ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 78

نگاهش همچنان به نگاهم دوخته شده بود . سرم داد می کشید . -بزن . چرا منو نمی زنی . دست به زدنت که خیلی عالیه . شما مردا که همه تون همینین . فکر می کنین اگه تلافی نکنین سرتون کلاه رفته . اگه جواب ندین غرورتون زیر پا له شده .. فقط به چشاش خیره شده بودم . می خواستم ببینم اون چشا بهم چی میگه . حرفاش گوشامو قلقلک می داد و حس می کردم که دو طرف گوشم خیلی سنگین شده . مثل بچه ها اشک می ریخت . دستمو آوردم بالا .. اون صورتشو کنار نکشید . فقط نگام می کرد . اما این بار به جای این که منم بذارم زیر گوشش و قدرت خودمو بهش نشون بدم از اونجایی که کانون قدرت رو در جای دیگه ای احساس کرده بودم بغلش کردم . خودشو کنار نکشید . یه دستمو گذاشتم پشت سرش و صورتشو به طرف خودم نزدیک کردم . با چشایی خیس و نگاهی مظلومانه و تسلیم شده نشون می داد که با همه شلوغ بازیهاش اسیر منه یه لحظه دستمو از پشت سرش بر داشته و دستامو دور کمرش حلقه زده اونو به خودم چسبوندم و با یه بوسه دیگه تونستم این حسو به خودم ثابت کنم که اون جورایی هم که فکر می کردم این زن بد نیست و شاید هم دوستم داشته باشه . اینجای کارو نمی دونستم چه جوری باهاش روبرو شم . من آمادگی این قسمتشو نداشتم . ولی آخه من که  تا قبل از این بر نامه ها با اون بر خوردی نداشتم که اون به من گرایشی داشته باشه . فقط می نشستم و صبحونه می خوردم . و با بقیه گپ محترمانه ای می زدم . بیشتر وقتا هم اگه حرفی بین ما بود کل کل بود و تذکر . نمی دونستم به این دختر چی بگم . نمی دونستم چیکارش کنم . فقط از بوسه لذت می بردم . به آرامشی که بعد از اون همه هیاهو داشت بهم دست می داد .. لذت می بردم . چند بار خواستم تمومش کنم ولی اون اینو حس می کرد . انگاری که سالهاست که منو می شناسه . هر بار که می خواستم خودمو عقب بکشم و تموم کنم اون لباشو بیشتر به لبام می چسبوند و میکشون می زد . دلم نمیومد که خودم لبمو ول کنم . سینه ها ی بر جسته اش از اون سوی  لباسش منو هیجان زده ام کرده بود . راستش کمی خجالت می کشیدم از این که کیر داخل شلوارم ورم کرده در تماس با بدنش قرار داشت . نمی دونم من بودم یا اون یا دو تایی  نقش داشتیم که یه لحظه حس کردم بین لبامون یه فاصله ای افتاده که میشه خیلی آروم حرف زد . -سیما اخراجم می کنی ؟/؟ -اگرم اخراجت کنم  خودم همراهت میام . فعلا که رئیس تویی . این بار اونو محکم تر به خودم فشردم و محکم تر از دفعه قبل بوسیدمش ..  یواش یواش داشتم به این نتیجه می رسیدم که اون از من خوشش اومده و یه حس پاک و خالصانه ای نسبت به من داره . خیلی راحت می شد اونو گایید . اون با توجه به این که شوهر داشته و دیگه مطلقه و راه کسش هم بازه میشه باهاش  به هر طریقی هم که میشه سکس کرد . ولی یک فرقی با اونا داره . اونا شوهر داشتند و نمی تونستند طوری کنه شن که من بیام اونا رو بگیرم . در حد همون حال کردن بود و اگه صحبتای عاشقونه ای هم می کردند همه از سر سیری و کس خلی بود و باد هوا  و این که موقع عشقبازی و هوس و سکس که دیگه نون و حلوا قسمت نمی کنن .  راستش از این که سیما با هام لج نبوده خیلی خوشحال بودم . پس اون یه جورایی بهم علاقمند شده . ولی منم باید سعی کنم که در همین حد معقول نگهش داشته باشم و نذارم که بیشتر از این پیش بره . من برای عشق و عاشقی ساخته نشدم . هر کاری کردم که صحبتا رو به سمت عاطفی نکشونه نشد که نشد . با این که منم یه جورایی بهش علاقه پیدا کرده بودم ولی نمی تونستم به همین سادگی برم به یکی دل ببندم و بهش بگم عاشقشم . اون وقت مثلا اگه وابستگی و ازدواجی هم پیش میومد چی . خونواده ام چی می گفتند .. شاید اگه ازدواجی عقدی صورت می گرفت و قبل از رفتن به سر خونه و زندگیش از شوهرش جدا می شد و دختر بود می شد  هضمش کرد ولی به این صورت نمی شد .. -خب آقای هوشیار حالا متوجه شدی که چرا این قدر پیگیر کاراتم . ؟/؟ -آره واسه این که به من و سلامتی من و جامعه اهمیت میدی . امر به معروف و نهی از منکر رو دوست داری .. -اوووووووههههههه پسسسسسر عاشق امر به معروفم . واسه همینه که دوستت دارم .. پس از بر زبون آوردن این حرفش برای لحظای سکوت کرد و بازم بهم خیره شد . -هوتن نگاه چند دقیقه پیشت خیلی زیبا بود و عاطفی .. چقدم بوسه هات شیرین بود . نمی خوای  بازم منو ببوسی ؟/؟.... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

ناشناس گفت...
ایرانی جان عالی بود .
مردیم از هیجان ! ، بابا بی انصاف کاش این قسمتها رو یک کم طولانی تر کنی یا این داستان رو در هفته 2 بار به روز کنی .
ارادتمند - مهرداد

یکشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۶:۴۹:۰۰ (GMT+۳:۳۰) حذف
ناشناس ایرانی گفت...
سلام مهرداد جان .. خسته نباشی .. این پیامت مال دو هفته پیشه که من الان گرفتمش . علتش این بود که رفته بود توی اسپم و من تازه به اونجا سر زدم . آخه در این مدت یعنی دو هفته 1000 تا اسپم خارجی اومده نمی دونم چیه واسه همین گاهی که یک پیام دوستان تصادفی میره به اسپم اگه من یادم بره بگردم مثل حالا میشه . در هر حال باید ببخشی ..ممنونم از این که این داستانو پیگیری می کنی . اگه فرصت کنم حتما هفته ای دو قسمت میذارم . ولی قصد دارم پنج شش قسمت دیگه تمومش کنم حالا شاید هر قسمتشو طولانی ترش کردم . خیلی خیلی لطف داری من زود تر جوابو بفرستم که خیلی دیر شده . با ور کن همین الان متوجه شدم . مستقیما وارد نظرات نشده بود . رفته بود لای هزار تا پیام نا معلوم خارجی ... با درود ..ایرانی

شنبه ۵ بهمن ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۱۸:۱۷:۰۰ (GMT+۳:۳۰خانوما ساکت 76

 

ابزار وبمستر