ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 203

-اوووووهههههه احوال جفت نوه های گلم . درسته که آرین و آرمیلا از شما بزرگترن و وقتی به دنیا اومدن شماهایی وجود نداشتین ولی اگه به کسی نگین نمی دونم چرا شما دو تا رو از اون دو تا بیشتر دوست دارم . شاید به خاطر یک مظلومیت خاصیه که در شما هست و در اونا نیست . شایدم من اشتباه می کنم .  دو تایی مون پری جونو بوسیدیم . -ببینم آریا عزیزم مشکلی پیش اومده ؟/؟ -برای من که نه . برای آنی چرا . .. داستان ساخته شده رو واسش تعریف کردم .. -آریا پس تو حالا می خوای اونو به جمع ما بیاری ؟/؟ نظر خونواده چیه .. -پری جون ما نمی خواهیم خلاف مقررات و قوانین کار کنیم . اولش بابا مامان مخالف بودند .. آرین گذاشت زیر گوشش ..آرمیلا متلک گفت ولی بالاخره رضایت بابا مامان جلب شد . پری دستمو گرفت و منو به گوشه ای کشید و گفت .. من تو رو بیشتر از خودم می شناسم . نمی دونم چرا یه حسی به من میگه که تو داری یه چیزی رو از من پنهون می کنی . من خونواده  خودمو خوب می شناسم . شاید تونسته باشی سر با با مامانت خوب کلاه بذاری ولی پری مار خورده افعی شده . راستشو بگو تو کار خواهرت رو ساختی تا بتونی مجوز بگیری ؟/؟ -مادر بزرگ چه فرقی می کنه .. -به من دروغ نگو .. -کمک می کنی یا نه .. -حالا اومدی تست بگیری ؟/؟ تو که همش در حال تست گرفتنی .. -پری جون حالا ضد حال نزن دیگه . من و آنی یه شب اومدیم مهمونی و می خواهیم تست بدیم .. چند وقت دیگه سفر تا بستونی ما شروع میشه و همه با هم یه حال درست و حسابی می کنیم . -ببینم امشب چیزی هم به ما می رسه ؟/؟ -هنوز هیچی نشده می خوای جلو آنی ما رو رسوا کنی ؟/؟ -اون باید بدونه -می دونه -باید حس کنه که ما یک گروه هستیم . -مادر بزرگ تو که خودت مدرسه رفتی و می دونی . درسا رو که یک دفعه نمیشه به دانش آموز داد . گاماس گاماس . -تو دیگه کی هستی . من از دست تو دیگه سر به بیا بون میذارم . -آنی جون یه چند دقیقه ای سرت رو گرم کن . مدارک خودت رو بده من و مادر بزرگ صحبتای محرمانه ای داریم که باید انجام شه -داداش پری جون قبول می کنه که بیام به محفل ؟/؟ .. پری : باید شرایط رو ببینم و آریا هم یک گزارشی تنظیم می کنه مبنی بر قدرت و توانایی تو . که این که آیا می کشی که بتونی خیلی ها رو از خودت راضی نگه داشته باشی یا نه . چون آریا جان به خوبی متوجه میشه که یک زن چند مرده حلاجه .. آنی یه اخمی بهم کرد و بازم لب ور چید .. این بار شونه ها شو گرفتم و اونو بردم یه گوشه ای و گفتم خواهر خوشگله خوبم . استاد شدن همین درد سرا رو هم داره دیگه . چرا بی خود و بی جهت از من دلخور میشی . من که با تو دشمنی ندارم . تو هم کسی هستی که بیشتر از بقیه به من لذت میدی و از طرفی حالا که من و پری جون بهت مجوز بدیم خود تو که دیگه نمیای فقط خودت رو وابسته به من بکنی مردای دیگه ای هم هستند .. در ضمن فراموش نکن که مرتب باید قرص ضد بار داری بخوری . من و پری رفتیم به اتاق اداری .. در رو هم از داخل بستیم . -خب پری جون حرف حسابت چیه ؟/؟ حالا  من دارم از آنی جونم حرف می زنم تو داری با من یکی به دو می کنی ؟/؟ نبینم دیگه از این حرفا به من بزنی . متوجه شدی ؟/؟ .. پری شلوارشو پایین کشید و گفت حرف حساب من اینه . این که می خوام تو اونو دریابی .. -ببینم مشکل آنی حله ؟/؟ ..  کار قانونیه .. اگه یکی خواست واسش مایه بیاد به مایه من نگاه کن . -من که چیزی نمی بینم . -قبلا دیدی . حالا هم نشون میدم . کیرمودر آوردم همچین اونو فروش کردم توی کس پری که یه لحظه آخش در اومد . فوری دستمو گذاشتم جلو دهنش . -ببینم چته .. می خوای همه عالم و آدمو متوجه کنی که زیر کیر منی . دستمو جلو دهنش داشته و با فشار و تند و تند می کردمش . کس مادر بزرگ آن چنان خیس شده به کیرم حال می داد که  خیلی زود توی کسش خالی کردم ولی با این که کیرم یه حالت خاصی پیدا کرده بود و حداقل یک دقیقه ای رو باید بعد از انزال استراحت می کرد ولی همچنان ادامه دادم تا مادر بزرگ رو سر حال سر حالش کنم . جریان خون در پری جون شدت یافته بود . با این که حس کردم ممکنه برای قلبش خوب نباشه ولی همچنان به کارم ادامه دادم . تا این که دیدم گردن پری به طرفی خم شد .. کس داغش حسابی اشکاشو ریخته بود . اونو سر حال سر حالش کرده بودم . .... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر