ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مردان مجرد , زنان متاهل 64

فریده یه آرایش خاصی داشت که اونو از بقیه زنا متمایز می کرد .. ابرو هاشو به طرز مخصوصی کشیده بود که به صورت و پیشونیبش میو مد .
-خیلی ناز شدی ..
 -می دونم . واسه همینه که افتادی روم ؟
 افشین : هر کاری یه زمانی داره ..
-می دونم خیلی خسته ای .. شیره ات رو کشیدن .
-حالا تو اون شیره ها رو به من پسش میدی ..
 -هیجان بودن با یک مرد ایرونی منو کشته ..
-مثل این که خیلی بهت سخت می گذره  از این که شوهر داری می کنی ..
-اتفاقا زن داری واسه اون سخته .. شوخی کردم . اصلا کاری به کارش ندارم . همش به دنبال کارای خودم هستم . اون بیچاره کاری نداره که من دارم چیکار می کنم .
 یه حسی به مافشین  می گفت که خود اونم بابت بودن در این جا مجوز نگرفته . حالا چی شده بود که شوهره رو اون جا گذاشته بود نمی دونست . یاد آخوندایی افتاده بود که واسه بقیه دم از مقررات می زدن و همین که  به بقیه  می رسیدن معلوم نبود اون حرفایی که زدن چی بوده .
 فریده روی تخت واسه افشین مانور می داد . پاهاشو به نوبت دور سرش می گردوند . بعد در جهات مختلف می گشت .. به دمر می افتاد و کون قلمبه شده شو نشون افشین می داد ..
-اگه لباس تنم بود واست یه استریپ تیز جانانه رو هم به نمایش می ذاشتم .
افشین : اینم دست کمی از اون کاری که می خواستی بکنی نداره . خیلی حال میده .
 افشین آروم آروم با کیرش بازی می کرد ..  سینه های سفت و گرد فریده غیر طبیعی نشون می داد . انگاری که دو پینگ کرده باشه .. اندام و هیکلش خیلی موزون بود . از ترکیب  شونه ها و قسمت بالای سینه هاش خیلی خوشش اومده بود .
 در یکی از این حالت ها زن در حالی که کونشو به سمت افشین گرفته بود دستاشو رو دو طرف کونش گذاشته و انگشتاشو طوری روی سوراخ کس و کونش می کشید که افشین از تماشای  این حرکات فوق العاده لذت می برد .. سوراخ کون فریده و دور کسش رو هم خیلی سفید می دید ..
 افشین : خوب واردی به کارت ..
-هنوز که هیچی مشخص نیست ..
 -نمی ترسی که بهت حمله کنم ؟
-فعلا که شکار داره شکارچی رو شکار می کنه .
افشین : از کجا می دونی ..
فریده : از تفنگ پرت معلومه ..
افشین : ولی می دونی چه هدف بزرگی دارم ..
 افشین خودشو به طرف فریده ای که به دمر روی تخت افتاده سرشو به سمت اون بر گردونده بود پرت کرد ولی زن جا خالی داد که این بار افشین دستشو رسوند به شونه های فریده و اونو محکم به سمت پایین تخت فشرد .. زن دیگه نتونست تکون بخوره .. دو تایی شون به همین حالت موندند .. افشین خودشو آروم آروم بالا کشید و  جلوی بدنشو کاملا به پشت بدن زن چسبوند .
-بالاخره تورت کردم .. ماهی خوشگله افتاد توی دام ماهیگیر .. آهوی خوشگل افتاد به دام صیاد  ..
کف دستای افشین رفته بود روی کون سفید و گنده فریده ..
-خیلی حال میده یه زن شوهر دارو گاییدن مخصوصا اگه زن یک امریکایی باشه . در واقع کیر زدن به یک امریکایی خیلی حال میده .
 -آخخخخخخخ نمی دونم چی داری میگی .
 افشین : الان بهت نشون میدم که چی دارم میگم . شنیدن کی بود مانند دیدن . یه حالی بهت بدم که اون سرش ناپیدا  فریده : راست میگی که اون سرش ناپیداست . چون میره توی تنم ..
 -فعلا که  آهو کوچولوی من پا هاشو قفل کرده . بازش کن . بازش کن که حسش کنم ..
 انگشتای افشین رفته بود به درز وسط کون فریده .. اون قسمتی که دو سمتو از هم جدا می کرد .  فریده زبون افشینو رو تنش احساس می کرد . روی کونش که از اون جا با چه لذتی میاد به سمت سوراخ کون .. نوک زبون افشین وقتی به سوراخ کونش رسید حس کرد که حر کات پر هوس کسش شروع شده .. انگاری که قلب کسش در حال تپیدنه .  فریده چشاشو بست و به کیر کلفت افشین فکر می کرد . به این که تا چند دقیقه دیگه از مسیر همین شکاف رد میشه .. در اون  سمت مهناز زوج افشین در این محفل  چند بار از خواب بیدار شد و افشینو ندید . خیلی از اونایی که در جوار هم اتاق داشتند و در بین اتاقشون به راحتی باز می شد به هم مجوز ورود و عبور از این مرزو می دادند   . یعنی ممکن بود یهو فینگلی از ده تا اتاق اون ور تر توی اتاق مهناز پیداش شه . البته فریده واسه تقویت سیستم امنیتی اغلام کرده بود که تا چند ساعتی رو از قسمت جلو وارد نشن مگر این که کار ضروری در قسمتهای بیرونی داشته باشند . مهناز یه صداهایی رو پشت سرش می شنید .. ترس برش داشت آخه بهشون گفته بودند که اگه  کسی از اتاق بغلی می خواد بیاد باید با هماهنگی باشه .. صدای باز و بسته شدن آروم درو هم شنیده بود . افشین نباید بوده باشه . چون اون از در جلو رفته بود ..
 -افشین تویی ؟ 
ناگهان صدای کلفتی جوابشو داد .. نه من افشین نیستم ..  
مهناز تا بخواد سرشو بر گردونه به ناگهان دید که یکی خودشو انداخته پشتش .. اکبر سگ سبیل که بد جوری گلوش پیش مهناز گیر کرده بود کیرشو  به کون مهناز مماس کرده و می خواست وسطشو باز کنه ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی 

2 نظرات:

دلفین گفت...

عالییییییییییییییی بود دادشم مرسی

ایرانی گفت...

متشکرم دلفین عزیز .. دست گلت درد نکنه ..موفق باشی ... ایرانی

 

ابزار وبمستر