ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پسران طلایی 39

ساناز  بازم حس کرد که داداشش خیلی خسته و گرفته نشون میده ..یه احساسی بهش می گفت که اون نباید تا این حد از رانندگی خسته شده باشه .. می خواست یه چیزی بگه ترسید داداش ناراحت شه .. ولی با این حال بازم دلش طاقت نگرفت و گفت سینا تو راستی راستی  داشتی رانندگی می کردی ؟/؟ -آره بی خوابی خسته ام کرده . -فدات شم داداش هر وقت خوابت میاد نباید ماشین برونی .. رفت طرف سینا  و بغلش زد .. بوی عطر زنانه سانازو مست و عصبی کرده بود .. سینا با موهای خواهرش بازی می کرد ولی ساناز از این که داداشش دوست دختر گرفته باشه به شدت عصبی بود .. می خواست بهش بگه به روش بیاره ولی نمی دونست با چه بهونه ای شروع کنه . -داداش عجب عطرایی به خودت می زنی . خیلی ملایم و هوس انگیزه . ببینم از مسافرا می گیری ؟/؟ سینا که دوزاریش افتاده بود گفت از کجا حدس زدی . یه دختر خانومی داشت و من ازش گرفتم و دو تا پاف به خودم زدم .-چه عالی ؟!چه زود دختر خاله پسر خاله شدین . بهت سفارش نکرد که گول دخترا رو نخوری ؟/؟ -ببینم دختر تو همین جور می خوای سر به سرم بذاری ؟/؟ من خیلی خسته ام . اعصابمو به هم نریز . بازم داری تو کارای من دخالت می کنی . -یعنی تو دوست دختر داری و داری این جوری با من می پیچی و سر به سر من میذاری ؟/؟ لعنتی .. -به من میگی ؟/؟ -نه به این حالت .. -ساناز بیا یه خورده مشت و مالم بده .. تو دیگه چه جور خواهری هستی .. ساناز خیلی عصبی بود ولی به خاطر این که سینا بازم از دخترای دیگه حرفی نزنه حرفشو گوش کرد .. داداش راستشو بگو خیلی خوشگله -نه به خوشگلی تو -بد جنس ..دیوونه حقه باز ..-ساناز چند بار بهت بگم طوری با من رفتار می کنی که انگاری من دوست پسرت باشم -دلم برات می سوزه . از جنسای دخترا ی این روزا خبر دارم خیلی خرده شیشه دارن . -ببینم تو خودت چی ؟/؟ اهل فریب و تقلب و کلک هستی ؟/؟ بقیه رو که نمیشه به همون چشم نگاه کنی . انسانیتی گفتند . منطقی گفتند . قضاوتی گفتند . ساناز لحظه به لحظه بیشتر حرص می خورد .. سینا هم  داشت اذیتش می کرد .. -عزیزدلم من عاشق کسی نشدم -تفریحی چی .. -به صورت تفریحی هم به کسی دل نبستم . صد بار بهت گفتم و میگم یکی از دوستای خوشگل و با محبت و تر گل ورگلتو واسمون جور کن . کو گوش شنوا . باید سعی کنی نسبت به من با محبت باشی . لطف داشته باشی . تو تنها آبجی منی و منم تنها داداش تو هستم . اگه ما هوای همو نداشته باشیم دیگه نمیشه -اوووووففففففف داداش سرمونو بردی ..اصلا غلط کردم خوب شد ؟/؟-تو همش غلط می کنی -وووووویییییی حرصمو در میاری سینا .  پسر خیلی خسته بود و حوصله کل کل کردن با خواهرشو نداشت . ساناز لباسایی فانتزی به تن کرده بود -ببینم خواهر تو که داری خونه این جوری می گردی نکنه یه وقتی بیرون بد جوری بگردی و خودت رو پیش همه  خوشگل نشون بدی . -مگه نیستم ؟/؟ بعضی ها دور و بر خودشونو نمی بینن . چشم بزرگون تنگه دیگه . -ببینم منظورت منم ؟/؟- پ نه پ.. خب تویی دیگه .. -ببین حوصله کل کل کردن با تو یکی رو ندارم . -حتی دوست نداری تو رو به شام بیرون دعوت کنم ؟/؟ -به چه مناسبت ؟/؟ -مگه باید حتما مناسبتی وجود داشته باشه ؟/؟ اون دفعه داداش آبجی رو دعوت کرد و حالا ما می خوایم داداش خودمونو دعوت کنیم .-عصرونه رو باهات میام همون جای شام ... در همین لحظه بازم شیرین واسه سینا زنگ زد . -آقا خوشگله خسته نباشی . باور کن اگه دست خودم بود تو رو این همه خسته نمی کردم . همش می گفتم متعلق به من و در کنار من باش .. سینا با خودش گفت همون بهتر که این کارو نمی کنی وگرنه باید از این یکنواختی حالم به هم می خورد . -سعی کن صبح زود تر بیای یه مشتری سن بالا داری . خیلی هم خجالتیه . حواست باشه ادا اصول زیاد داره و از دستش عصبی نشی . -ببینم شیرین تا حالا مشتری غیر ادا اصول دار هم واسم گیر آوردی ؟/؟ همه شون واسه خودشون یه ناز های مخصوصی داشتن  -سینا فکر کردی همه مث من میشن ؟/؟ -او.ه بر منکرش لعنت ... ساناز باز هم به شدت عصبی شده بود .. -ببینم این چه رمزیه که هر وقت که میای یه استراحتی بکنی بازم در مورد کار حرف می زنی ؟/؟ داداش از تو انتظار نداشتم . مشتری ها ناز های مخصوص داشتن یعنی چه ؟/؟ اصلا چه معنا داره که یک زن از ناز یک زن دیگه حرف بزنه ؟/؟ -اصلا چه معنی داره که یک خواهر در کار های برادرش فضولی کنه ؟/؟ حالا قهر نکن .. ببینم از دعوت من به بیرون  که پشیمون نشدی .من دلشو ندارم همه پولتو پرداخت کنی .. ساناز خیلی به خودش فشارآورد تا اشکش در نیاد . .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر