادر مناسب واسه تر بیت بچه هاش باشه .. با همه اینا برام خیلی تعجب بر انگیز بود که قبول کنه که در مشهد بمونه و یه مدتی رو دو تایی مون اونجا زندگی کنیم . تا موادی رو که از زاهدان میارم اون بتونه جا سازی کنه و بعد از مدتی جنسا رو تدریجا در اتوبوس جا سازی کرده بیاریم تهران و توزیع کنیم . علاوه بر تریاک , شیشه و مواد دیگری رو هم می آوردم . کا رو بارم گرفته بود . گاهی دچار عذاب وجدان می شدم . ولی وقتی که می دیدم چقدر راحت پول در میارم همه اینا رو فراموش می کردم . یک بار که رفته بودم زاهدان با یه بنده خدایی جنس بیارم بین راه به من اطلاع دادند که شرایط مساعد نیست و یکی دو روزی دست نگه داشته باشم بهتره . من اومدم به سمت مشهد . خونه مون در مشهد رو که طرف بلوار خیام بود و خیلی هم شیک بود به اسم میترا خریده بودم . کلید زدم و وارد خونه شدم . کفش میلاد شاگرد مشهدی خودمو دیدم که تو جا کفشیه .. اون این چیکار می کنه . اون که می گفت مریضه و همراه من نیومده بود که بریم زاهدان تا جنس بیاریم .. میلاد بیست و دو سه سالش بود . اون بچه مشهد بود و مجرد بوده پیش خونواده اش زندگی می کرد .. صدای بگو بخند اون و میترا میومد . بد بینی  مثل خوره افتاده بود به جونم . میلاد خیلی دختر باز بود و خیلی هم خوش قیافه و خوش اندام بود و به هر دختری که رو مینداخت روشو زمین نمینداخت . خشم عجیبی تمام وجودمو گرفته بود . داشتم دیوونه می شدم . داشتم از پا در میومدم . من نمی تونستم تحمل کنم . نمی تونستم . زنی که پالونش کج شد و از خط خارج شد دیگه اصلاح بشو نیست . یک زن هرزه مثل یک دندون کرم خورده می مونه باید اونوبکنی و بندازیش دور . من دیگه از درد و ناراحتی نمی دونستم چیکار کنم . این برام توهین بزرگی بود یه عمری بی خوابی بکشی .. وجدان خودت رو به خاطرش زیر پا بذاری آخرش که چی .. چی بشه .. خون جلو چشامو گرفته بود . من باید انتقاممو می گرفتم . باید زهر خودمو خالی می کردم . از پشت در صدای اونا رو می شنیدم .  اتاق خواب به صورتی بود که می تونستم برم  پشت پنجره اش و از یه زاویه ای اونا رو از سمت پنجره حیاط دید بزنم بدون این که متوجهم شن ولی اگه مسیر تخت به سمت دیگه ای بود راحت تر می شد دید زد ....................... تمام حرفای میترا رو به خاطر آوردم . این که مردای جا افتاده بهتر می تونن زندگی رو اداره کنن . حالا توی بغل جوونی که هفت سال ازش بزرگ تر بود عین کرم می لولید .. -آههههههه میلاد میلاد .. بگو چه جوری دوست داری .. اگه می خوای موهای کسمو بلندش کنم .. -اون جوری آقا منصور مشکوک نشه .. نگه چی شده -منصور غلط می کنه . اون یک کس خل تمامه .. یک زن ذلیل واقعیه .. میلاد از کس مو دار خوشش میومد و میترا می خواست موهای کسشو واسش بلند کنه .. صدای ناله هاشونو می شنیدم . صدای بر خورد کیر  به کس زنم  مثل شمشیری بود که به قلبم فرو می رفت . از خونه اومدم بیرون .. درجا زنگ زدم واسه میترا که من تا ده دقیقه دیگه میرسم خونه .. چایی قلیونو آماده کنه .. می خواستم شرایط رو به حالت عادی برسونم . با خودم فکر کردم اگه بچه ها مادر نداشته باشن چی میشه . اگه بخوام با زن دیگه ای از دواج کنم . وقتی بر گشتم خونه میترا خیلی راحت و مهربانانه با من بر خورد کرد ولی نشون می داد که ار ضا نشده . احساس سنگینی می کرد . اون یک زن هوس باز بود . کیرم دیگه واسش شق نمی کرد . -آهای منصور چی شده دیگه مثل سابق به من توجهی نداری . نکنه تو سفرا یه زن دیگه ای باشه که جای منو توی قلبت گرفته .. -این حرفا چیه می زنی . اصلا امکانش نیست .. اون داشت واسه ما فیلم میومد . می خواستم میلاد و میترا رو به خاک سیاه بنشونم . برای بچه ها بهتر بود که مادر نداشته باشند تا یک مادر هرزه داشته باشن . با پدر و مادرم در این مورد حرف زدند و اونا قبول کردند که در صورت جدایی من از میترا بچه ها رو نگه میدارن تا من دوباره از دواج کنم . دیگه بهشون نگفتم که می خوام چیکار کنم . برای چند روز به میلاد و میترا محبت خاصی کرده تا بهم مشکوک نشن . من حالا میترا رو به دید یک هرزه نگاه می کردم . اون و میلاد نمی دونستن چه سر نوشت شومی در انتظارشونه . با این که چند میلیون ضرر می کردم و شایدم این خونه ای رو که به اسم زنم گرفته بودم دیگه دود می شد می رفت ولی اینا هیچی واسم مهم نبود . زندگی و آینده من و بچه هام از همه اینا مهم تر بود . -میترا جون .. میلاد جان من یه مدتی اطراف مشهد کار دارم .. میترا من این جنسا رو این دفعه به نیت تو دارم می گیرم .. آقا میلاد هم که از اون پسرای دوست داشتنی و گله . باید بالاخره به یه جایی برسه . فردا پس فردا می خواد زن بگیره . باید یه سر مایه ای داشته باشه -منصور جون اون نمی خواد زن بگیره .... یه نگاهی به میترا انداخته رومو بر گردوندم اون حتی از این که میلاد بخواد زن بگیره ناراحت بود .. واسه میلاد یک پراید هم ردیف کرده بودم . اونو مث داداشم دوست داشتم . راحت داشت زنمو می کرد . حالا دیگه خیلی خوشحال بودم . با یه بهونه ای  جای تخت در اتاق خوابو عوض کردم که اگه یه وقتی خواستم ناظر سکس اونا باشم بتونم خیلی راحت و بدون دردسر و با تسلط این  کارو انجام بدم . خونه دو تا در هم داشت و می تونستم از در پشتی برم بیرون . دوست داشتم آخرین سکس میلاد و میترا رو ببینم و حال کنم . شایدم آخرین باری بود که می تونستم اونا رو ببینم .  یک  تابستون تقریبا گرم بود . پنجره رو باز کرده بودند . صبر کردم دو تایی شون کاملا لخت شن و من برم رو چهار پایه جامو محکم کنم . حالا راحت می شد صداشونو هم شنید . فرصت زیاد نداشتم . نمی شد زیاد رو اونا زوم کرد . زنم یه شورت فانتزی خیلی نازک پاش کرده بود . اصلا نشون نمی داد شورت پاشه . اگه میترا در یه حالت دمر و یا قمبل کرده قرار می گرفت من راحت تر می تونستم نگاهشون کنم وصداشونو بشنوم و اونا متوجهم نشن چون در اون حالت اونا کاملا پشت به همین جایی که من قرار داشتم  بودند . میلاد هم کاملا لخت شده بود . کیرش خیلی کلفت نشون می داد ولی جا داشت که شق تر شه . حالا که می خواستم از دست میترا خلاص شم کاملا لذت می بردم . . میلاد دستشو گذاشت زیر کمر میترا اونو بلندش کرد و در یه حالت قمبلی قرار داد . دو تا قاچ کونشو از وسط باز کرد سرشو گذاشت اون وسط .. دیگه زبونشو خوب نمی دیدم که به کجا می کشه . حالت سر و لیس زدنش طوری بود که انگاری کس و کونو داره با هم لیس می زنه .. -میلاد جاااااااان بخورش بخورش .. تو اگه نبودی من چیکار می کردم . منصور دیگه به من حال نمی ده . -میترا جون نکنه فردا بیای بگی که میلاد هم به من حال نمیده و بری با یکی دیگه -نهههههه نههههههه .. من اهل نامردی نیستم . توی دلم گفتم خوار هر دو تا تونو به گاییدن میدم . داره زن منو میگاد و اون وقت میگه نکنه نامردی کنی و از این حرفا . کار دنیا رو ببین که به کجا رسیده . حالا دیگه به جای خشم حال می کردم . ........................دوست داشتم زود تر از این مخمصه خلاص می شدم و می رفتم با یکی دیگه از دواج می کردم . دور این زندگی ننگینو خط می کشیدم . پدر و مادرم خبر نداشتند که من دارم قاچاق می کنم . همه جا عنوان کرده بودیم که میریم اونجا یه سری لباس و پوشاک خرید و فروش می کنیم و از طرفی دوست داریم نزدیک آقا امام رضا باشیم که خدا و امام رضا کمرمونو بزنه که این دروغ رو تحویل فامیلا مون دادیم و شاید هم حق من بود که زندگی من به این صورت در بیاد . این اواخر خودمو با فریب کاریهای میترا هماهنگ کرده بودم . فکر می کرد داره بچه گول می زنه . همیشه واسه بیرون رفتن من از خونه التهاب داشت . دلش می خواست من خونه نباشم اون خیلی حریص بود . حق هم داشت . داشت سنش بالا می رفت و یه جوون تازه کار و خوش کیر و مجرد و حریص افتاده بود به جونش و تا می تونست این کس مفت رو می گایید . میلاد انگشتاشو کرده بود توی کس زنم .. این طور حس می کردم . چون زبونشو به قسمت بالای چاک و درز وسط کون میترا می کشید و چند تا انگشتشو فرو کرده بود به سوراخی پایین تر . -جااااااان .. بکن .. بکن .. من کیرت رو می خوام . -اوسا منصور کجایی که ببینی من کس زنتو تا دسته میگام . اوسا منو ببخش . تقصیر من نیست . من نامرد نیستم . میترا جون خودش می خواد .-آهای میلاد دیوونه . چون من می خوام تو داری منو می کنی از این حرفا نزن که تحریمت می کنم . -طاقت شوخی رو داشته باش چقدر کم جنبه ای . ولی منصور خیلی مرد آقاییه . دست خودم نیست که من هوس دارم و حشری هستم . از بس کس خله داره به من و تو کمک می کنه تا سر مایه دار تر شیم . خیلی هواتو داره منصور . میگه به جای داداش کوچیکه شی .. دیگه نمی دونه مار تو آستینش پرورش میده . -میترا جون تو خودت به کی داری میگی . مثل این که امروز زیادی معطل کردم تو همین جور داری حرفایی رو که نباید بزنی می زنی . کیرشو به کس زنم چسبوند و اونو یه ضرب فرو کرد تا ته کسش .. -آخخخخخخخخخ .. یواش تر .. -نگئ که این جوری حال نمی کنی . دوای درد تو همیبنه . نه کیر شل و وا رفته اوسا بی خایه .... کثافت به من می گفت بی خایه . کیر من همچین بد هم نبود . نازک بود و پونزده سانتی می شد . حالا مال میلاد فکر کنم خیلی کلفت تر بود و شاید هم یه پنج سانتی بلند تر . ...خیلی ناراحت بودم . اعصابم خرد بود از این حرفی که به من زده بود . ولی کیرم به طرز عجیبی شق شده بود . اونو از شلوارم بیرون کشیدم و خودمو از مسیر پنجره دور کردم . به خودم امید وار شدم . حس کردم که دیدن این صحنه و فانتزی هیجان انگیزش کیرمو تا به این حد شق کرده و تونسته منو سر حالم کنه . شاید اگه همینو هم توی کس میترا فرو می کردم می تونستم خیلی حال کنم . چه لذتی به من می داد . چه عشق و حالی می کردم .  دوباره سرمو گرفتم طرف مسیر جنایت تا ببینم اون جنایت کارا دارن چیکار می کنن . همچنان مشغول بودند . عین یک موشک زنمو بسته بود به رگبار . کیر رو تا ته فرو می کرد و می کشید بیرون .. چه صحنه ای . اون قدر هیجان انگیز و با حال بود که اصلا نمی دونستم من واسه چی اونجام و نباید زیاد معطل کنم و ممکنه تمام بر نامه هام به هم بخوره . هر چند می دونستم اونا چند ساعتی رو با هم مشغول خواهند بود . چون زن فاحشه و حشری من به این سادگی دست از سر معشوق خودش بر نمی داره . به خوبی می دونستم اگه پاش بیاد اون با مردای دیگه هم رابطه بر قرار می کنه . حالا در اون شرایط تونسته بود میلاد رو که راحت تر و بی درد سر تر بود تورش کنه .  دستاشو گذاشته بود رو سینه های زنم و اونو چنگش می گرفت .. -اوووووفففففف نههههههه نههههههههه آتیشم زدی . آتیشم زدی .. خواهش می کنم . ولم نکن . ولم نکن . دوستت دارم . دوستت دارم .. لکه های سفید هوس طوری غلیظ شده بودند که از اون دور روی کیر و اطراف کس میترا مشخص بودند . .. -چه کونی داری میترا .. آبم داره خالی میشه -نه میلاد تو حق نداری تا من ارضا نشدم آبتو خالی کنی . -داره میاد .-بکش عقب نیاد . میلاد اسیر میترا شده بود .. -خوبه .. اووووووفففففف ووووووووییییی کسسسسسم کسسسسسسم خوبه همین جوری آتیشش کن . منو بکن . بکن .. منصور کجایی ببینی میترای تو زیر کیر یکی دیگه داره حال می کنه .. اوووووففففف میلاد نمی دونی چقدر حال میده یه زن شوهرشو فریب میده و سرشو شیره می ماله . فکر می کنه چقدر عاشقشم .. کس خل خبر نداره که کیرش و خودش دیگه به من حال نمیدن . اونو می خوام فقط برای چاپیدن و پول در آوردن . اون فقط به درد این می خوره که در بیاره و من ازش استفاده کنم . منو بکن . منو بکن . من می خوام کیر می خوام . -میترا بگیرش . همش مال تو .. مال کس تو .. -اووووووخخخخخخ بگو .. بگو این کیر مال کس کیه -تو تو تو .. ......................-بگو به سلامتی اوس منصور .. میلاد هم تکرا می کرد به سلامتی اوس منصور و کس زنش .. دو تایی منو دست مینداختند . زنمو داشت می گایید و متلک هم مینداخت . چه دنیای نامردی ! خیلی کثیفه این دنیا . آدماش فقط به فکر خودشونن . به هیچی اهمیت نمی دن . خود خواه کثیف . داشتم دیوونه می شدم . ...ولی خود سکس اونا به من لذت می داد . حال می داد . فقط چند روزی بود که حرص می خوردم . یک زنی که جنده شده باشه دیگه آدم بشو نیست . زن هرزه بخشش حالیش نمیشه . شاید یک مرد زن باز از زن بازیهای خودش خسته شه از کارش دست بکشه ولی زنی که مزه کیر حرامی رو احساس کرده باشه به نوعی تابو شکنی کرده باشه حتی اگه توبه هم کنه همیشه باید منتظر یک لغزش دیگه ای از سوی اون بود . میترا که به هیچ صراطی مستقیم بشو نبود . -عزیزم عزیزم .. ولم نکن .. کمرم درد گرفته ولی چند تا دیگه بزنی می تونی کارمو تموم کنی . من می خوام . کسسسسم می خاره . دوستت دارم . دوستت دارم . می خوام می خوام .  حالت سکس رو عوض نکرده بودند . -آخخخخخخخخخ اومد اومد قربونت شم فدات شم .. میترا طوری از ار گاسم و اومدن آب کسش می گفت که انگاری به یه گنج رسیده باشه . دیگه میلاد امونش نداد . چند بار فرو کرد توی کس و بیرون کشید و در آخرین باری که کیرشو به عقب کشید و تمامشو آورد بیرون چقدر آب کیر از کس زنم اومد بیرون و در همون لحظه بود که حس کردم دست من رو کیرم کار خودشو کرده . خودمو کشوندم به حاشیه پنجره جای امن که متوجه من نشن ولی زیر چشمی یه نیم نگاهی هم به کون زنم داشتم تا همراه با پس ریزی منی میلاد , منی منم توی دستم خالی شه . این با حال ترین جقی بود که در تمامی عمرم زده بودم . .. در حالت بعدی میلاد در همون پوزیشن قرار داشت و فقط میترا طاقباز شده بود . اول کیرشو فرو کرد توی دهن میترا .. -بخورش . میکش بزن اون داخلو خوب خالی کن . نذار هیچی باقی بمونه .. الان می خوام کونتو بگام . میترا اگه سرشو به طرف پنجره می گرفت می تونست منو ببینه . از اونجایی که هیکل میلاد جلو دید اونو گرفته بود تا حدودی ایمنی داشتم ولی در حالت دمرویا قمبل کرده میترا , ایمنی من صد در صد بود . میترا پا هاشو به دو طرف باز کرد . میلاد کیرشو از همون روبرو فرو کرد توی کون زنم . چقدر دلم می خواست حالت باز شدن سوراخ کون زنمو ببینم و کیف کنم . وقتی فریاد می کشه و از درد کون دادن می ناله صورتشو ببینم .  دیگه وقت رفتن بود . کمرم سبک شده بود . تمام مدارکی رو که دال بر تبهکاری من باشه و تمام اطلاعاتی رو که ممکن بود میلاد و میترا منو بر مبنای اون لو بدن محو کرده بودم . در عوض زمینه رو طوری فراهم کرده بودم که دو تایی شون دیگه رنگ آزادی رو نبینن مگر این که برن اون دنیا .. شانسی که آوردم میلاد شلوارشو توی هال آویزون کرده بود یه پیر هنشم اونجا بود . ریسک کرده داخلش مقداری مواد گذاشته بودم و همچنین در جیب بعضی از مانتو های از مد افتاده زنم .. تا می تونستم گوشه کنار خونه مواد گذاشتم . حتی داخل صندلی پراید میلاد رو هم پر از مواد کرده بودم . از خونه اومدم بیرون . مامورینو کشوندم اونحا در رو باز کردم و بهشون گفتم برن بالا .. یکی دو تا آشنا داخلشون بود . ازشون خواهش کردم که در مورد من چیزی نگن ..من خودم بعدا میام آگاهی . راستش دوست نداشتم میترا و میلاد متوجه شن که من اونا رو لو دادم . این استرس رو داشتم که شاید هنوز یه نقطه ضعفی از من داشته باشن منو گیر بندازن .. به مامورین هم گفتم که این پسره و زنم کارای مشکوک به قاچاق هم می کنن نمی خوام واسه من و بچه هام درد سر شه . نمی خوام اونا بدونن که من لوشون دادم ..ساعتی بعد در اداره آگاهی بودم . میترا گریه می کرد .. آن قدر ازشون شیشه و تریاک گرفته و از ماشین پراید هم مواد گرفته بودند که دیگه فکر کنم جا داشت چند بار اعدام شن . تازه من به خاطر جنده بازی میترا ازش شکایتی نکرده طلاقش دادم ... این از سرنوشت من بود . میلاد و میترا دو تایی شون اعدام شدند . من دوباره از دواج کردم . یه جوری هم بچه ها رو توجیهشون کردم که جریان چی بوده .. دور قاچاق و کار حرامو قلم گرفتم . هر چی رو که قبلا از راه حلال به دست آورده بودم فروختم و یه مغازه باز کردم .اتوبوسو فروختم ..خونواده ام هم به من کمک کردند  آدم در زندگی باید قانع باشه و اگرم می خواد راحت تر زندگی کنه باید به دنبال روزی حلال بره . مال حرام خیلی از کارای حرامو توجیه می کنه . راستش با این که میترا به سزای اعمالش رسیده و بچه هام مادر ندارند ولی اصلا احساس تاثر نمی کنم .نا مادری بچه هام خیلی خانومه .  تنها بی عدالتی در این قضیه این می تونه باشه که به خاطر قاچاق منم مستحق اعدام بودم ولی همینو می دونم که اونا به سزای اعمالشون رسیدند ... پایان ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر