ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تولدی دوباره 23

چه کیفی می کرد این شیفته شی میل و از اون سر کیف تر بود مرسده که با تعجب همش فریاد می زد شیفته عزیزم بکن منو چه کیر با حالی داری فکر نمی کردم یه روز یه زنی هم باشه که یه کیری داشته باشه و فرو کنه تو کونم .. اوففففف حالا که فکرشو می کنم کوسمم میخاره .. منو می کنی ؟/؟ کوسمو می کنی شیفته ؟/؟ -هرچی تو بگی . هر چی تو بخوای . -آهای چنگیز چیه به من خیره شدی ؟/؟ من دارم به یه زن کون میدم . این که دیگه ناراحتی نداره . از این به بعد می دونم چه جوری آدمت کنم . .. چنگیزو دیگه پشم کوس خودشون هم به حساب نمی آوردن . کوکب : مرسده جون عروس خوشگلم . من و تو باید هوای همو داشته باشیم . تا موقعی که با هم باشیم این چنگیز هیچ غلطی نمی تونه بکنه . شیفته جون بهمون سر می زنی ؟/؟ -اگه بخواین هر روز میام . -جووووون چه حالی میده . مرسده و شیفته هیشکدومشون سیر نمی شدند و قصد سیر شدن هم نداشتند و تا وقتی هم که اونا مشغول بودند کیر منم تو کون شیفته مشغول بود . اگه شیفته یه مرد بود و می گاییدمش حالم بهم می خورد . نمی تونستم کیرمو فرو رفته تو یه سوراخ کون ببینم که روبرو چشام زیر اون سوراخ یه خایه ای آویزون شده . ولی به هر حال یه شی میلو نه تنها تحمل کرده بلکه با لذت داشتم کونشو می کردم . با این که از پهلو صورت شیفته رو می دیدم ولی برق شادی و نوعی احساس آرامش و شاید هم خوشبختی رو در چهره اون می دیدم . خیلی خوش بود . شاد و سر حال . انگار زندگی اون روی خوش خودشو به این زجر کشیده نشون داده بود . بهش گفته بود که تو هم حق زندگی کردن داری . تو هم انسانی . .. تا ساعتها با هم صفا کردیم . عشق و صفا .. چقدر بهمون چسبید .. خستگی ناپذیرانه به کارمون ادامه دادیم . شیفته بازم رفت سراغ چنگیز . -ببینم حاجی اگه از کون دادن خوشت میاد بهتره خونه نشین شی روزی یه بار بیام سراغت . این شیفته انگاری از کون مردا خیلی خوشش میومد . حس می کرد تمام عقده هاشو می تونه سر اون خالی کنه . حس می کرد که با یه قدرت بر تر جنس قوی رو می تونه بکنه و بهشون بگه مردان قوی که هر غلطی دوست دارین می تونین بکنین ببینین شما حالا زیر کیر منین . زیر کیر شیفته . شیفته ای که هم قدرت بدنی داره و هم قدرت جنسی .. درهر حال تمومش کردیم و من اونو به خونه اش رسوندم . می خواستم باهاش خداحافظی کنم که دستمو کشید و منو به آغوش خودش هل داد -دختر تو خسته نشدی ؟/؟ چه خبرته امروز ! کیر من یکی دیگه نمی کشه . -هانی فکر کردی می خوام بگم بازم بذار تو کونم ؟/؟ فکر کردی منم زندگی رو همه سکس می بینم و تامین نیاز این اضافه ای که به لاپام اضافه شده ؟/؟ نه دوست دارم بغلت کنم و ببوسمت و بهت بگم که چقدر دوستت دارم و ممنونتم . بهت بگم تو تنها کسی هستی که درکم کردی و نخواستی که تحقیرم کنی . بهم بها دادی . عشق و امید دادی . به من گفتی که کسی هستم . .. قبل از این که اشک از چشاش جاری شه این من بودم که احساساتی شده بودم . اشک من از اشک شیفته پیشی گرفته بود . سخت هم دیگه رو در آغوش کشیده و یه حرفایی می زدیم که یکی به ده تاشو هم نمی فهمیدیم . ولی با این حرفا خودمونو تسکین می دادیم . -شیفته شاید من تو رو یه هانی یا یه هدیه دیگه ای می بینم . هدیه ای که دوست داشت همه درکش کنند ولی هیشکی جز داداشی که تو انگلیس بود درکش نمی کرد . اونم شاید چون رفته بود تو یه جامعه باز فکرش باز تر شده بود . -هانی می دونم تو تحت هر شرایطی این قدر مهربون بودی و هستی که بازم لطفتو شامل حال من می کردی . فقط بوسه بود که آروممون می کرد و بوسیدمش . دستامو رو پشتش حرکت می دادم . مثل یه زن پرحرارت و احساساتی بود . دلم نمی خواست از آغوشش رها شم . اون به من نیاز بیشتری داشت . با این حال بهش قول دادم که بیشتر بهش سر بزنم و از طرفی یه مقدار هم بهش پول دادم . نمی خواست بگیره ولی من ازش خواستم که قبول کنه . دوست داشتم از دستم بر میومد و دستشو یه جایی بند می کردم که مشغول کاری شه . وقتی که به خونه رسیدم دیدم ریحانه واسم زنگ زد -هانی کجایی بعد از ظهری تا حالا هر چی تماس باهات می گیرم گوشی رو جواب نمیدی . نمی دونم مامانم باهات چیکار داره .. میگه من هنوز تو شوک هدیه و هانی هستم و نمی تونم باور کنم . راستش از وقتی که جریان تو رو فهمیده هرچند خاله جون .. مامان منو می گفت ... بارها و بار ها در این مورد توضیح داده ولی بازم گیج شده -میگی من چیکار کنم . نکنه انتظار داری از اون بلاهایی که سر تو آوردم سر اونم بیارم . -هانی زشته . از این حرفا نزن . خالته . مامانمه . بار آخرت باشه . بی غیرت . از دختر خالت خجالت بکش . -پس میگی چه جوری ثابت کنم که من خایه دارم . شلوارمو بکشم پایین ؟/؟ -نمی دونم یه جوری باهاش حرف بزن دیگه . صبح منتظرته . بر شیطون لعنت دوست داشتم فردا صبح می رفتم یه سری به مرسده می زدم حال و هوای اونو داشتم ولی این خاله جون وقت ما رو می خواست بگیره .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی  

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر