ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هوس اینترنتی 73

با این حرکاتشون و با شور و حال و صحنه های فانتزی مجلس حس کردم که  تا حدودی تحریک شدم و دلم می خواد که با هام ور برن . وقتی که لبای مهین رو لبام قرار گرفت و سهیلا هم اومد تا با کمرم ور بره و از پشت دستشو گذاشت توی پیراهنم و اونو به سمت باسنم نزدیکش کرد نزدیک بود بگم که حاضرم لباسمو در آرم تا با هام ور برین .. در ها همه قفل بود به جز همون یک راه .. که فکر نمی کنم کسی متوجه می شد که این طرف هم یک مسیری وجود داره . این مهین خیلی آروم منو می بوسید و سهیلا هم طوری دستشو حرکت می داد که دلم می خواست دستاشو می ذاشت رو چاک کوسم و با لبه های دو طرفش حال می کردو در اصل بهم کیف می داد . -دخترا لباسامون خراب میشه . کسی هم که به کارمون کاری نداره از بس همه سرگرم عشق و حال و تفریح خودشون هستند . خیلی آروم لباسامونو در آوردیم . دو تایی شون چه سوتی کشیدند و چه آهی ! مهین : طناز اصلا فکرشو نمی کردم این جور گنح پنهان در میان ما وجود داشته باشه .-حالا که اونو واسه شما آشکارش کردم . سهیلا اومد طرف من .. -عزیزم عشق من .. ببین که این خواهرت چه جور می تونه بهت حال بده طوری بهت حال بدم که هر وقت بخوای برسی به سر شوق و همه جات آروم بگیره بیای سراغ من و بخوای که من در کنارت باشم . -چی داری میگی . دختر فقط کارت رو بکن و این قدر به من چیزی نگو . روی کاناپه یا همون مبل چرمی سه نفره یه حالت نشسته و قمبلی به خودم گرفته طوری نشستم که سرم از پشت مبل به طرف بیرون قرار داشته باشه مهین بتونه منو ببوسه و سهیلا هم طوری به وجد اومده بود که دو تا قاچ کونمو به دو طرف بازشون  کرده زبون دراز و پهنشو می کشید روی کس و سوراخ کونم .. -سهیلا سهیلا همین جور با زبونت داری منو می سوزونی و خودت نمی دونی چه بر روزم آوردی . -مهین اگه بدونی این طناز چه نازیه . اصلا حفره کونش لک نداره . تو چیکار می کنی عزیز باید به ما هم یاد بدی . هر کاری می کنیم و هر محلولی می زنیم بازم محل تماس لک داره .. -طناز فدای اون لک شما .. زبون بزن .. بمالش .. هوس کیری کرده بودم که با بیضه ها بره توی کسم . یاد مجلس قبلی افتاده بودم که در این شرایط فتانه در کنارم بود . حالا به جای یک زن دو تا زن در کنارم بودند . مهین هم از لبام شروع کرد و کمی که خودمو بالا تر کشیدم اومد با سینه هام هم ور رفت . -سهیلا ! سینه هاشو بگو .. دارم می بینم .. -دیدن کی بود مانند خوردن .. -فعلا که سرم لای کونشه .. نوک سینه هام همچین تیز شده بود که واقعا نیاز به یک مرد رو در اون لحظات حس می کردم . مثلا فرزاد بیاد و با هام حال کنه . کیوان رو نمی دونم ... سهیلا که داشت سوراخ کونمولیس می زد انگشتاشو هم فرو می کرد توی کس من و می کشید بیرون . با این کارش تا حدودی نیاز من به کیر رو تامین می کرد .. در همین لحظه صداهای عجیب و غریبی به گوش می رسید . انگاری چند نفر در حال فرارن . صدا لحظه به لحظه نزدیک تر می شد .. وااااااایییییی نه امکان نداشت . اینا چه جوری بو بردار شده بودند که اینجا خبری هست . من لحظاتی قبل از این که اونا در دید قرار بگیرن از اونجایی  که شک کرده بودم چه خبر شده لباسامو فوری گرفته و رفتم یه گوشه ای که دید نداشته باشه سنگر گرفتم . لباسامو تنم کردم ولی خیلی ژولیده بودم .. جلال و کامران کاملا برهنه وارد صحنه شده بودند . اون دو تا دختر با آغوشی باز از اونا استقبال کردند و راستی راستی هم دستاشونو به طرفشون باز کردند . از ترس که چه عرض کنم ترس من از کیر غریبه ریخته بود و با این اندام و زیبایی که داشتم   دیگه مردی نبود که به خودش جرات بده که به من زور بگه . -دخترا آماده این ؟/؟ -کاملا ... همش از این نگران بودم که خبر منو بگیرن و اونا هم بگن که یه جایی همین گوشه ها قایم شدم . نمی دونم آیا می شد بدون این که از جلو چشاشون رد شم از اون قسمت خودمو کنار بکشم یا نه . هیچ راهی نبود .. دخترا دو تایی شون روی کاناپه قمبل کردند . جلال : من عاشق کون کردن هستم . ایرادی نداره که اول توی کون فرو کنیم .؟/؟ -خواهش می کنم کامران خان . من و سهیلا کاملا آماده ایم . جلال رفت سراغ سهیلا و کامران هم عزمشو جزم کرد که به سهیلا حال بده سرمو انداختم پایین . زیاد نمی شد خیره به این صحنه ها نگاه کرد . یهو می دیدی که لو رفتی و باید از مخفیگاه بیای بیرون .. کاش همون اول می زدم به چاک من که اراده ام خیلی قوی بود ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر