ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا بخش بر چهار 40

-ببین عزیزم من خسته ام . دیگه نمی کشم . حال ندارم -پدر! من سر حالت می کنم به تو نیرو میدم . کاری می کنم که تمام خستگی هات در ره . توانت زیاد شه . مگه تو دیشب طبق گفته خودت الناز جونو دوستانه و پدرانه بغل نزدی و نخوابیدی ؟/؟ باید تمام خستگی هات در رفته باشه و سر حال سر حال باشی . پس دیگه چته . نباید این جور واسه ما ناز کنی -عزیزم من دیروز پدرم در اومد .. دستشو زد به کیرم و گفت این همیشه آماده هست و اگه آب ببینه شنا گر خوبی هم میشه . منتظرم که الناز بره بیرون . -برو واحد خودت من میام . اگه اینجا بمونی الناز مشکوک میشه . -بابا چی رو مشکوک میشه . من هم مثل اون دخترت هستم . مگه اون می دونه ما چیکار می کنیم . اینو دیگه راست می گفت . از بس رفته بودم توی خلاف دیگه حس می کردم انگاری همیشه یه سایه هایی به دنبال منند و  ممکنه لو رفته باشم . نمی تونستم اهل دروغ و ریا باشم و یک مسئله رو پوشش بدم . چطور افسانه می تونست اون قدر راحت به من خیانت کنه و آب از آب تکون نخوره . منو کشید گوشه ای و دوباره به کیرم دست زد .  این کیر لعنتی چه زود از جاش حرکت کرد و به الهه دختر اولی و خوشگل من یه سلام نظامی داد ولی آبروی منو برد . -دخترم این چه کاریه داری می کنی الان اگه الناز سر برسه با این کیر شق من , چیکارش کنم.  مجبور شدم برم دستشویی تا هم از حرکات بعدی الهه خلاصی داشته باشم و هم این که یه توسری به این کیر بزنم تا بعد از این دیگه منو رسوا نکنه .. خلاصه این الناز هم رفت و الهه دوباره دست به کار شد . این بار المیرایی نبود که مزاحمش شه و الناز هم که رفته بود دانشگاه و الهام هم که احتمالا خواب بود . چون به اندازه کافی بهش آرام بخش تزریق کرده بودم . ولی خودم زیادی مصرف کردم . یه سه تا خواستگار خوب می خواست تا منو از دست این سه تا دختر خلاص کنه ولی اون وقت من با این هوس خودم چیکار می کردم . همون زیور خانوم زن همسایه واسه من کافی بود . این دخترایی که من دیده بودم اگه از دواج هم می کردند بازم واسه این که من زن نگیرم میومدن و خودشونو به من می چسبوندن . می گفتن که حساب سکس با با با جداست . دیروز که با دخترا در این مورد حرف می زدم هر کدومشون جدا جدا به من می گفتند  بابا فکر نکن بخوای از شر ما خلاص شی و بری زن بگیری . هر طوری شه ما امکان نداره فراموشت کنیم و بهت حال ندیم .. هر چی هم به اونا می گفتم عزیزان من وقتی که شما شوهر کردین ریش و قیچی و اختیار شما در دست مرد خودتونه گوششون بدهکار نبود و می گفت باشه اگه این طور باشه ما یا اصلا از دواج نمی کنیم یا اگرم کردیم بعدا بازی در میاریم طلاق می گیریم . ظاهرا کیر با با اردلان بد جوری به دلشون نشسته بود که دل کندن از اون خیلی سخت به نظر می رسید . -الهه این سینه های خودته ؟/؟ -چیه بابا دیروز میون سینه های زیادی بهشون توجه نداشتی ؟/؟ حالا که تک مونده راحت تر می تونی نگاش کنی ؟/؟ -عزیز دلم چی داری میگی ؟/؟ من باید همه رو دوست داشته باشم . همه شما برام خواستنی و نازنین هستین . خیلی مهربون و گل .ببینم دوست داری نگاش نکنم و نخورمش و ازش تعریف نکنم ؟/؟ -اوووووووهههههههه چرا بابا . من که آرزومه . بخورش .. میکش بزن . من فقط دلم می خواد بدونی یادت باشه من اولین بچه ات اولین دخترت هستم . وقتی که منو داشتی و من خوشحالت کردم هیشکی از اونا نبودند . -امان از دست تو . وقتی که این جور به خواهرات حسادت می کنی اگه قرار بود اونا هووی تو باشن چقدر حسادت می کردی . -توفقط باید مال خودم باشی . آخرشم این کارو انجام میدم . -نه نه نه .. من  مال خودم هستم و مال همه دخترام . همه شون نسبت به من حقی دارن و منم نسبت به اونا حقی دارم . حالا تقصیر اون سه تا چیه که بعد از تو به دنیا اومدن . ؟/؟ اگه این جور بود کتاب خدا می نوشت که مثلا به بچه اول باید ارث بیشتری برسه . ولی اصلا همچه چیزی نیست . -حالا این حرفا رو ولش . ببین برات چی ساختم وقتی لباس روشو در آورد سر تا پا یه لباس مشبک تنش کرده بود که تمام روزنه های اون زیرشو نشون می داد . فکر کنم این از لباسای افسانه بود چون شبیه اونو دیده بودم -مال مامانته ؟/؟ -مهم اینه که تن کیه . بابا خوشت میاد ؟ -از لباس زیر یا از زیر لباس ؟ - از هر دو تاش . -اوووووخخخخخخ می خوام خودت بفهمی . شلوارمو کشید پایین و کیرمو از توی شورتم در آورد و یه دستی به زیر بیضه هام کشید . بیضه هام که کاملا چاق و چله و یه حالت تورمی داشتند و تنه کیرمم  شق و آماده ورود به کس و کون دختر گلم شده بود . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر