ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 88

-گفتی که بابات ولت کرد . خانوم به این خوبی و مهربونی و زیبایی رو ؟/؟ -ببینم پدر! من معده شما رو دستکاری کردم نه ؟/؟.می خواستم به عنوان شوخی بگم نه مغز شما رو . دلم نیومد گفتم که شاید بهش بر بخوره ناراحت شه .. گفتم ولش . درسته که من پدر نداشتم ولی مادر که داشتم  که طرز حرف زدن رو به من یاد بده .. ولی پیرمرد با نگاه مهربانانه ای دستمو گرفت و گفت وحرفتو بزن ناراحت نمیشم .. -می خواستم بگم اون موقع که بابام ولم کرد این شکلی نبودم . اگه زنده باشه ما رو ببینه نمی شناسه . منم نمی شناسمش .. شاید اگه اون وقتا این قدری بودم بابام دوستم می داشت .. -خب پدر حالت چطوره ؟/؟ -از شما باید پرسید خانوم دکتر ؟/؟ -حال منو ؟/؟ -نه حال منو . خانومی -می بینم که شما هم مثل من خیلی راحت حرف می زنین .. پیرمرد طوری حرف می زد که انگاری می خواد بیاد خواستگاری من . می دونستم که  با این که آرزوی مرگ می کرده ولی خیلی خوشحاله از این که نمرده . شاید چون فکر می کرده زنده نمی مونه تا این حد نا امید و در مونده بود حالا شگفت زده بود و  انگاری می خواست دست و پامو ببوسه .. وقتی بهش چند تا دستور غذایی وپرهیز و این جور چیزا رو دادم  و بعدش گفتم که باید خیلی دقت کنی تا این روزا رو خوب پشت سر بذاری تا شیمی درمانی شروع شه گفت  من می دونم چی بهم روحیه میده -خب همون کارو انجام بده -دست من نیست .. شما باید این کارو بکنین -من که هر کاری از دستم بر میومده واسه شما کردم دیگه چیکار می تونم بکنم .. -این که بیایین و شما رو بیشتر ببینم . حاضرم هر چند ویزیت که با وقت شما برابری کنه بهتون بدم .. -که روحیه بخری ؟/؟ واااااییییییی خدای من این جوری که میگی مامانم که خیلی به من بدهکاره .. نه خدا جون غلط کردم . دست و پای مامانموببوسم بازم کم کردم .. -بابات چی ؟/؟ -اسمشو نبر .. اون الان معلوم نیست کجای دنیا داره تفریحشو می کنه . اگه زنده باشه هشتاد رو راحت رد کرده داره . الان طوری تر میم پوست و مو و از این جور کارا می کنند که میشه سی سال جوون شد . -اگه یه موقع ببینیش چیکار می کنی ..-هیچی پدرجان ! تحویلش نمی گیرم . میگم برو پیش همون زن اولت .. نمی دونم شایدم براش اسپند دود کردم که چش نخوره . از جلو چشاش دور میشم . دستمو میذارم جلو دهنم تا چیزی بهش نگم . حالا کیفشو کرده و دیگه حالی براش نمونده  میاد سراغ دخترش ؟/؟ خیالم  تخت که اون اصلا فراموش کرده دختری داره . اصلا همچین آدمایی شاید صد تا بچه در صد گوشه دنیا راه انداخته باشن . دیگه یه دونه مث من واسش چه اهمیتی داره -هرچی باشه اون باباته .. -ببینم نکنه تو هم دخترت رو ول کرده باشی .. -اگه این طور باشه دیگه به معالجه من ادامه نمیدی ؟/؟ -چرا ..اون جداست ولی اون وقت همش فکر می کنم که اون دختر بیچاره چه عذابی کشیده و حس می کنم که تو بابامی و اون وقت نمی تونم مسلط به کارام باشم . وقتی می خواستم از پیشش برم حس کردم که خودمم دارم عادت می کنم به این که هم صحبت اون باشم . شاید بیشتر به این خاطر که نجات اون بی شباهت به معجزه نبود . به من می گفت پول چند تا ویزیت رو میدم بیشتر پیشم بمون . فکر کرد منم پول پرستم .. اون که آره کدوم آدمو دیدی که پول پرست نباشه این دفعه حالشو می گیرم .. ...یه چند سطری رو چیزای معمولی نوشته بود .. روز بعدش بازم از ملاقاتش با اون مرد گفت .. امروز می خوام حالشو بگیرم . بهم گفت که به من پول ویزیتمو میده . .. وقتی بهش رسیدم  سلام کردم و گفتم من قبول کردم که  به حساب 6 تا مریض یک ساعت در خدمت شما باشم . هرچند من دکتر داخلی هستم . پزشک اعصاب و روان و گفتار درمانی که نیستم . -خانوم دکتر نرخش چند میشه -تعاونی حساب می کنم . هر ده دقیقه یک پالس میشه بیست تومن ..ساعتی صد و بیست هزار تومن ..منتظر بودم بگه چقدر گرونه و یه خورده پنچر شه تا دیگه هست پول به رخ من نکشه ..-ببینم نمیشه به جای یک ساعت دو ساعت از وقتتونو بهم بدین ؟/؟ پول همرام هست نقدا حساب می کنم . -نه همون یک ساعت بسه .. دست گذاشت زیر تشک و سه تا تضمینی پنجاه تومنی در آورد و داد به دستم و گفت بقیه شو هم نمی خوام .. حرصمو در آورد منو از رو برده بود -ببینم من اگه این پولو ازت قبول کنم سر دستمزد جراحی که باهام چونه نمی زنی -هرچی که تو گفتی بیشترش می کنم . راستش کلی مریض داشتم و اینم داشت روحیه شو با من تقویت می کرد . جسمشو که ردیف کرده بودم حالا باید روحشو هم ردیف می کردم . حیف که وقت نداشتم وگرنه یک مطب هم برای گفتار در مانی پیر مردان افتتاح می کردم بد نبود .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر