ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

بابا تقسیم بر سه 90

بیا عزیزم بیا جلوتر . دستاتو بده به من . دو تا دستاشو نگه داشته و اون خودشو از پشت می مالوند بهم . حق هم داشت . هیشکدوممون سیر نمی شدیم . حال کردن ما تمومی نداشت . این بار آبمو ریختم توی کونش . دیگه دلم می خواست توی بغلم خوابش کنم . دختر ناز من خیلی خسته شده بود . کمی با هم ور رفتیم و آخرش نفهمیدم که چه جوری خوابمون برد . بازم خوب بود که دخترا زود بیدارمون نکردند . نونا و نینا رو میگم . در هر حال نوبت اونا هم می شد. وقتی دو تایی مون از خواب پا شدیم هر دو یه احساس سبکی و آرامش خاصی می کردیم . من و مامانش هم همین حالتو داشتیم ولی اون روز زودتر از خواب بیدار شده بودیم . خیلی دلم می خواست تاریخ رو لحظه به لحظه واسه خودم تکرا ر کنم . حس می کردم روح پاک مادرش همین دور و براست . چقدر شبیه اون شده بود . نورا کمی تپل تر به نظر می رسید . یه لحظه احساساتی شده به گریه افتادم .. نورا رو هم به گریه انداختم . -بابا بازم یاد مامی خوشگله ام افتادی ؟/؟ منم دلم واسش تنگ میشه . اون رفته پیش خدا ولی حالا خوشحاله که من عروست شدم . خوشحاله که دختراش و شوهر با وفا و مهربونش همه از زندگی خودشون راضین و هیچ چیزی رو کم ندارن جز اون .. با خودم فکر کردم یعنی راستی راستی مادر بچه ها راضیه که من با سه تایی شون سکس داشته باشم ؟/؟ من که بعید می دونم ولی خب یه جورایی خودمونو قانع می کردیم که همینیه که فکر می کنیم .. نزدیک ظهر بود که دو تا خواهرا اومدند و داشتند درو از جا می کندتد -بابا و نورا چه خبرتونه . لنگ ظهره . عروس خانوم پدرت در نیومد ؟/؟ این صدای نینا بود که بلبل زبونیش گل کرده بود . در اتاق که باز شد دو تایی شونو دیدم که سکسی دارن می گردند . نفری یه شورت پاشون بود ولی بقیه اندامشونو ریخته بودند بیرون -دخترا این چه وضعیه ...نونا : ما دیگه بزرگ شدیم تازه مگه غریبه هستیم ؟/؟ نورا : من دیشب شدم زن بابا . حالا شما دو تا نا محرم هستید . نینا : از کی تا حالا بابا شده شوهر تو و فقط  تو بهش محرم هستی ؟/؟ نورا : از وقتی که منو از دختری به زنانگی رسونده . کار اون بوده .. یه نگاهی به نورا انداخته و یه اخم خفیفی بهش کرده که یعنی حواست باشه که داری چیکار می کنی و چی میگی .نونا : بابا یادت باشه ما هم که عروس شدیم مثل نورا هوای ما رو داشته باشی . به هر حال وقتی یک مرد دوباره زن می گیره حال بیشتری داره . نورا : ولی همسر اول چیز دیگه ایه . قدر خونه و زندگیشو می دونه . نینا : اما همسر آخری بیشتر قلق شوهرشو داره . من داشتم از دست این سه تا دختر خودم قاطی می کردم . -ببینم بچه ها شما سه تا دارین فیلم بازی می کنین ؟/؟ منو یاد نمایشنامه میندازین . نینا : آقا دوماد نمی خواد به ما شیرینی بده ؟/؟ نورا : دخترا ! آقا دوماد و عروس خانوم می خوان به مدت سه روز برن به ماه عسل . نونا : ببینم خودت می بری و خودت می دوزی ؟/؟ ما هم باهات میاییم ماه عسل -ما که جایی نمی خوایم بریم توی خونه همین جا مراسم شیرین ماه عسل رو بر گزار می کنیم -. نینا : ما هم در این مراسم شرکت می کنیم . بدون ما صفا نداره .  ..-دخترا شما دیگه من یکی رو دق آوردین . از دست شما من میرم یه چهارمی اونو میارم تا دیگه هستین این قدر با هم کل کل نکنین . نورا : من الان می خوام برم حموم . حالا با شوهر جونم نمیرم . اجازه میدم بابایی یا همون آقا دوماد یک ساعتی رو به شما شیرینی بده . به شرطی که ماه عسل سه روزه من محفوظ باشه و شما دست از سر ما بر داشته بذارین عروس و دو ماد چند روزی رو به حال خودشون باشن . نینا : این کارو نکن نورا نوبت ما هم میشه .  نونا و نینا یه نگاههایی با هم رد و بدل کرده و به توافق رسیدند . این میون تنها کسی که همه کاره بیکاره بود پدر بد بخت بود که باید زیر یا روی سه تا کس و کون می خوابید و ریاضت می کشید تا این وروجک ها شیره شو بکشن اون وقت کلی هم باید جواب پس می داد . تازه من با چه توانی می تونستم این یک ساعتی نونا و نینا رو بکنم وحتما بعدش هم باید می رفتم سراغ عروس خانوم . وقتی نورا اون محوطه رو ترک کرده یه ساعتی رو بهمون فرجه داد دخترا عین گرسنگان آفریقا که یه غذایی رو گیر آورده باشن بهم حمله کردند . نفهمیدم که چه جوری شورتمو از پام در آوردند . واسه این که کیرمو بذارن تو دهنشون نزدیک بود با هم دعوا بیفتند . -دخترا وقت تلف  نکنین . حق تقدم رو رعایت کنین . به هر دو تا تون می رسه . اگه بخواین به هم بپیچین به هیشکدومتون نمی رسه -نینا : افسر راهنمایی چی میگه . یه دستوری باید صادر کنه .-نینا جان این آب خوردن نیست که بگیم از کوچیکه .. در هر حال نونا جان بزرگتره زود تر بالغ شده حق تقدم با اونه .. -یعنی بابا جون اگه الان از کیرت آب بریزه حق تقدم با من نیناست که  این آبو بخورم ؟/؟ ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...


ناشناس گفت...در بابا تقسیم بر سه 86
اين اثر بي نظير ادبي من رو بدجور اسير خودش كرده
خيلي دوست داشتم من به جاي اون پدري بودم كه با دختراش سكس داره
خيلي دوست داشتم اين شاهكار رو در وبلاگ هاي بدون فيلتر منتشر كنم تا مورد تحسين همگان قرار بگيره
دربابا تقسیم بر سه 86
دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲:۴۲:۰۰ (GMT+۴:۳۰) حذف
ناشناس ایرانی گفت...
با سلام به دوست گل آشنام . خسته نباشی . امید وارم که حالت خوب باشه . نظرت اگه دیر منتشر شد مقصر سایتهای خارجی هستند که نوشته های چینی و انگلیسی و هندب و...به عنوان نظر و تبلیغات الکی می فرستند به اسپم نظر شما هم رفته بود به اسپم و من در میان 500 تا ششصد نظر خارجی پنج شش تا ایرانی دیدم که یکیش مال شما بود تازه متوجه شدم . لای خارجی ها گم شده بود . باید منو ببخشی . خیلی لطف داری شرمنده ام می کنی . من خودم این داستانو دوست دارم واسه همین به خاطر رابطه محکمی که بین دخترا و پسرا وجود داره نخواستم که شخص غیری را وارد سکس کنم . بازم از لطفت ممنونم . من هزاران بار یا تا اونجایی که بنده رو ببخشی ازت پوزش می خوام . نظرت رفته بود اسپم که خیلی کم پیش میاد اونم لای چند صد تا از این نظرات خارجی های بیکار تبلیغاتی محو شده بود . با احترام : ایرانی

یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲۰:۰۱:۰۰ (GMT+

یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲۰:۰۳:۰۰ (GMT+۴:۳۰) حذف
ناشناس ایرانی گفت...
در نظر بالا کلمه پسرا باید به پدر تبدیل شه ...ایرانی

یکشنبه ۹ تیر ۱۳۹۲ ه‍.ش.، ساعت ۲۰:۰۵:۰۰ (GMT+۴:۳۰) حذف

 

ابزار وبمستر