ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 59

پریده بودم روش دیگه نای فرار نداشت و اگرم داشت پای فرار نداشت چون  من همچین افتادم روش و کیرشو قفل کره بودم که دیگه تکون نمی تونست بخوره . حسابی قفل کرده بود . به تته پته افتاده بود . -ببخشید اشرف خانوم من بودم حموم داشتم رد می شدم یه صداهای عجیب و غریبی شنیدم . فکر کردم دزد اومده اومدم اینجا یه نگاهی بندازم .-ببینم اون دزد دزد ناموس نبود ؟/؟ غیر از خودت کس دیگه ای هم این جا گیر آوردی ؟/؟ -باور کنین منظوری نداشتم .  شما هم جای مادر من .. -یک بار دیگه این حرفو زدی نزدی .  من نه از نظر تیپ به مامانت می خورم نه از نظر  هیکل و پر و پاچه . اگه این طور بود که نمی افتادی روم . پسر فکر کردی کس خل گیر آوردی . هی سرت رو میندازی پایین زمینو نگاه می کنی یا آسمونو . آدمایی مثل تو بیشتر میفتن توی چاله . به این میگن سر به هوا رفتن . -خواهش می کنم . خواهش می کنم فقط به مادرم چیزی نگین . -اتفاقا اولین نفری که باید بدونه مامانته که این قدر بهت ننازه . بسیج ای خلق قهرمان بسیج . دیگه این کس شعرات رو به خورد ملت نده . اینم شد کار ؟/؟ -حالا من باید چیکار کنم . -هیچی نیمه کاره نکن . کارت رو این جوری ولش نکن .  اگه می خوای بهت یاد بدم . چشای ایمان گرد شده بود . این بچه پرروی بسیجی سر به زیر همچین به من نگاه می کرد که انگاری در پررو بودن دستشو از پشت بسته باشم . تمام سنگینی خودمو رو تنش آورده و خودمو روی بدنش می گردوندم .  اووووووخخخخخخ کسم یه حرکت غریبی روی کیرش داشت -اوووووووففففففف پسسسسر .. تو هم از زیر یه حرکتی کن .. کیرش درست بین دو تا لبه های کسم در پهلو ها قرار داشت . وقتی خودمو می کشیدم روش دیگه اون نتونست سکوت کنه . یعنی هوسشو نشون داد . دستاشو به پهلو ها باز کرده با یه خماری عجیبی بهم نگاه می کرد . انگاری  می خواست با تمام وجودش بهم بخنده و بگه که منم تازه تو رو می کردم حالا نوبت توست که منو بکنی . من که راضی بودم ولی اون دل و جرات این کارو نداشت  که گستاخانه با هام حرف بزنه . ولی من کیرشو گرفتم توی دستام و در حالیکه چشامو گرد و دندونامو تیز کرده بودم ته کیر پسر رو داشته و اونو شلاقی چند بار به طرف عقب جلوی بدنش زدم . یعنی با کیر خودش می زدم به بدنش .. -اشرف خانوم این کا را رو می کنی من حشری میشم . از نظر شرعی گناه داره اون وقت می ترسم شما فکرای بد در مورد من بکنین -طفلک عجب امامزاده ای !پسرم نگران نباش هیشکی در مورد تو همچین فکر بدی نمی کنه . کیرش رو گرفتم توی دستای خودم و گفتم ببینم از این می تونی چه جوری کار بکشی . الان دوشبه که میای و میری عرضه ارگاسم کردن منو نداشتی .. -ارگاسم دیگه چیه . -همون ارضا کردن زن .. کیر ایمان به خاطر ایمان قویش داشت پوست پاره می کرد ولی عین بچه کوچیکایی که شیطنتی کرده باشن و از مادرشون می خوان که به بابا شون چیزی نگه اونم از من می خواست که موضوع رو به مادرش نگم .. نمی دونم اون با این که خریزه می خورد پای لرزش نمی نشست . هر چند پسرای این دوره زمونه کمتر از بابا مامانشون می ترسن ولی پسر من بیشتر از ترس واسه من احترام قائل بود . . -بیا جلو اگه می خوای نشون بدی که خیلی قوی هستی و منم هواتو داشته باشم و به مامانت چیزی نمیگم کار نیمه کاره ات رو تموم کن . . ایمان جان تو ایمان قلبی خودت رو نشون دادی . حالا دیگه وقت ایمان زبانی و ایمان عملیه .. ایمان عملی رو دیگه بسته به شرایط داره ونمیشه در جا در موردش قضاوت کرد . حالا من از تو در درجه اول می خوام که ایمانت زبانی خودت رو نشون بدی .. دیدم ایمان شروع کرد به حرف زدن .-اشی جون من خیلی دوستت دارم . باید منو ببخشی . دلیل نمیشه که چون شاید دو برابر من سن داشته باشی من دوستت نداشته باشم . خیلی دوستت دارم . اگه هم بشه  به هم  محرم شیم خیلی خوبه . می تونیم صیغه بخونیم -کی فرداشب بگیم مامانت بیاد واسه ما صیغه بخونه ؟/؟-تو هم ما رو گرفته ای ها . این قدر رنگمون نکن دیگه . در ضمن من بهت گفتم که حالا نوبت کار برد ایمان زبانیست نه ایمان حرف زبانی .. یعنی تو الان باید با زبانت کس منو بلیسی . اون وقت میشی لیسانس زبان . اما باید نشون بدی که دکترای زبانو داری . تو رو جون مامانت بیا . من یکی که دق اومدم . تو منو کشتی آخخخخخخخخ اون یه لحظه با همچین سرعت و تیزی زبون پهنشو گذاشت روی کسم که حس کردم تمام کیر های دنیا در آن واحد رفتن توی کسم . -اووووفففففف نهههههه نهههههههه . پسر زبونت معجزه می کنه . می دونم اگه اراده کنی هر جای دیگه این بدنت بهم حال میده و برام معجزه می منه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر