ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

انمتقام میسترس 41

جابر و جاسم و آتیلا صحنه های هیجان انگیزی رو با صنوبر ردیف کرده بودند . می دونستم که صنوبر رئیس اوناست . هم خود زن حالش گرفته شده بود و هم اون مردا از این که این زن اون هیجان سابقو براشون نداره ولی همین که کیر ها وارد کس شد انگاری اون هیجانو پیدا کرد . خیلی مراقبشون بودم . حالا که تونستم خودمو قانع کنم که دستاشونو باز کنم .. نمی دونستم دیگه باید چه تصمیمی بگیرم که بتونم بهزاد رو از این مخمصه نجات بدم و یا این که اصلا اون در کجا قرار داره . با این بازی که راه انداخته بودم اصلا نمی شد با پلیس هم تماس گرفت . رها کردن اونا هم در این شرایط به صلاح نبود .  تازه اونا به  این امید وار بودند که بعد از گاییدن صنوبر می تونن منو هم بکنن . زهی خیال باطل ! با این که حس می کردم کسم خیس کرده ترجیح می دادم خودم یه دستی بکشم روش تا این که این نا مردا بخوان باهاش ور برن . می تونستم بگم صنوبر این کارو واسم انجام بده . بد فکری هم نبود . پاهامو کنار صنوبر  ستون کرده بودم . جابر جورابمو در آورد و اونو فرو برد توی دهنش . چه با لذت اونا رو گازشون می زد . حتما فکر می کرد بعدشم می تونه کس منو در اختیار خودش داشته باشه . از اونجایی که فکر می کردم اون در فکر همین چیزاست حرص می خوردم و دلم می خواست که گردنشو مثل کله گنجشک بپیچونم و بندازم دور . هر چند تا حالا در مورد گنجشک این کارو نکرده بودم ولی بچه که بودم دیده بودم که بچه های بی تر بیت کوچه این کارو انجام بدن .  کیرآتیلا توی دهن صنوبر چه حرکتی می کرد . خیلی حال می داد .  اگه در شرایط عادی بود و با بهزاد آشنایی نداشتم می تونستم خیلی راحت برم روی  کیر این پسرا . خیلی هم حال می داد . ولی هر لحظه حس می کردم که اون ممکنه از راه برسه یا از یه جایی همین دور و برا داره منو می بینه .. اگرم نبینه من خودم چی ؟/؟ اون حسی رو که نسبت به اون دارم چی ؟/؟ عشق فقط به این نیست که در گفتار و کلام همودوست داشته باشیم .  خیای عصبی بودم ولی نمی خواستم این حالت خودمو نشون بدم . از اونجایی که کیر آتیلا توی دهن صنوبر قرار داشت اون دیگه نمی تونست پا  هامو بلیسه . جوراب متعفن من هم که نثار دهن متعفن تر جابر بود . پا هامو آوردم بالا تر اونو به دهن جاسم مالیدم ..  در همون وضعیتی که کیرشو کرده بود توی کون صنوبر در حال زبون زدن به پاهام بود . خیلی خوشم میومد . یه قلقلک و لذت خاصی در تنم به وجود اومده بود . ولی مدام فکرمو متمر کز جا های دیگه می کردم . به این فکر می کردم که عشقم حالا چیکار می کنه و در چه شرایطی هست . به کون سبزه صنوبر نگاه می کردم و کیر های جاسم و جابر که وارد کون و کسش بودند . حس کردم جاسم با همون گردن کج کرده در حال لیسیدن پا هام دستشو یواش یواش داره می رسونه بالاتر .. پا هام لخت بود ولی شورت داشتم یه شورتی که فانتزی هم نبود و کشاله و قسمت بالای رون پامو به خوبی پوشش می داد . دستشو گذاشته بود رو همون قسمت کس ولی در همون حالت زانو مو طوری خم کرده  اونو به صورت جاسم کوبوندم که همونجا نقش زمین شد . صنوبر از درد فریاد کشید .چون کیر جاسم توی کونش یهو خم شده و یه حرکت پیچشی و چر خشی داشت .. با این حال دست جاسمو گرفتم و نذاشتم بیفته . -بچه ها حرکات ادامه داره . ول نکنین . هر حرکت دیگه ای هم به موقعش .. پا رو از گلیم خودتون دراز تر نکنین . جاسم با خشم نگاهی به من انداخت که من فهمیدم چقدر نسبت به من کینه داره . چاره ای نداشتم . اون به من توهین کرده بود . خیلی سختم بود بدن خودمو کاملا بر هنه نشون بدم . ولی اگه مجبور می شدم باید این کارو انجام می دادم . نزدیک بود گریه ام بگیره . اصلا خودم مات مونده بودم که این بازی رو چه جوری ادامه اش بدم . اونا داشتن با هم حال می کردند . یواش یواش این صنوبر هم داشت خوشش میومد . حس کرده بود که اگرم تا حالا از اونا فاصله می گرفته کارش اشتباه بوده . فقط داشتم وقت تلف می کردم یا به اصطلاح زمان می خریدم . و این که اونا فکر نکنن که این حرکات به من حال نمیده . دستمو گذاشته بودم لا پام . به آرامی رو شورتم دست می کشیدم . فقط واسه این که نشون بدم منم دارم حال می کنم و به هیجان اومدم . فقط حالم داشت از اونا به هم می خورد . صنوبر یواش یواش داشت از جابر می خواست که کسشو با سرعت بیشتری هدف گیری کنه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر