ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرجایی 90

اون , بابای نامرد منو می شناخت . سرشو تکون می داد . با همون حال خرابش قطره اشکی از گونه هاش در حال غلتیدن بود . قلبم داشت از جاش در میومد .. . یکی باید منو بستری می کرد . یعنی می تونم اون نامردو پیدا کنم . نه من نمی تونم تو صورتش تف بندازم . نمی تونم بذارم زیر گوشش .. ولی می تونم سرش داد بکشم .. ترسیده بودم . انگاری چشای اون مرد دیگه حرکتی نداشتند . فقط یه جا رو نگاه می کرد . مثل آدمای عاشق .  مثل یه مجنونی که به عشقش رسیده باشه . کف دستمو گذاشتم جلوی چشاش . چند بار دستامو حرکت دادم . خوشبختانه پلک می زد . تنفسش هم درحد عادی بود و فعلا نیازی به اکسیژن نداشت .. یواش یواش حالش بهتر شد .. -پدر جان چرا یهو این جوری شدی .. ببینم مگه تو این عکسو جای دیگه ای دیدی ؟/؟ می شناسی اونو ؟ سرشو تکون داد . انگاری که قدرت حرف زدن نداشت . فقط سرشو تکون داد .. پرستا را رو از اون محوطه دور کردم . می خواستم باهاش تنها باشم  . حالا این من بودم که التماس می کردم . -بگو اون نامرد رو می شناسی ؟/؟ اون کیه .. با تو چه نسبتی داره .. دوستشی ؟/؟ توی امریکا دیدیش .. اون تمام حدس هایی رو که می زدم تایید می کرد .. -حالا می دونی کجاست ؟/؟ به علامت نمی دونم لب ور چید .. همونجا نشستم .. زنگ زدم واسه منشی که امروز حال و حوصله ویزیت کردن رو ندارم فقط اونایی رو که خیلی بد حالن نگه داشته باشه . یکی باید منو ویزیت می کرد . . منتظر بودم تا شرایط اون بهتر شه .. -می تونی حرف بزنی .. با صدایی خفه و در هم سرشو تکون داد .. -اون خیلی دنبالت بود .. دنبال تو و مادرت .. -پس  باید خیلی با هم صمیمی بوده باشین .. -ببینم همون امریکا دنبالش می گشت ؟/؟ مطمئنی که حالش خوب بود و توهمی نشده بود .. بی اختیار از روی درد قهقهه سر داده بودم .. صدای خنده هایی که پرستا را رو متعجب کرده بود طوری که با اشاره دست اونا رو از خودم دور کردم . -بابات  همش می خواست بدونه که تو زنده ای یا نه ... -آهااااااااا .. ببینم داداش ناتنی های منم باهاش بودن ؟/؟ نترسیدن شریک ارث پیدا کنن ؟/؟ اون اگه بفهمه من مرده ام خیلی خوشحال میشه .. -توچی ؟/؟ دلت می خواد اون بمیره ؟/؟ -اون واسه من مرده .. وجود نداره .. فقط می خوام پیداش کنم .. حرفایی رو که توی دلمه و یه عمره که مثل یه غده سر طانی تو وجودم ریشه دوونده نثارش کنم .. چشامو می بندم و نگاش نمی کنم . نمی خوام ریختشو ببینم .تو صورتش تف نمیندازم . زیر گوشش نمی زنم . شایدم سرش داد نزنم ولی چرا داد می زنم . اون چطور منو تنهام گذاشته .. من که بچه حرامزاده اش نبودم . مامانم زنش بود .. تازه حرامزاده ها هم گناهی ندارند .. به خدا اونا گناهی ندارند .. نتونستم جلو اشکامو بگیرم . باید کمکم کنی .. من می خوام پیداش کنم . نمی خوام بفهمه که دنبالشم . تلفنشو نداری -نه .. -آدرسشو ؟ -چرا اونو دارم ولی ممکنه حالا اونجا نباشه -من اونو از زیر سنگ هم که شده پیداش می کنم . -اون خیلی پولداره اونجا واسه خودش دم و دستگاهی داره .. -پس آدرس دم و دستگاهشو به من میدی . دیگه اینی که میگی میشه خیلی راحت پیداش کرد .. -تو هم دخترشی حقی داری .. -من پدری ندارم که حقی داشته باشم . من الان همه چی دارم .. حالت خوبه ؟/؟ -نههههه .. دستمو با دو تا دستاش گرفت .-تو نرو بذار اون بیاد اینجا .. -شاید منو همونجا پیدا کرده باشه . ببینم بابای هوسباز من اونجا زن جدید نگرفته ؟/؟ -نه .. همسر اولشو هم از دست داده بود . من یه مدتی در یکی از کاراش شریکش بودم .. -و با همه اینها یه شماره تلفن ازش نداری .. -اون شرکتو واگذار کردیم و اونم پی در پی شماره تماسهاشو عوض می کرد -می دونم نمی خوای اونو بهم معرفی کنی و کاری کنی که سریع تر پیداش کنم . تو رو خدا خواهش می کنم . من اینجا بهترین دکترا رو میذارم بالا سرت . تا حالا هر چی هم که واست هزینه شده از سهم خودم می گذرم . من فقط می خوام اونو پیدا کنم .. -که چیکارش کنی -که بکشمش .. همون جوری که اون منو کشت .. پیرمرد واسه دوستش اشک می ریخت .. دلم واسش سوخت -حالا پدر جان ناراحت نباش به خاطر تو نمی کشمش ....خدایا این چرا این جوری می کنه .. چرا نمیذاره برم . زار زار گریه می کرد . مثل ابر بهار .. -پدر جان واست خوب نیست این قدر احساساتی شی .. اون پدر نامردم خیالش نیست .. اون از خداشه من بمیرم .. -اون نمی دونه تو حالا واسه خودت خانومی شدی -حتما انتظار داشت من آقا شم .. بعد از این متلک به حرفام ادامه دادم . نکنه انتظار داشت مثل زنای بد یه گوشه خیابون بیفتم و دست گدایی به سوی این و اون دراز کنم .. از این حرفم پشیمون شدم . چون اونا هم خیلی ها شون بی گناهن . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر