ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماجراهای مامان زبل 79

-بگیر بگیر احترام ! اینو داشته باش . زندگی بهتر از این نمیشه . کیر از این بهتری به گیرت نمیاد .. شریف نفس نفس می زد . احترام لاپاشو مدام باز و بسته می کرد . نشون می داد که خیلی دوست داره کیر شریف رو قفل  کنه و اونو بچسبونه به خودش . فقط صدای ناله های خفیف احترامو می شنیدم که گاهی هم با صدای بلند می گفت خوبه بسه سوختم . چه خبره ! شریف هم می گفت چیه چیکار کنم کنار بکشم ؟/؟ خسته شدی ؟/؟ اگه نمی خوای من بکشم بیرون ؟/؟ -نهههههههه نهههههههه کی گفته .. بکن کن بکن .. تو شوهرمی .. هر چی می خوای بخواه . من باید تمکین کنم . گناه داره اگه نخوام بهت برسم . خلاصه من کارم شده بود این که با دستام خودمو بمالونم و دیگه کاری هم از دستم بر نمیومد . وقتی هم شورتمو بالا می کشیدم کاملا متوجه بودم که دیگه جای آبادی واسه این شورت من باقی نمونده بود همه جا خیس خیس بود . من شده بودم رابط بین این چهار نفر که دو به دو با هم مشغول بودند باید مراقب می بودم اون دو تای توی حموم و این دو تای داخل اتاق خواب متوجه جریان نشن .. ای چه بر نامه ای می شد . شریف  احترام رو از جاش بلند کرد و از پشت کمرشو گرفت . می خواست اونو در حالتی قرار بده که منو نبینه .  دو تایی شون رو تخت ایستاده بودند . بازم خوب بود که تخت و تشک محکمی داشتم . دستاشو به گوشه دیوار چسبونده بود . بیشتر از از این که خود کیر رو ببینم سایه  کیر رو می دیدم که انگاری چند برابر شده بود و روی دیوار خود نمایی می کرد . خودمو دیگه به چهار چوب در می مالوندم . .. احترام که چسبیده و به حالت عمود مماس به دیوار قرار داشت رفته رفته شل شد و به همون حالت افتاد روی تخت . شریف ول کنش نبود . داشتم به این فکر می کردم که اگه من جای احترام بودم چه حالی می کردم ! یعنی این شریف خان جونی هم واسش می مونه که بیاد سراغ من و یه حالی هم به من بده .؟خلاصه  به من میگن اشرف زبل . کیر های خفته رو از خواب بیدار می کنم . سن و سال و اندازه و قطر این کیر ها فرقی نمی کنه . شریف دست بر دار نبود . نزدیک بود داد منو در بیاره و بهش بگم بسه دیگه چه خبرته ! یه کمی واسه بقیه هم بذار . آخه ما هم مسلمونیم . فکر نکنم این ایمان که از حموم در آد دیگه جونی واسه ادامه فعالیت داشته باشه .. این بار شریف پاهای احترام رو انداخته بود رو دوشش . ولش نمی کرد .. -آقا جان .. شریف خان . حالا می تونی خالی کنی . آبت رو بریز . خالی کن توی کسم . بکن . منو حال بده . خواهش می کنم . ولم نکن . امون نده . خالی کن خالی کن .. -سیر شدی ؟/؟ آره خانوم ؟/؟ -نه نه من اصلا سیر نمیشم . این از اون چیزاییه که اصلا منوسیر نمی کنه . -الان سیر نمیشی یا اون وقتا هم که با شوهر اولت بودی سیر نمی شد . -اوووووخخخخخخ شوهر جونم این چه فر ما یشیه که شما می کنین زشته که من بخوام جواب بدم . -نترس زن و شوهر با هم محرمن دیگه . من باید از این اسرار با خبر باشم تا بتونم ببینم در کجای کار هستم .. این شریف هم دیگه داشت در زبل بازی با احترام رقابت می کرد . لذت می برد که ناگفته ها رو بشنوه . -نههههههه نهههههههه اون وقتا اصلا خوشم نمیومد . حالا دارم کیف می کنم . حال می کنم . بریز بریز .. زودباش .. این بار دیگه شریف طبق خواسته زن عمل کرد . ولی فبلش آن چنان سرعت گاییدن زنو زیاد کرده بود که  احترام ازش خواست که دستشو بذاره روی دهنش و اونو محکم فشار بده . من هم چاره ای جز نگاه کردن به اونا و دیدن آخر کار نداشتم . شریف کارشو تموم کرد . -بگیر .. خانوم خوشگل من . می دونم هر چی که بریزم می خوای و می گیری . چقدر خیسی چسبنده ای داری احترام . سر کیر منو چه قشنگ به ته کست می کشونی . دلم نمی خواد قلاب کست ماهی کیر منو ول کنه . احترام فقط داشت زوزه می کشید .  گاهی حس می کردم که داره می لرزه . دستاشو محکم چسبونده بود کمر شریف و هنوز حلقه اش نکرده بود .  شریف تا اونجایی که می تونست توی کس احترام خالی کرد . ولی دست بردار نبود . -احترام جون سکس مقعدی رو که ما در غرب بهش می گیم آنال سکس خیلی به مردا مزه میده . بعضی از مردا این سکس رو دسر قبل از غذا می دونن یعنی پیش غذا و بعضی ها دوست دارن اونو بعد از غذا بخورن تا غذاشون هضم شه . می دونستم که احترام از این که بخواد کون بده یه جوری میش . ولی مگه شریف دست از سر کون بر می داشت . خوشم اومده بود احترام گیر بد حریفی افتاده بود . هر چند داشت فوق العاده لذت می برد . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی 

2 نظرات:

ناشناس آشنا گفت...

خوبه تازه داره توازن داستان میاد توی دستت
همینجور ادامه بده

ایرانی گفت...

ممنونم داداش .. خوشحالم که همراهی می کنی ..البته هر صحنه ای بالاخره تموم میشه و صحنه دیگه ای میاد که امیدوارم همچنان راهنمای من باشی ..با درود: ایرانی

 

ابزار وبمستر