ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لز با دوست دخترم 6

 -شهناز خانوم بهترین ؟/؟ ساکت مونده بودم . نمی دونستم چی بهش بگم که بتونم سیاستمو پیشش حفظ کنم اصلا دلم نمی خواست روشو زیاد کنم . حس عجیبی داشتم . فکر کردم که تا حالا به تنها چیزی که زیاد فکر نمی کردم خودم بود . یا به فکر شعله بودم یا به فکر شوهرم که بتونم اونو از خودم راضی داشته باشم . اگرم در سکس نمی تونستم به درجه ای برسم که بتونه اوج لذت من باشه شاید تقصیر خودم بود که بیشتر به اون توجه می کردم تا خوشش بیاد و لذت ببره . حالا یه حسی بهم دست داده بود که در اوایل سکس بهم دست می داد . دوست داشتم با همه جام ور رفته شه . پاهای لختمو واسه شوهرم باز کنم و اون لباشو بذاره روی کسم  و تا اونجایی که بتونم به اوج حال کردن برسم به من لذت بده و با هام ور بره . ولی حالا یه دختری در کنارم قرار داشت که سایه شو با تیر می زدم . همونی که ازش نفرت داشتم حالا دلم می خواست که بیشتر پیشم بمونه . فکرای عجیبی به سرم افتاده بود و این که اون دختر شلوار منو هم بکشه پایین .. نهههههه .. اووووووههههههه .. من چه کاری می تونستم بکنم .. -شهناز خانوم حالتون خوبه ؟/؟ -آهههههههههه ... نهههههههه ... زیر سینه هام درد می کنه .. یه گلوله ای شده .. انگار یه غده ای رو قلبم نشسته . نفسم نمیاد . نمی دونم چیکار کنم . حس ندارم .. کف دستشو گذاست رو سینه هام و یواش یواش اومد پایین تر و رسید به زیرش . دور سینه مو دست می زد . -شهناز خانوم چیزی رو که حس نمی کنین؟/؟ یه غده ای چیزی -شما چطور .. -فکر نکنم چیز خاصی باشه .. -آهههههه اووووووففففففف خیلی داغ شدم . دارم می سوزم ..  تب کردم . داغم .. پیشونی منو دست بزن .. ببین .. این جور مواقع باید پاشویه کرد .. چقدر لباس تنته .. من دارم خفه میشم . باید خنک شم . دور و بر من نباید زیاد شلوغ باشه .. جون ندارم لیدا جون . خیلی داغم . نمی تونم شلوارمو هم پاببن بکشم .  تو باید زحمت این کارو واسم بکشی .. بهش آدرس یه کاسه بزرگ دو تا حوله تمیز و کوچیکو دادم که با آب ولرم منو پا شویه کنه تا تبم بیاد پایین . هر چند تب نداشتم و این مختصر داغی منم مال هوس بود . حالا نمی دونستم آیا اون حرف منو باور کرده یا نه . فرقی هم برام نداشت . چون دلم می خواست که دست به کار شه . وقتی که بر گشت شلوارمو خیلی آروم کشید پایین .. -فقط امید وارم سکته نزده باشم -شهناز خانوم این حرفا چیه . خدا نکنه .شما جوون هستین . هنوز نوه ها تونو ندیدین .. وای از دست زبون بازیهای این دختره . یه شورت سفید تقریبا فانتزی بود پام . حوله رو خیس می کرد و میذاشت رو پام .. -لیدا جون می تونی به شکم منم دست بزنی . می تونی از همه طرف  این کارو انجام بدی .. رو شکمم می تونی کار بکنی .. خلاصه کاری کرده بودم که اون با همه جای بدنم ور بره به این بهانه که می خواد منو سر حالم بیاره تا بابت به زمین افتادن من جای نگرانی وجود نداشته باشه .. کف دستاشو از رو سینه هام شروع کرد به گردوندن و با اون حرکات اومد و اومد تا رسید به روی شورتم . با کف دستم طوری روی کسم دست می کشید که انگاری آتیشو داره به تمام بدنم پخش می کنه .. -لیدا جون من فکر می کنم به  اون نقطه ای که  تو بهش دست زدی یک خمپاره و موشک آتیش شده و اطرافشو داره می سوزونه . با پنجه اش رو بدنم انگاری داشت پیانو می زد . این حرکات چرخشی بی حد و اندازه منو حشری کرده بود . در مالیدنهاش نم نمک رسیده بود به روی کس .. اوخ اگه بگم کف دستشو گذاشت روش ودستشو در همون حالت دایره ای گردوند شاید کمتر کسی این بی پروایی سریع اونو باور کنه .. بابا این قدر به یک چیزی گیر نده شهناز . بذار این دختر کارشو بکنه . حس می کنم دختر شنیده بود نیاز و احساس درونمو . شورتمو هم آروم آروم کشید پاببن . طوری به هیجان اومده بودم که دوست داشتم این کارو با سرعت بیشتری انجام بده . یه نگاهی به صورتم و چشام انداخت . منم   نگاهمو روش ثابت نگه داشته بودم . هم دوست داشتم احساس منو بفهمه و هم این که نفهمه . ولی حس کردم که اون خیلی زرنگه می دونه من چی می خوام و به روم نمیاره . شاید این جوری می خواد یه جورایی دل منو به دست بیاره . شورتمو هم کشید پایین و من چیزی بهش نگفتم . قسمت بالای کسم ورم کرده بود . لاپامو بیشتر باز کردم . حوله خیس روی پا هام قرار داشت و اونم داشت کاری رو انجام می داد که ربطی به پا شویه و پایین آوردن تب نداشت .. رو کف پا ها و پیشونی و خیلی از قسمتهای بدنم دستمال خیس قرار داده بود . می دونستم تب ندارم یا بهتره بگم این تب الکی بود . داغ شدن من واسه این بود که دلم می خواست منو بمالونه . همین کارو هم کرد . کف دستشو گذاشت روی کسم . -ادامه بده .. ادامه بده .. لیدا بنداز این پار چه های خیسو . اینا به درد نمی خوره .. -ولی شما تب دارین . دارین می سوزین .. -چی داری میگی دختر .. اگه تب منو اندازه بگیری الان چهل و پنج رو هم رد کرده . من یه جور دیگه ای خنک میشم . .. نمی دونم این دختره احمق چرا این قدر آی کی یوی پایینی داشت ولی فکر کنم بر عکس فکر می کردم . احتمالا می خواست منو به زانو در بیاره و ازش بخوام و التماس کنم ولی این کارو نکردم . داشتم می سوختم دیوونه می شدم پاهامو به زمین فشار می دادم . دو طرف پا و لاپامو طوری از قسمت بالای پا به هم می چسبوندم که لبه های کس در تماس با هم بوده و اصطکا ک خاصی بین اونا به وجود بیاد که لذت بخش باشه ولی زبون باز نکردم و به این دختر نگفتم که شروع کنه اما خودش کف دستشو گذاشت روی کسم و اومد پایین تر . حالا با انگشتاش داشت با روی کسم بازی می کرد .. -شهناز خانوم حالا ممکنه اولش بازم داغ تر شی ولی چند دقیقه دیگه تبت پایین میاد ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر