ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانوما ساکت 5

اگه دبیرش نبودم بهش امون نمی دادم ولی حالا وضعیت فرق می کرد . هم کارمو می خواستم و هم عشق و حالمو . -غزل جون این کارما درست  نیست درسته که تو خواهرانه خودتو انداختی تو بغل من و من برادرانه بغلت زدم ولی بازم ازنظر اخلاقی درست نیست -هوتن جون .. وای بازم به من گفت هوتن جون . این چرا این جوری می کنه . طوری خودشو تو بغلم حرکت می داد که می تونست خیلی راحت بفهمه که کیر من آماده رزمه . -هوتن جون .. این تارهای عنکبوتی سست و پیچیده و قوانین دست و پا گیر و پوسیده اجتماعی رو بذار کنار . شما که خودت استاد روانشناسی هستی . پس سعی کن روح و روان منو درک کنی -ولی غزل جان این جوری که تو خودتو انداختی تو بغل من به نظر میاد که منو با استاد کالبد شکافی اشتباه گرفتی -هوتن جون جسم و روح آدم به هم وابسته اند . توکه می تونی روح و روانمو خوب درک کنی پس حتما درکت در مورد چیزای دیگه هم خیلی بالا و قویه .. . به جای این که من سرشو بالا بیارم تو چشاش نگاه کنم اون دستشو گذاشت زیر چونه امو سرم بالا داد . -اوخ استاد هوتن .. آقا دبیر معلم خوشگله من .. چشات داره یه چیزایی به من میگه .. اوخ امان از دست این دختره پررو .. ولی خیلی از این جور رو داشتنش خوشم میومد -خب چی میگه -داره میگه که تو یه چیزایی ازم میخوای ؟/؟ -خی چی میخوام ؟/؟ چشام چی میگه ؟/؟ -روم نمیشه بگم .-تو که خیلی کارا کردی و همه چی رو گفتی . دیگه چی رو روت نمیشه که بگی .. . فکر نمی کنی اون چیزایی که تو فکرته اشتباه باشه -هوتن جون تو ازکجا می دونی من به چی فکر می کنم که میگی اشتباهه . حتما از این فکرا تو دلت هست . -شاید تو دلم نباشه ولی حرکاتت سبب میشه که از این فکرا درمورد تو بکنم . راستش از این بحث های الکی خسته شده بودم . دیگه باید تمومش می کردم . شاید اونم منتظر همین بود . حالا که اون دلش می خواد و کونش میخاره چرا نخارونمش . هفت هشت سالی رو ازم کوچیک تر بود ولی تو چشاش هوس موج می زد . اول جوونی بود و منم که مجرد و مثل یک گرگ گرسنه بهش زل زده بودم . صورتمو بهش نزدیک کردم . رفتم تا لباشو ببوسم لبشو کنار کشید -هوتن جون ناقلا داشتی چیکار می کردی ؟/؟ -مگه همینو نمی خواستی غزل ؟/؟ حالا داری منو محک می زنی ؟/؟ -خوشم میاد عطش مردمو می بینم .. وای این دختره رو . من حالا شده بودم مردش . این بار طوری خودمو به لباش رسوندم که دیگه نتونست در بره . اون فرار اولیه اش جاشو داد به همکاری . همراه و همگام با من و بیشتر از من عطش و هوس خودشو نشون می داد و با هیجان بیشتری لبامو می مکید . دستمو رسوندم پشت سرش و گره موهاشو باز کردم و با موهای افشونش بازی کردم . یواش یواش نوازش ها رو به قسمتهای پایین ترش کشوندم و دستامو از روی بلوز گذاشتم رو سینه هاش .. -نههههههه هوتن نهههههه نهههههه خوشم میاد . خیلی بی حسم می کنی . خیلی . -غزل خیلی شیطونی -خوشم میاد که گولت زدم هوتن جون . اگه من شیطونم پس چرا تو داری شیطنت می کنی ؟/؟ -واسه این که منم احساس دارم . هوس دارم -هوس چی رو داری -هوس تو رو -هوس داری چیکار کنی -دختر به جای درس خوندن چرا همش سعی داری از این حرفا بزنی -استاد مثل این که هوس چشای تو رو هم بسته . حالا چه وقت درس خوندن و درس دادنه .. راست می گفت انگاری من دیگه حرف کم آورده بودم . ویه جوری می خواستم خودمو با جو به وجود اومده هماهنگ کنم .. -هوتن جون با این که خیلی بد جنسی و ضد حال می زنی و منو جلو بچه ها خیطم می کنی ولی خیلی دوستت دارم -نکنه به خاطر همینه که داری خودتو در اختیارم میذاری .-هرجوری که می خوای فرض کن . ولی آخرش جواب منو ندادی . هوس چی رو داری . دیدم زیادی داره حرف می زنه . یه نگاهی به دور و بر انداختم و یکی یکی اتاقها رو از بیرون کنترل کردم . -داری دنبال چی می گردی . یکی از اتاقها رو نشونم داد و گفت اونجا اتاق خوابه ؟/؟ فکرمو خونده بود . -غزل تو روانشناسی یا من ؟/؟ -خب بعضی جاهاست که یهو مخ آدم کار می افته . -اونجایی که از هوس داغ می کنه ؟/؟ -هوتن فعلا که تو خیلی هوس منو داری . -پس درس تموم شد خدا حافظ . -باشه اگه می خوای بری برو . من مزاحمت نمیشم . اونو رو دستام بلندش کرده و بردمش طرف اتاق خواب و انداختمش رو تختی که باباش مامانشو رو اون می گایید . حالا بهت نشون می دم که بلبل زبون کیه . دست و پاهایی می زد که می خواست تحریکم کنه . با عشوه و ناز می گفت نه نکن . نکن نکن .. تا این حد نه . تا این جا نه من می ترسم ولی من بلوز و دامنشو در آورده بودم و هنوز در مورد خودم کاری نکرده بودم . اما افتادم به جون سینه هاش . سینه هاش نمی شد گفت کوچیکن ولی هنوز جا واسه رشد زیاد داشت . تا دستم رفت روش و هنوز فشارش نگرفته تمام بدنش سست شد و دستاش رفت لای شورتش . -نهههههه نههههه استاد .. هوتن جوووون می ترسم می ترسم ازت یه چیزی بخوام که نتونی به من بدیش . -چی می خوای چی ؟/؟ بگو .. شلوارمو کشیدم پایین و کیرمو گرفتم سمتش و گفتم اینو می خوای اینو ؟/؟ -آره همینو می خوام همینو . از جاش پاشد و کیرمو که از اندازه معمول کلفت تر بود ولی درازیش از بیست کمتر بود گرفت تو دستش و برد طرف دهنش . منم سوتینشو که یه ور شده بود باز کرده ودر همون حال که اون داشت واسم ساک می زد کمر و سینه هاشو غرق نوازش دستام کرده بودم . -غزل کیرم کیرم .. -استاد ولت کنم برم ؟/؟ -دختر واسه من کرکری نخون . این تو بودی که به بهونه درس منو کشوندی اینجا ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر