ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بخش بر چهار 48

هیجان به تمام تنم رخنه کرده بود . رفته بود زیر پوستم . داشت منو آتیش می زد . کیر کلفت اسحاق با این که یواش یواش داشت کونمو درد می آورد ولی من بی اندازه لذت می بردم . به خودم فشار می آوردم . فوق العاده لذت می بردم . برای کنترل کردن هوسم راهی نداشتم جز این که با فشار بیشتری کیر احسانو میک بزنم . اون با این که  یک بار آبشو خالی کرده بود ولی از بس میک زدن من بهش حال داده بود حس کردم چند قطره ای از منی خودشو ریخت توی دهنم . چون مزه دهنم عوض شده یه لغزندگی خاصی گرفته بود . به خودش فشار می آورد که بیشتر از این خیس نکنه ولی من  فشار میک زدنمو زیاد ترش کردم . بهش امون ندادم . هر چی رو  که می ریخت توی دهنم می خوردم و بازم کیرشو میک می زدم . حس کردم که با این کار هوس ناحیه کس و دور و برکونمو هم زیاد ترش کردم . ضرباتی که پسرا بر من وارد می کردند تمومی نداشت و این لذت رو به همه جا پخش می کرد . هشت تا دست و چهار تا کیر به راه افتاده بود . فقط چشامو بسته بودم و داشتم به حال کردن فکر می کردم . تصور این که هر کدوم از کیر ها در چه وضعیتی قرار داره به من انرژی می داد . یه حال عجیبی می کردم . خودمو طوری حرکت می دادم و با دست به چهار تایی شون علامت می دادم که ولم نکنین بچه ها . در حال ریزش و ریزشم .. واسه چند ثانیه ای حس کردم که خیلی داغ شدم . کسم جوش آورده و آب جوششو داره از سوراخش خارج می کنه .. بذار بریزه . بذار خنکم کنه . بذار منو ببره به خماری و خلسه . برم به عالم سیر و سلوک . حس کنم که در آسمان لذت و هوس دارم پرواز می کنم . برسم یه یه بلندی که حس کنم از اون بالاتر نباشه .. همین حسو حالا هم داشتم . با اشاره شست دست به طرف پایین متوجهشون کردم که حالا وقت خالی کردن آب کیرشون رسیده .. افشین : مامان سیر شدی ؟/؟ سیر شدی ؟/؟ مطمئنی دیگه کیر نمی خوای ؟/؟ . به احسان علامت دادم که کیرشو از دهنم بکشه بیرون . پسرام مثل یک غلام به حرفای ملکه مادر توجه می کردند . کیر که از دهنم بیرون کشیده شد شروع کردم به حرف زدن . -اونو که تا ابد می خوام . اونو که همیشه می خوام تا هر وقت که زنده ام می خوام . من هنوز سیر نشدم . فقط تشنه مه . تشنه آب داغ شما سه نفرم . زود باشین . زود باشین بچه ها . سه تایی تون سر حالم کنین . من می خوام . ولم نکنین . امونم ندین . فقط شما رو می خوام . دوستتون دارم . دوستتون دارم . آب بدین . آب بدین  . زود تر زود تر .. تند تر . جاااااااااااان .. چقدر حال میده . کیر های افشین و اشکان که توی کسم قرار داشت با هم پرش های جانانه ای رو انجام دادند . اشکان : مامان همین طور داره می ریزه -بذار بریزه .. اون اگه توی سوراخ و تن مامانش خالی نکنه کجا خالی کنه . اگه این کیر به من حال نده به کی حال بده .. اسحاق هم  خیلی نرم در حال گاییدن و حال کردن با کونم و حال دادن به اون بود . می دونستم که اون آسشو گذاشته وقتی رو کنه که افشین و اشکان کارشون تموم شده باشه و منم حالشونو با اونا کرده باشم و با ریختن آبش توی کونم نشون بده که هنوز لذت بردن من تموم نشده و به عنوان یک مادر حق دارم به اوج کیف کردن برسم و این نوع حال کردن های من در حداکثر کیفیتش باشه . اون دو تا هم کیرشونو از کسم بیرون کشیدند . -احسان برو زیر برو زیر . نذار سوراخ مامان خالی و بیکار باشه .. احسان حرف داداش بزرگه رو گوش کرد و رفت زیر من دراز کشید و از همون طرف فرو کرد توی کس من . هر چند از اونجایی که توی دهنم خالی کرده بود کیرش کمی شل شده بود و تیز نبود ولی کس ارغوان با چند تا حرکت چرخشی روی سر کیر پسرش تونست اونو حسابی شقش کنه  . حالا دو تایی شون در حال گاییدن من بودند . سوراخ کون منم جوش آورده بود . دوست داشت با آب داغ اسحاق خنک شه . -اسحاق اگه دوست داری خالی کن -مگه خسته شدی مامان ؟/؟ دیگه حال نمی کنی ؟/؟ -اوووووووفففففف .. گلم .. پسرم ..عزیزم چرا دارم حال می کنم . نمی تونم بگم چه اندازه .. واسه تو میگم . به خاطر کمر تو دارم میگم که جلو گیری اذیتت نکنه .. -غصه منو نخور مامان اگه بدونی چه حالی میده و چه لذتی می برم ! دارم کیف می کنم . خوش به حالم شده . دارم از هوس می میرم . کون گنده تو رو دارم می بینم و حال می کنم . باورم نمیشه . صحبت دیدن کون گنده که شد افشین و اشکان که رو زمین ولو شده بودند اومدن به سمتی که بتونن کون منو به راحتی دید زده باهاش ور برن . ... ادامه دارد ... نویسنده ..... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر