ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 78

چیه می ترسی که اون همه چی رو بشنوه ؟/؟ -کتی دوست داشتنی من . داداش فدات شه . حسادت هم حدی داره . اگه می خواستی همیشه پیشم بمونی اون وقت چیکار می کردی . یواش یواش دیگه دارم عصبی میشم -نه داداش خودتو ناراحت نکن .ما نه از دیشب خبری داریم و نه از امشب که چی میخواد بشه . تو شاید تو شکم خواهرت یه چیزی بکاری پس سعی کن این کارو با آرامش خاطر انجام بدی . -به شرطی که خودتم این مطلبو به خاطر داشته باشی . کتی رو  پشت به خودم قرار داده با کف دستم به کون و کپلش می زدم می خواستم یه خورده سخت باهاش برخورد کنم ولی کلی کیف می کرد . -داداش کیرتو محکم بزن به کوسم و تا ته یه جوری فروش کن که جیغم در بیاد راستی راستی جیغم در میاد طوری که افسانه بشنوه یه وقتی نگه من دارم فیلم بازی می کنم .-خیلی بد جنسی کتی .. من این کارو می کنم  . -بکن کوروش منو از چی می ترسونی . از تنها کیر کاری دنیا می ترسونی ؟/؟ -تو که خودت می خوای باشه . دستمو گرفتم جلو دهنش و محکم نگهش داشتم و کمرشو آوردم بالاتر وکونشو به کیرم چسبوندم و با دو حرکت سر کیرم سوراخ ورودی کوسو پیدا کرد و رفت جایی که باید بره . حالا دیگه این کیر من بود که به جای زبون کتی حرف می زد . تصمیم گرفتم که یه خورده با سیاست تر باشم تا این دو تا باهام بد تا نکنن و رو هم اثر منفی نذارن . کتی رو با حداکثر زور خودم می گاییدم . درد بود یا لذت برام فرقی نمی کرد فقط اینو می دونستم که کتایون اسیر من شده و نمی تونست از زیر دست و پا و کیرم در ره .. سینه های سفت و درشت کتی رو با یه دستم دور خودش می گردوندم و سرشو به طرف سر خودم بر گردونده و می بوسیدمش . ظاهرا باید در حال حال کردن هم بوده باشه چون خیسی کوسش لحظه به لحظه بیشتر می شد . هر کاری می کرد یه جورایی خودشو از زیر کیر من خلاص کنه نمی تونست . تا این که یه جای کار وایساد .. دستمو از جلو دهنش گرفته بهم گفت داداش خیلی بد جنسی .. یه جوری ارگاسمم کردی که اگه دستت جلو دهنم نبود ده تا همسایه اون ور ترو بیدار می کردم .. -حالا رضایت میدی تو کوست آب بریزم ؟/؟  اونی که اون گوشه نشسته و از غریبی و متلک های شما داره اشک می ریزه دل داره . گناه داره . آدم که این قدر بد ذات نمیشه و همه چی رو واسه خودش نمی خواد . -باشه داداش . اول توکوسم آب بریز بعد برو طرفش . نمی خوام فکر کنی که کتی بد جنسه و همه چی رو واسه خودش می خواد .. این خواهر ما دیگه چه آرسن لوپنی بود حالا که حالشو کرده بود و دیگه نمی تونست رضایت بده این جوری می خواست منو روونه کوس افسانه بکنه که چی مثلا من کتایون آدم دموکرات و چیز فهمی هستم . اگه خیلی راست می گفتی همون اول کار رسم مهمون نوازی رو به جا می آوردی .. -کوروش من طاقباز می کنم بریز تو کوسم . چون اگه در حالت سگی و از پشت بریزی و نطفه بند شه میگن بده -من خودم اینو می دونم نمیخوای درس زیست شناسی بهم بدی -اووووه حالا چقدر به پز قبای آقا داداش ما بر خورد . -بیا روم حالا خوب تو چشام نگاه کن . بالذت .. همون احساسی رو که نسبت به من داری بیار رو پوستت بیار تو تمام احساست . به خودت بگو من لذت می برم از وجود کتی بهترین و خوشگل ترین و با احساس و دوست داشتنی ترین زن دنیا .. -حالا کتی جون همه این فکرا رو کرده حس ها رو گرفتم حالا میشه ساکت باشی و من لباتو ببوسم و تمرکزم بهم نخوره ؟/؟ رو خواهر گلم سوار شده و سعی کردم هر انرژی منفی رو که در من وجود داره از خودم دور کنم و فقط به این فکر کنم که با تمام وجودم دارم تو کوس  خواهرم خالی می کنم .. اون چشای خمار و صورت ناز و دوست داشتنی کتی هم بیشتر داغم کرده بود . وقتی اولین جهش آب کیر من روونه کوس خواهرم شد حس کردم باید با تمام حس و نیازم هر چی رو که دارم بریزم تو کوسش و اونو به آرزوش که بچه دار شدن از منه برسونم . -سعی کردم حرفی نزنم و فقط لذت ببرم . کوسش منو دیوونه کرده بود . همچنان تنگ و کیپ . مثل لباش تشنه بود . کوسش هم انگار همه چی رو واسه خودش می خواست و داشت اشاره می کرد که هر چی داری باید خالی کنی داخل من و هیچی نذاری واسه این افسانه . ولی هر کسی تو دل من باید جایگاه خودشو داشته باشه . رسم زمونه و سر نوشت این شده بود که من باید این رفتا ر رو در پیش می گرفتم و بقیه هم یه جورایی خودشونو با این وضع عادت می دادند . حالا باید یه جورایی کتی رو حالیش می کردم که از رو تخت پاشه و افسانه جاش قرار بگیره ولی اون تکون بخور نبود . -کتی جون می خوای همین جا بمونی ؟/؟ -آره چه اشکالی داره . تکون نمی خورم اگه نطفه بخواد بند شه یه خورده باید استراحت کنم جای خودشو پیدا کنه .. دلم نیومد بهش چیزی بگم . حالا باید می رفتم پیش افسانه ناز خودم و یه جورایی از دلش در می آوردم . رفتم و یه گوشه ای در تاریکی پیداش کردم . می دونم که می دونست کارم تموم شده و دارم میام سراغش . واسه همین یه خورده واسم ناز می کرد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر