ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هر کی به هر کی 202

-آنیتا تو ناامیدم کردی دخترم .. -بابا منم می خوام زندگی کنم . این حق قانونی منه . من نمیگم شما خود خواهین . حق ندارم این حرفو بزنم . شما به خودتون یه نگاهی بندازین ؟/؟ الان در یک محفلی هستید که پدر و مادر شما هم هستند . پس این نمی تونه مانعی باشه برای من که من هم حضور داشته باشم . اگه این کار زشته پس چرا برای شما نیست -آنی جون زنای اونجا شوهر دارن .. -این که بد تر .. پدر من نمی خوام خلاف مقررات و بخشنامه های فامیلی رفتار کنم . حالا که این وضع برای من پیش اومده . به سن قانونی هم که رسیدم . پس نباید شما گیر بدین . مامان الیا : من اجازه نمیدم . -خواهش می کنم مامان .. من چه فرقی با بقیه دارم . بیشتر دوستم دارین ؟/؟ یا این که حس می کنین که چون خیلی کارتون کثیفه و ناپاکین به خاطر عشقتون به من نمی خواین که بیفتم توی منجلاب .. -آنی واست زوده .. آریا کمکش نکن .. -متاسفم . شما چرا دارین دل این دختر رو می شکنین . اون هم احساس داره .. آرمیلا : روی آنی رو زیاد ش نکن . اون خواهر منم هست . من خوبی اونو می خوام . می دونم چی براش خوبه و چی براش بد . خواهش می کنم داداش . من زن هستم و به خوبی می تونم بفهمم که در این لحظات به چی نیاز داره  ....رو کردم به آرمیلا و گفتم  خواهر تو یکی دخالت نکن . مثل این که یادت رفته بود که با بقیه دخترا واسه این که به من ضد حال بزنی چه کارا که نمی کردی .. -آریا به هم می رسیم .. مادر پدر این داداش آریا چون خودش مسئول تست کردنه می خواد از آنی هم تست بگیره  حالشو بکنه ..واسه همینه که داره این قدر جوش می زنه که اونو بیاره روی خط .. -خواهر بیچاره من .. فکر کردی آنی حالاشم راضی نیست که خودشو در اختیار من بذاره ؟/؟ چرا اونم کاملا دوست داره و می خواد . می خواد که با من حال کنه .. حالا من و پری جون می خواهیم رسمیش کنیم . کسی نمی تونه برش ایرادی بگیره . امید وارم متوجه این مسئله شده باشین . تمام کارای ما قانونیه .. پریسا سرشو تکون می داد . از نگاهش بر میومد که اون از این که ما جلو خونواده وایسادیم خیلی خوشحاله . آرمیلا و با با و مامان و آرین خیلی جوش می زدند . راستش فرنوش شوهر آرمیلا یا همون دامادم خیالش نبود . تازه خوشحال هم بود . چون در صورتی که آنی به جمع و محفل ما می پیوست اونم می تونست  بالاخره این توفیق نصیبش شه که خواهر زن خودشو بکنه .. -مادر! پدر! .. شما خودتون می دونین که من پست مهمی در مجلس سکس خانوادگی دارم .. آرمیلا : به خاطر کیر بزرگته ..-خواهر نگو که تو طالبش نیستی .. من به اندازه همون کیرم هم که شده فکر می کنم . نه این که مثل تو و دوستات دست به کارای احمقانه بزنم . نذار تمام حرفامو بریزم رو دایره .. آرمیلا لال شد و دیگه حرفی نزد . منم رشته سخن از دستم در رفته بود ولی یه جوری ادامه اش دادم . -من الان میرم خونه مادر بزرگ . آنی رو هم با خودم می برم .. کسی هم اگه اعتراضی داره کتبا به مادر بزرگ اعلام می کنه . در غیر این صورت  این منم که شاکی میشم .. من و آنی .. مادر یه اشاره ای به پدر زد .. اون رفت و چند لحظه بعد بر گشت .. دو تایی پچ پچ می کردند ..-سر جاش نیست .. من دوروز پیش توی کشو دیده بودمش .. ظاهرا می خواستند شناسنامه و کارت ملی آنی رو پنهون کرده تا من نتونم مشخصات اون دال بر قانونی بودن سن خواهرمو به مجلس ارائه بدم و این جوری اونا هم یک زمانی خریده باشن . وقتی مسئله رو با من در میون گذاشتن گفتم فکر کنم اون مدارک حالا دیگه باید در خونه پری جون باشه .. اینودروغ می گفتم . هنوز مدارک و شناسنامه آنی توی خونه عزیز قرار داشت . در حال حال منو ول کردند ولی با همه اینا دلم می خواست که اونا از این که ما داریم این کارو انجام میدیم رضایت داشته باشن . آنی رو کشیدم به یه گوشه ای و بهش گفتم خواهر در هر کاری رضایت پدر و مادر شاید اصل نباشه ولی اگه بتونی دل اونا رو به دست بیاری خیلی بهتره . -داداش میگی من چیکار کنم . اونا به هیچ صراطی مستقیم نمیشن . همش دارن حرف خودشونو می زنن . من دیگه کاری از دستم بر نمیاد . نمی دونم چیکار کنم . .. با این حال آنی رفت طرف پدر و مادرشون صورت اونا روبوسید .. -امید وارم منو درک کنین ..  فکر نمی کردم با با و مامان تا این حد رقت قلب داشته باشن .. اشک توی چشاشون حلقه زده بود . آنی یه نگاهی به من کرد و من سری تکون دادم که حله .. من و خواهرم رفتیم طرف خونه مامان بزرگ تا اونجا رو هم حلش کنیم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر