ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هرکی به هرکی 201

بابا آزاد داشت سرش سوت می کشید -چی ؟/؟ اون  اول هیجده سالگی این  جور خودشو بر باد داده ؟/؟ نه .. نههههههه من نمی تونم اینو باور کنم . اون باید بره دانشگاه . اون باید به درساش ادامه بده .اون نباید .. نه .. مامان الیا : آنیتا اصلا فکرشو نمی کردم که تو بخوای دست به همچین کاری بزنی . تو رو دختر خیلی نجیبی فرض می کردم . روی تو قسم می خوردم . حس می کردم که می تونم حساب ویژه ای روی تو باز کنم . تو رو خیلی عاقل تر از اینا می دونستم . نمی دونستم به این سادگی ا فریب می خوری . نباید این جوری می شد . تو نباید این کار رو می کردی . حالا می خواد چی بشه .  تو آبروی ما رو بردی . در خاندان پدرت سابقه نداشت که دختری قبل از ازدواج بکارت خودشو از دست بده . الان اگه فامیل بفهمند چی میگن .. آنیتا رو که مثل یک کارگردان بهش یاد داده بودم در مقابل هر یک از حرفای اونا چی بگه یه اشاره ای بهش زده و اونم قسمتی از فیلمشو شروع کرد -مادر شما برام دم از نجابت می زنین ؟/؟ پدر ! فکر می کنین که من امید و آرزوهای شما رو بر باد دادم ؟/؟ من که در تمام لحظات زندگیم به فکر شما بودم . همیشه به شما نیاز داشستم . دلم همیشه واسه شما تنگ می شد . ولی شما منو به بهونه درس رد کردین . به  خاطر این که راحت باشین . آزاد باشین و این که هر کاری  که دلتون می خواد انجام بدین ولی غافل از این که از یه طریقی به گوش من می رسه که شما ها دارین چیکار می کنین . مادر! پدر! بچه ها! به من بگین کجای این کار نجابته که شما ها هر کدومتون به غیر از همسرتون بخواین  با چند نفر دیگه هم باشین . اونم جلوی چشم بقیه .. من که یک پسر گولم زد و این بلا رو سرم آورد بیشتر در خور مجازاتم یا شما ؟/؟ شمایی که عمری رو واسم دم از تربیت و ادب می زدین . منم یک انسانم . آدمم . منم دل دارم احساس دارم نیاز هایی دارم . حالا یک مورد برام پیش اومده بود . دیگه وارد محفلی نشدم که بیشتر از صد نفر آدم درش لخت و سکسی می گردند .  یعنی راستی راستی فکر می کردین که به گوش من نمی رسه . منم واسه خودم نیاز هایی دارم احساس دارم . این رفتار شما با من به هیچ وجه درست نبود . حالا باید بیام بهتون جواب پس بدم ؟/؟ اینه اون خانواده پر مهر و محبتی که  دلم واسشون تنگ شده بود ؟/؟ منو برای مدتی از خونه دور نگه داشتین که نتونم از کار های شما سر در بیارم ؟/؟ آخر تا کی ؟/؟.. در همین لحظه داداش آرین اومد جلو آن چنان زد زیر گوش آنیتا که دختره بیچاره افتاد زمین رفت یکی دیگه بذاره زیر گوشش که مچشو رو هوا گرفتم و طوری پیچوندمش که داداش , دادش رفت آسمون . زنش پریسا از این که شوهرش این جور اسیر در دستای منه خیلی خوشحال بود و لذت می برد . منم از این کار خودم خیلی خوشم اومده بود . ول کن آرین  نبودم . -خجالت نمی کشی یک دختر بی دفاع و مظلوم رو می زنی ؟/؟ بی غیرت .. همین زن داداش پریسا تا حالا چند بار زیر کیر من دست و پا زده ؟/؟ همین مامان الیا رو چند بار من گاییدم و چند یار خود تو کیرت رو فرو کردی داخل کس و کونش ؟/؟ پس واسه چی داری دم از غیرت می زنی . از کدوم جوانمردی ؟/؟ واسه چی زدی زیر گوشش .. آنی پاشو من این داداش نامرد خودم رو همین جوری نگهش می دارم تو هم بزن زیر گوشش . تلافی رو سرش در بیار .. آنی : من نامرد نیستم . منم اگه بخوام بذارم زیر گوشش میشم مث اون .آنی مثل ابر بهار اشک می ریخت .. آرمیلا از این که خواهر کوچیکترش  سکه یه پول شده خوشحال بود . پریسا دلش می سوخت و پدر و مادرم هم ناراحت بودند از این که اون دیگه یک دختر نیست . ادامه دادم -ببینید ازدواج  یک هدف نیست . این که تشکیل زندگی بدیم و بخوریم و بخوابیم و دل دیگران رو به درد بیاریم یک هدف نیست . شما با این که می دونستین یکی هست که خودتونو باهاش ارضا کنین بازم ترجیح دادین که محفل سکس خونوادگی رو پر رونق تر کنین چه طور از یک دختر نمیشه انتظار داشت که دوست پسر بگیره ؟/؟ فقط اینو بهتون بگم درجلسه بعدی آنی هم هست . اونو با خودمون می بریم به گشت و گذار شمال غربی و شاید هم شمال کشور ..پدر : آریا نذار رابطه پدر فرزندی ما به هم بخوره .. اون یک بچه هست .-از کی تاحالا دختر هیجده ساله شده بچه ؟/؟ من همه چی خوب حالیمه . این شما هستین که فکر می کنین من آنیتا , همون آدم دیروزی هستم -ببینم اون کتکی که از آرین خوردی رو مثل این که یادت رفته ؟/؟ -اینا واسم مهم نیست . داخل شما ها فقط داداش آریای ما مرده که درکم کرده حرفامو شنیده می خواد یه کاری واسم انجام بده . ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر