ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تصمیم فریده

فریده خیلی حشری بود . با این که اول ازدواجمون بود و زیاد هم تو رختخواب باهاش ور می رفتم و هر وقت هم که می خواست باهاش سکس می کردم ولی انگار این آتیشش همیشه تند بود و تو هر مجلسی که بودیم سعی داشت جلب توجه کنه . اون کارمند اداره دولتی بود و یکی دو تا از همکارای زنش که بامن نسبت دوری داشتن به گوشم رسوندن که اون با مردا یه جورای مخصوصی گرم می گیره که در شان خونواده ما نیست . منم چی داشتم بگم جز این که اون خیلی بی شیله پیله هست . عیب بزرگ من این بود که زیاد باهاش ور می رفتم و از هر چند تا عشقبازی که با اون داشتم فوقش تو یکی از اونا اونو به زور ار گاسم می کردم . این اخلاقش فقط به مهمونی ها و اداره بر نمی گشت اگه خونوادگی با هم می رفتیم پیک نیک بازم همین دلبریها رو داشت . اونایی رو که اون خاله اش می شد و عمه اش می شد و زن دایی و زن عموش با یه دیده هوسبازی بهش نگاه می کردند چه برسه به غریبه ها . منم دیگه پاک خسته شده بودم . با همه این مرض ریختن هاش وقت و بی وقت میومد سر وقتم که باهاش سکس کنم . -زن عزیزم من خسته ام میخوام برم سر کار -همین شما مردایین که با این سرد مزاجی هاتون زناتونو به انحراف می کشونین به هر حال گفته باشم . با همون بی حالی و سردی می رفتم سراغش و تازه طلبکار هم بود . تا این که یکی از این روزها داشتم از کوچه رد می شدم که دیدم امیر , اتوکش محله جلومو گرفت .. -آقا فرخ ما تواین محل واسه خودمون آبرو داریم خانوم شما جای همشیره ماست . نمی دونم چند وقتیه که بعضی صبحها که شما میرین سر کار خانوم شما از اداره میاد یه ساعتی رو خونه و این ناصر نانوا میاد تو خونه تون نمی دونم چیکار داره .. -حتما نون میاره براش .. -من دستش نونی تا حالا ندیدم . اونم هر وقت که خانومتون مرخصی ساعتی می گیره ؟/؟ -ممنونم امیر خان که منو در جریان گذاشتی . این ناصر از اون زن بازای خبره بود . داشتم آتیش می گرفتم . نه نباید این صحت داشته باشه . حتما یه کاسه ای زیر نیمکاسه هست و دارن برای فریده عزیز من پاپوش درست می کنند . بی خیال شدم .. دوروز بعد ناصر نانوا جلومو گرفت . دوباره یاد حرفای امیر اتوکش افتاده بودم . می خواستم یکی بکوبم تو چونه اش ولی گفتم بهتره که دست نگه داشته باشم ببینم حرف حسابش چیه . -آقا فرخ خیلی عذر می خوام . تازگیها یه مسائلی داره این دور و برا اتفاق می افته که من روم نمیشه عنوانش کنم .. وای حتما میخواد از رابطه خودش با همسرم پرده بر داره . آبروی من در خطره . چیکار کنم . بدنم می لرزید . بالاخره می خواد صداقت خودشو نشون بده .. -یه مدتیه که این امیر اتوکش رو می بینم که ساعت حدود سه چهار بعد از ظهر که خانومتون از سر کار بر می گرده اون قبل از این که مغازه شو باز کنه میره تو خونه شما .. این جلوه خوبی نداره .. -حتما یه چیزی اتو کرده میره می بره براش .. -من که چیزی دستش ندیدم ونمی بینم ..-حتما میره داخل خونه واسش اتو می زنه -لباساشو ؟/؟ -پس چی رو ؟/؟ ممنونم ناصر خان .. داشتم مطمئن می شدم که یک تو طئه ای بر علیه فریده در کاره . زنان با ایمان پشت سرشون از این حرفا زیاده . مرد واقعی اونه که دهن بین نباشه . تازه میگن چهار تا یا هشت تا شاهد عادل لازمه که موقع خیانت زن رو ببینند . پس هنوزم عیالم پاکه .  یه روز نشده بود که کافی نتی محل جناب کاوه خان رو دیدم که اونم باهام درددل داشت و از این می گفت که سهیل سوپری حدودای پنج غروب مغازه رو یه نیمساعتی می بنده و میره خونه شما و بر می گرده -چیزی نیست من بهش سپردم که خونه جنسی چیزی می خواهیم ببره .. یه نگاهی به من انداخت و رفت . دوسه روز بعد وقتی که سهیل سوپری اومد پیش من دیگه فهمیدم چی می خواد بگه به هوش خودم آفرین گفتم . حتما می خواست بگه که کاوه کامپیوتری ساعت هفت هشت شب یا اول شب میره خونه مون .. همین جورم شد .. -آقا فرخ چند بار من کار نرم افزاری داشتم تو همون ساعت اونو دیدم که از خونه شما اومد بیرون . ازش پرسیدم چیکار داشتی اولش به من گفت این فضولی ها بهت نیومده .. بعد گفت که رفته بودم سیستم نصب کنم . این چه سیستمیه که هر روز باید همین موقع نصب شه .. نمی دونستم چی بگم . ما اصلا خونه کامپیوتر نداشتیم که این کاوه کامپیوتری بخواد بره اونجا .. ولی ظاهرا بازم داشتند پاپوش درست می کردند . اما انگاری تعدا د شهدای عادل به چهار تا رسیده بود . ولی خب اینا باید در آن واحد عیال منو می دیدند . دیگه باید یه اقدامی می کردم . کارم طوری بود که تا ساعت ده شب نمی تونستم بر گردم . یکی ازاین روزا تصمیم گرفم  خونه بمونم و از ته و توی کارا سر در بیارم . ظاهرا هر روز صبح مرخصی ساعتی نمی گرفت .. قبل از این که اداره تعطیل شه و بر گرده من اومدم خونه و خودمو یه جایی تو خونه مخفی کردم . ولی خیلی سختم بود که بخوام برم و از پشت در اتاق خواب شاهد صحنه های جنایت باشم . درزدند . من تو یکی از اتاقا قایم شده بودم . اتاقی بود که هنوز اثاثیه زیاد نداشت ودم دستی بود ... بدی اتاق این بود که پذیرایی و هال رو می شد زیر نظر داشت ولی اتاق خوابو اگه می خواستی ببینی باید میومدی بیرون و می رفتی پشت در اون اتاق .. وای اون چیزی رو که نباید می دیدم دیدم . همسرم با شورت و سوتین رفت درو باز کرد . ناصر نونوا رو دیدم . فکر می کنم امروز هم نونوایی تعطیل بود . خودمو لعنت می کردم که نتونستم ناموسمو حفظ کنم پس این امیر اتوکش درست می  گفت . از بس آتیشش تند بود همون دم در هال لباساشو انداخته بود . کیرشو گرفته بود دستش و به اتفاق فریده رفتند اتاق خواب . یه سر و صداهایی شنیدم ظاهرا خانوم گرمش شده و چون خنکی کولر به اتاق خواب نمی رسید پیچ و مهره تختو باز کرده و آوردن گذاشتن وسط هال روبروی در اتاقی که من توش بودم .. وای ناصر افتاد رو زنم و اونم چه جور داشت کیرشو لیس می زد . ناصر با دستای خودش شورت زنمو از پاش در آورد و سوتینشو باز کرد . تازه داشتند حرفای عاشقونه به هم می زدند وقربون صدقه هم می رفتند که یه صدای عجیبی شنیدم . صدایی شبیه شکستن یه چیزی یا سقوط و یا یه چیزی تو مایه های زلزله .. وای امیر اتوکش بود که از دیوار پریده بود و خودشو رسونده بود اونجا همه همدیگه رو بسته بودند به فحش -نامرد کثافت -خودت به کی میگی اصلا تو اینجا چیکار می کنی . -فریده ازت انتظار نداشتم این بود اون اظهار عشقی که به من می کردی که اگه از شوهرم جداشم باتو ازدواج می کنم ؟/؟ -شما مردا همش دنبال کوس زنایین و میخواهین حال کنین . من شوهرمو دوست دارم و ازش جدا نمیشم . اون علاقه یه چیز دیگه ایه و این علاقه یه چیز دیگه .. تو دلم گفتم زهی به معرفتت زن جنده من . کتک کاری ادامه داشت و فریده میانجی شد -نه ناصر .. امیر نه آبرومون میره . اگه ادامه بدین به هیشکدومتون نمی رسم . هردوتا تون دوتایی بیاین باهام حال کنین . چیکار میشه کرد . حالا این جوری شد . امروزه رو بگذره هر کی میخواد میخواد هرکی هم نمی خواد نخواد . باید یه بر نامه ریزی اساسی داشته باشیم .. باهم بسازین .. دیگه من کوس میخوام و من کون میخوام نکنین . وقت تلف میشه و یه موقع دیدی فرخ رسید خونه و بازار ما خراب شد . وا ی فریده چه شیونی می کرد . ناصر رفته بود اون زیر و قاچای کونشو به دو طرف باز کرده بود و کیر درشتشو کرده بود تو کوس زنم و به سرعت اونو فرو می کرد اون داخل و درش می آورد از اون طرف هم امیر کرده بود تو کون زنم . یه صحنه ای شده بود که منم داشتم به هوس میفتادم ولی به خودم گفتم فرخ این قدر بی ناموس نباش دونفری دارن زنتو می کنن . میخواستم بپرم وسط اونا ولی می ترسیدم که هم کتک بخورم و هم اهل محل بفهمن که زنم جنده هست سرمو انداختم پایین و دودستی می زدن تو سرم .. تو حال خودم بودم که دیدم دوباره همهمه شده و انگار بازم این دو نفر کتک کاری کردند . نه سهیل بقال هم اومده بود و اون دوتا مرد قبلی افتاده بودن به جونش . ای وای ای وای . این از کجا پیداش شد . همه کشیک همومی کشیدند و نمی دونم دیگه باید چیکار می کردم . فریده با هوشیاری و ذکاوت خودش اونو هم به جمع اضافه کرد و بین اونا صلح و صفا بر قرار شد . کیر سهیلو گذاشت تو دهنش و ساک زدنو شروع کرد . منتظر بودم که کاوه کامپیوتری هم برسه .. اون اگه میومد جمعشون جمع و دمشون گرم می شد .. حدس من که این بود . چون اگه نمیومد سرش کلاه می رفت. ده دقیقه نکشید که اونم از راه رسید .. -آقایون دعوا نیفتین . تا حالا خوب با هم کنار اومدین از این به بعدش هم با هم بسازین . بهتون قول میدم دیگه از این اتفاقا نیفته .. چقدر خوبه که آدم تو زندگیش رو راست باشه . یکی دونفرشون کرکری خوندند که اگه مال من یکی نباشی همه چی رو میریم به فرخ میگیم . انگار که قبلا بهم نگفته بودند . -ببینید بچه ها شما اگه این کارو بکنین به ضرر خودتونه آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی .اگه قراره که من با دونفر لو برم ترجیح میدم با چهار تاتون لو برم . پس بی خود منو تهدید نکنین . کوس مفتتونو بزنین و غلط زیادی هم نکنین . هرکی دوست نداره راهشو بگیره و بره تا من به کیر های باقیمونده بهتر برسم .. خوشم اومد . احسنت به تو فریده که سکه یه پولشون کردی . زن مال منه اونا داشتن ارث تقسیم می کردند . چهارتایی شون دیدن که اگه بمونن و باهم کنار بیان بهتره . فعلا که کیر کاوه و سهیل بود تو دهن فریده . کیر ناصر تو کوس و کیر امیر هم تو کون زن نازنینم .. چه صحنه ای بود . یعنی باید باور کنم؟/؟  کارد بهم می زدند خونم نمیومد . کون فریده رو می دیدم که رو سر کیر ناصر چه حرکتی می کنه و همرا ه با حرکتای نونوا خودشم حرکت میده . امیر هم مثل ناصر دوتا قاچ کون زنمو داشته و به پهلو ها بازشون کرده بود . کاوه و سهیل هم کیرشونو از دهن فریده بیرون کشیده بودند و رفتن رو سینه هاش . نفری یه سینه بهشون رسیده بود . حالا فریده چهار سمته داشت حال می کرد . -ناصر ناصر کیرتو بچسبون به سقف کوسم محکمتر .. امیر کونمو جرش بده پاره پارش کن . دو تا کیر دیگه تو راهه . همه تونو حریفم .. داشتم فکر می کردم که من تنهایی چه طور می تونستم حریف این زنم شم . فریده مشتاشو گره کرده بود و سرشو این طرف و اون طرف حرکت می داد طوری که موهای صاف و سیاهش رو کمرناز و خوش فرمش افشون می شد . -واییییی ناصر جون قربونت قربون کیرت حال دادی حال دادی .. آبم اومد اومد اومد .. بچه ها دوتایی تون بریزین تو سوراخم . دیگه دیر میشه الان شوهرم میاد دیگه زشته و بازارمون خراب میشه .. ناصر و امیر داشتن تازه با هم جیک می شدن -امیر داداش دوتایی هم خوب حال میده ها -آره ناصر خان خیلی مردی . یادت باشه این دفعه من کوسو بکنم تو کونو -فدات داداش . رو دو تا تخم چشام . بریز تو سوراخش که باید جامونو بدیم به این دو تا جوون اونا هم دل دارن و می خوان خودشونو خالی کنن . .. آدم واقعا این همبستگی ها رو رو مال مردم می بینه خیلی کیف می کنه . زبونش بند میاد و نمی دونه چی بگه . در هر حال بازنم داشتن حال می کردند . حالا سهیل کرده بود تو کوس زنم و کاوه هم گذاشته بود تو کونش . بازم همون آه و ناله و هوس فریده .. معلوم نبود این یه ساعتی که مشغول بود چه غلطی می کرد . این همه خارش واقعا جای تعجب داشت . خیلی کوسش دیگه می خارید . سهیل و کاوه فریده رو بلند کرده و اونو بردن وسط هال درست روبروی من . یه خورده خودمو گوشه تر کشیده تا ببینم میخوان چیکارش کنن . رو هوا داشتن می گاییدنش و ناصر و امیر هم یکیشون داشت لباشو می بوسید و یکی دیگه هم سینه هاشونو هرچند حرکتای فریده و گاییده شدن اون زیاد به نانوا و اتوکش فرصت خود نمایی نمی داد . -جان جان جااااان .. فرخ کجاست تا ببینه و از شما یاد بگیره .. تو دلم گفتم چهار نفری افتادن سر یه کوس اون وقت عیالم انتظار داره که ار گاسم نشه ؟/؟ تازه این آقایون اگه درد منو داشتند و مجبور بودن بیشتر شبو با این زن سر کنن دیگه هر وقت که دلشون میخواست قادر به ارضا کردنش نبودند .. ای ای این  همه زحمت بکش و ناها رو هم خونه نیا اون وقت این زنیکه عوضی .. دوتا سوراخ زنم و دوتا کیری که میرفت تو اون سوراخا یه حس عجیبی رو در من به وجود آورده بود . خشم و هوس . خشم از این که می خواستم لت و پارشون کنم و هوس از این که می خواستم برم حق خودمو بگیرم و خودم بکنم تو کوس و کونش .. فریده پدر کامپیوتری و سوپری رو در آورده بود و تازه بعد از سه ربع ساعت جیغ کشید اوخ جون جوووووون بازم دارم ارگاسم میشم و اون دو تا جوون معطل نکردند و در وضعیتی که رو زمین قرار گرفته بودند دوتایی شون ریختن تو کوس و کون فریده . اوخ اوخ .. آب همین جور داشت از سوراخای عیالم بر گشت می کرد و اون بهم می گفت که ما فعلا بهتره دست نگه داشته باشیم و بچه دار نشیم . بعد از این که دوبار ارگاسم شد و تو هر یک از سوراخاش دوبار آب خالی شد کیر این چهار نفرو گرفت تو دهنش . واسه همه ساک زد . این قدر ساک زد و اونا رو از حال برد که آب همه شونو آورد و اون مردا واسه دومین بار این بار تو دهن فریده خالی کردند . چه اشتها و هوسی داشت . می خورد و کیرو میک می زد که اون داخل تو  اون لوله های منی کیر دیگه آبی نمونه و حروم نشه . آب هر چهار تا رو خورد .. -پسرای ناز دیگه دیر شده .. هر چند من تازه اشتهام باز شده ولی الان دیگه نزدیکای اومدن فرخه . این تخت هم همینجا باشه بهش میگم این فضا فعلا خنک تره .. اونا رفتند و زنم که رفت حموم منم رفتم از خونه بیرون و نیم ساعت بعد بر گشتم . وقتی که اونو دیدم از تعجب داشتم شاخ در می آوردم . لخت لخت رو تخت دراز کشیده بود و گفت امشب دیگه باید خوب بهم برسی . امیدوارم اون هشداری که بهت دادم تو گوشت فرو رفته باشه چون شما مردا هستین که باید با راضی نگه داشتن زنتون کاری کنین که ما زنا منحرف نشیم . نمی دونستم چی بگم . اصلا نمی تونستم هیچ حرفی بزنم . فعلا باید تحمل می کردم تا ببینم در آینده چیکار می تونم بکنم . درد من وقتی بیشتر شد که بهم گفت عزیزم از امشب تصمیم گرفتم که بچه دار بشیم ... پایان .. نویسنده .. ایرانی 

5 نظرات:

ایرانی گفت...

داداش فردین خسته نباشی .این هم از درخواست های تک قسمتی تو عزیز گرامی بود و در این نوبت نویسی فکر کنم بازم نفر بعدی تو باشی ..البته در یه مورد فکر کنم اون دنباله دار در بیاد که فعلا شروع نمی کنم . ولی حداقل یه در خواست تکی در مورد ازدواج دوم یک زن جوان با یه میانسال ..خاطرم هست . درهر حال ترتیب این جوری شده .مثل صف نونوایی . شاد باشی داداش و همیشه خندان ..ایرانی

مرتضی گفت...

ممنون ایرانی . ولی از نظره من فانتزیش خیلی زیاد بود. در هر صورت ممنون

ایرانی گفت...

سلام داداش ..درهر حال باید به همه فکر کرد ویه سری این جوری بیشتر دوست دارن ولی از من می شنوی و بار ها و بار ها گفتم داستانهای سکسی هر چقدر هم جالب و زیبا و فوق العاده نوشته شده باشند همه شون چاخان پاخان و تخیلی هستند و زیباییهاشون به همین چاخانها و فانتزیهاشونه . حالا یکی کمتر و یکی بیشتر . با درود به داداش گلم مرتضی جان و قبولی طاعات و عبادات ..ایرانی

مرتضی گفت...

ایرانی جان کامل موافقم که باید به فکر همه بود . من هم فقط نظره شخصی خودم رو گفتم .این طبیعیه که نظرات با هم فرق میکنن ولی نکته جالب این سایت اینه که شما به فکر تمام نظرات هستید.
شاد و سربند باشی داداش

ایرانی گفت...

تشکر می کنم داداش مرتضای گل .. من به غیر از همجنس بازی مردان سعی می کنم به بقیه درخواستها به نوبت پاسخ بدم . بااین که بعضی وقتا داستانها ی درخواستی بیش از حد کلیشه ای و تکراری نشون میده ولی سعی می کنم موقع نوشتن یه جوری ردیفش کنم که این یکنواخت بودنشون کمتر تو ذوق بزنه . تندرست باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر