ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

به دادم برس شیطان 97

کمال : داداش تو که می دونی باید چیکار کنیم -آره . می دونم ولی یه چیزی رو فراموش کردی و اون این که باید از مامان اجازه بگیریم . تا مامان اجازه نداده ما حق هیچ کاری رو نداریم . تمام کارهای یک مسلمون باید بر اساس نظم و تر تیب باشه و مادر کبری گرداننده بر نامه های ماست . -این قدر خود شیرینی نکن کمال . فکر کردی من نمی خوام احترام مامان رو داشته باشم ؟/؟ کمال : مادر اجازه هست ؟/؟ -پسرا شما خودتون آگاهید که جهت جلو گیری از گناه و مفسده های اجتماعی من این خطبه صیغه رو برای شما می خونم . از اونجایی که شما برادر هستید ایرادی نداره که در آن واحد دو تایی تون یک زن رو صیغه کنید .. منیره داشت شاخ در می آورد . با توجه به این که در صداقت کبری شک نداشت داشت فکر می کرد که احتمالا بایدکس خل شده باشه که داره این حرف رو می زنه . وگرنه زن داداش که به آدم محرم نیست که اون بخواد یه همچین تزی داشته باشه  ولی واسه مسخره کردن کبری گفت ..-خواهر کبری این نکته ای که اشاره کردی از نکات بسیار کلیدی و حساسی بود که بسیاری از مشکلات اجتماعی ما بر اساس  اونه . اگه شما از منابعی استخراج کردید که چنین امری موردی نداره می تونین  از حاج آقا تقا ضا بفر مایید که فتوای شجاعانه دیگه ای در این خصوص صادر بفرمایند . در هر حال هر کس که می خواد رهبر شه باید پویایی خاصی داشته باشه . مطمئن باش خیلی رای میاره .. نزدیک بود از زبون منیره بپره و بگه اگه امکان داره حاج آقا کون دادن مردان را هم آزاد بذاره حتما شخص اول مملکت میشه که پشیمون شد . در هر حال جمال رفته بود زیر منیره دراز کشید و کمال هم اومد پشتش قرار گرفت . هدفها کاملا مشخص بود ولی ظاهرا کبری کمی سگر مه هاش تو هم بود -خواهر کبری مشکلی پیش اومده -مشکل در راه هم بستری و آمیزش و امر شرعی نه . ولی من  خیلی دلم می خواد که در همین حالت بچه هامو برای لحظاتی تحریم کنی .. تا حرفای مودبانه ای بزنن . رفتارشون درست باشه .. منیره به شوخی گفت کبری جان اگه من بخوام اونا رو تحریم کنم ممکنه از بازار آزاد جنس تهیه کنن . حالا میزانش کمتر باشه .. -پدرشونو در میارم . یکی که داره پیش چشم من استمنا می کنه یکی دیگه هم وقت و بی وقت منتظره ببینه کی می تونه یک بار دیگه با شما باشه . جمال که منتظر بود از زیر فرو کنه توی کس منیره گفت مامان فدات خیلی مخلصیم اصلا در مورد ما فکرای بد نکن . کمال : مامان جون  فدایی داری ... کبری داشت قاطی می کرد . این تکیه کلامها چیه که اونا دارن استفاده می کنن .-کبری جان اگه اجازه می فر مایید عملیات رو شروع کنیم . تا این جا که پیش اومدیم  دیگه جایز نمی باشد که نیمه کاره رها شه .. -مبارزه با نفس همان جهاد اکبر را باید که به یاد داشته باشید .. جمال : مادر من و کمال واردیم . الان چند وقتیه که زن نبردیم حالا امروز شما زحمت کشیدی ما دو تا داداش رو به عقد منیره  جون در آوردی .. -کبری جان من الان خیلی داغ شدم . یه ذره بین اگه بذاری زیر کس من و اونو دید بزنی به خوبی متوجه میشی که کس من داغ ترین و سرخ ترین لحظه زندگی خودشو طی می کنه . کبری که سرشو تکون داد جمال همچین کرد توی کس منیره و کمال هم از پشت فرو کرد توی کونش که جیغ زن از درد به آسمون رفت . -پسرا چه خبرتونه ! آبروی مادرتون رو بردین . اگه از این کارا بکنین منیره جون دیگه زنتون نمیشه . -مادر مادر این چه زنیه که نمی تونیم اعلام کنیم که ما دو تا داداش , شوهرشیم .. -عزیزان من ! همین جوری که آلتهای شما در سوراخهای مربوطه قرار داره ...جمال : مادر جان سوراخ های مربوطه همون منظورت کس و کونه دیگه ؟/؟  -پسر رعایت احترام طرف رو بکن .. -مامان من که بی احترامی نکردم . تازه این جوری خرید میوه بیشتر صرف داره . -دوستت دارم منیره جون .. کونت همون گندگی و طراوت رو داره . منیره : کمال جون مطمئنی که داری ازم تعریف می کنی ؟/؟ -مطمئن تر از هرچیزی در این دنیا . .. جمال : این چند وقتی که باهات مزدوج نشده بودیم انگاری کست هم تنگ تر شده .. -تو هم که مثل داداشت خیلی زبون بازی ..جمال هم گفت یادم باشه که زبونمو با کست بازی بدم . اگه بدونی چقدر به آدم مزه میده .. پسرا حرکات و رفتار و طرز بر خوردشون با منیره خیلی منطقی تر شده بود .... ادامه دارد .... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

داداشم دمت گرم داستانها همه عالی بودن مرسی

ایرانی گفت...

سلام داداش دلفین گلم !دستت درد نکنه . شب و روزت خوش .....ایرانی

 

ابزار وبمستر