ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

صیغه مشاعی

عبا بر دوش و عمامه بر سر منتظر بودم تا جمعمون جمع شه .. عجب گرفتاری شده بودم . اومدم واسه خودم یه زندگی درست و حسابی درست کنم یه خورده دیر جنبیدم . آخوند هم همون آخوندای قدیم . البته نه خیلی قدیم . خیلی قدیمیهاش که باید سوار اسب و قاطر می شدند . و از این ور به اون ور می رفتند . یعنی همون زمانی که تو ایران خودمون فولکس واگن و ژیان و پیکان حرف اولو می زد . از اون بچه های تخس و شیطون و تنبل و درس نخونی بودم که دیوار صافو بالا می رفتم تا خودمو به دوست دخترام برسونم . تو همون نوجوانی به شوهر دار و بی شوهر رحم نمی کردم . آبروی خونواده رو برده بودم . پدر و مادرم مدام نصیحتم می کردند پسر جان تو فکر آینده ات باش تاکی ما می تونیم بالا سرت باشیم ؟/؟   وضع این جوری نمی مونه همش داشت آخوندا رو مثال می زد . بابا فلان ملا رو سوار خر می کردند از این محل به اون محل می بردند صد تا یه تومنی بهش می دادند واسه یه شب روضه بخونه همون موقع  هشت هزار تومن حقوق کارمندی می گرفتم . حالا بیا و ببین . همچین پشت ماشین نشستن که انگار پشت جت نشستن . پسرم من اگه جات بودم می رفتم آخوند می شدم . نمی دونی چه صفایی داره چه پولی در میاری . همه بهت عزت و احترام میذارن  . -بابا همه کیه .منظورت آدمای مریخیه ؟/؟ تو که خودت همش خوار مادر آخوندا رو حواله میدی . اون وقت فردا پس فردا این حواله ها به زن و دخترت هم می رسه .. به اینجا که می رسیدیم یه خورده ساکت می شد ولی دوباره شروع می کرد . پسرم حالا همه که این جوری نیستند . -بابا آبروم میره من چشم دیدن این طایفه رو ندارم همه شون یه جورین . میگن باید گی باشیم تا آخوند شیم . -منظورت چیه پسرم . -ببخشید پدر جون روم به دیوار همون لواطی رو میگم -خفه شو بی تر بیت !  درسته که بیشترشون این جورین ولی اونا هم تا حدودی تو خودشون دموکراسی دارن . اجباری نداری از این کارا کنی حالا یه خورده دیرتر مجتهد میشی چه اشکالی داره -بابا جونم قول میدم دنبال دخترا نرم منو نفرست آخوندی . اون وقت همه اهل محل مسخره ام می کنند دخترا بهم می خندند و یه زنی باید ببرم مث خودم .. باید حرف و عملم دو تا باشه .. ظاهر و باطنم فرق کنه .. همش بگم که امام حسین بر علیه یزید جنگید ولی الان ظلمی نداریم که بر علیه اش بجنگیم .. بد بختی مردمو باید ببینم لال بشم .. روایت های درپیتی جعلی شده رو بخونم  -به ! آفرین حامد جان تو که همه این چیزا رو واردی خودت یه پا آیت الله شدی ... آفرین به تو ! حتما باید بری  -بابا مردم بدبختند . نون سنگگ هشتصد تومن .. بنزین هفتصد تومن .. مردن مفت .. من واسه چی برم ؟/؟-اگه زندگی راحت می خوای برو آخوند شو -تورو خدا بابا من نمی خوام شکمم مثل بشکه نفت شه . -ما آخوندای ورزشکار هم داریم . میگن قیمت آخوندا دوبرابر مردای معمولیه . اونی که باهام حرف می زد اگه پدرم نبود می گفتم پاک قاطی کرده ولی چاره چه بود . من از درس عربی و این جور چیزا نفرت داشتم . یک ماه کشید تا چند تا عبادت و این چیزا رو یاد گرفتم و یه خورده ته ریش گذاشتم و به هر مصیبت و پارتی بود منو روونه حوزه علمیه کردند . وای که چقدر این درسا حال منو بهم می زد . یه مشت درسایی که به اونا می خندیدم . بعدا باید وارد درسای وارد و خارج هم می شدم . اصلا تو کله ام جا نمی گرفت . هیچی حالیم نبود . فکر کنم دم مرگم به درجه حجت الاسلامی هم نمی رسیدم . به هزار بد بختی بود این چند ماه رو اینجا سپری کردم . یه آخوندی بود به نام پاک سیرت که با یه سری فتوا و چند تا روایتی که از خودش در آورده بود یه چیزی مثل اون روایتهای آخوند دربار صفیه که چرند نویس به تمام معنا بود و علامه هم بهش می گفتند فعالیت می کرد . منتها این پاک سیرت با این چرندیاتش حال می داد و اون ملا باشی نوشته هاش بیشتر به درد خندیدن می خورد و می خوره . وبه درد خونواده های سرمایه داری که کلفت دارن و آقای خونه می تونه شرایط هم بستری با کلفتشو بدونه که چیه .. بگذریم یکی از مدرسین حوزه ما که اونم اهل حال بود و مقلد آقا پاک سیرت , قرار بود یه امتحان عملی از ما بگیره . بهمون گفت که باید یکی از درسا و فتواهای آقا امام پاک سیرت رو به مرحله اجرا یا انجام درش بیاریم . ما چند تا مرد و چند تا زنو به خط کرده بودند . زنا که همه کلاغ سیاه بودند ومردا هم مثل من طلبه و یه خورده بزرگتر از من و شایدم مجتهد هم داخلشون بود . یه بلبشوی عجیبی اونجا بر قرار بود . اون گوشه کنارا چند تا نقاش زن هم آورده بودند که خواهرا رو برده بود ند به یه پستویی و نمی دونم باهاشون داشتند چیکار می کردند . من تو این طلبه ها از همه شون آشخور تر بودم . خسته شده بودم . دلم می خواست از این محیط فرار کنم .. کنار یه استخر بزرگ قرار گرفته بودیم . مدرس رفت سخنرانی .. -ما امروز گرد هم آمده ایم تا به یکی از فتاوی مرجع عالیقدر زعیم الشان , والا مقام , خلد آشیان جنت مکان , جناب مستطاب حاج آقا آیت الله پاک سیرت گردن نهیم . ایشان دستور فرمودند صیغه مشاعی جهت جلوگیری از فساد و فحشا در جامعه امروز ضروری می باشد و بسار حسنه بوده .. کسانی که مبادرت به این کار نمایند اگر مذکر باشند با هر وعده هزار حوری به نامشان سند زده می شود و اگر مونث باشند صد قلمان یعنی مرد بهشتی به ذخیره های ثواب و آخرتشان افزوده می گردد . تو دلم گفتم عجب عدالتی .. هنوز متوجه نشده بودم که این روضه خون داره از چی صحبت می کنه . برادران لطفا عبا عمامه ها و لباسهای زیر خود را در آورند و خواهران هم مقنعه و چادر و سایر لباسها را از خود دور سازند . من هم جهت همگامی و همبستگی با این فتوا و تبعیت از این عالم جلیل القدر,  خواهر,  مادر و همسر ودخترخود را با خود آورده ام . البته این ها به عنوان اشانتیون می باشند . فراموش نکنید بر نامه امروز علاوه بر ثواب اخروی نمرات کلاسی و نوعی ارزشیابی هم برای شما به حساب میاد و احتمال داره به شما درجه هم داده بشه . پس دست کم نگیرید . یکی از خواهرا که اسمش بود صفیه گفت ببخشید برادر .. استاد .. میشه ما حجابمونو بعد از این که لخت شدیم حفظ کنیم ؟/؟ -منظورتون اینه که موی سرتون پوشیده باشه ؟/؟ -مانعی نداره ولی از اون جایی که شما در این حکم محرم زوج و ازواجتان هستید ضرورتی ندارد .. من پاک قاطی کرده بودم . ما که برای صحبت با خواهرا یا باید سرمونو رو به زمین می گرفتیم یا رو به هوا حالا دیگه این لخت شدن چی بود نمی دونستم . دستمو بردم بالا و گفتم به نام خدا .. -برادر حامد با صیغه عربی شروع کن . عربی اولویت داره .. دلم می خواست همونجا عبا رو از سرش بگیرم دور گردنش بپیچونم و خفه اش کنم بعد بندازمش استخر .. احمق عوضی خلیجی .. ولی من میگم خلیج فارس .. آدم حسابش نکرده و گفتم حاج آقا میشه در مورد صیغه مشاعی تو ضیح بفر مایید ما هنوز برامون مبهمه . باید اطلاع داشته باشیم که جزئیات کار چیه .. -حامد جان سوال به جایی بود . شما حتما همه تون ازکم و کیف صیغه عادی و منفرده با خبرید .. این یک صیغه گروهی است که گروهی از مردان با پاسخ مثبت دادن به خطبه و پرسش آن واعلام رضایت خود و همچنین گروهی از زنان با اقدامی مشابه در سویی دیگر به صیغه هم در می آیند و همه بر هم حلال می گردند . -حاج آقا اگر تعداد مردان و زنان برابر نباشد صیغه چه صیغه ای پیدا می کند . -آفرین بر تو! چند تا مرد به سراغ یک زن و چند تا زن به سراغ یک مرد می روند . داشتم فکر می کردم که این شبیه سکسهای چند تا به یکی میشه که در سایتهای سکسی وجود داره . -این را هم اضافه کنم که زن و مرد مرتب می توانند جاهایشان را عوض نمایند .. یه لحظه از خوشحالی نمی دونستم چیکار کنم . -حاج آقا این شد همون سکس ضربدری خودمون تو خیلی از سایتها هست --برادر حامد . از سایتهای ضاله و گمراه کننده سخن مگوی که اثرات منفی و مخرب بر جامعه اسلامی و پاکیزه ما دارد . هر چیزی باید بر طبق موازین شرعی باشد .. با خودم گفتم پس جنده بازی هم باید شرعی باشه ؟/؟ نمی دونم دیگه باید چی می پرسیدم . یاد داستانهای سکس چند تا به یکی و ضربدری و هرکی به هرکی در سایت امیر سکسی افتاده بودم . قبلا فقط می خوندمشون حالا باید اجراش می کردم . خدا پدرشونو بیامرزه که نگفتن مرد باید با مرد صیغه شه .. بااین حال دستپاچه شدم و فوری پرسیدم استاد باید ببخشید یه سوال دیگه داشتم . خدای نخواسته مرد با مرد که نداریم .. نگاهی پر از خشم به من انداخت و گفت درسته که افکار پلیدی داری ولی کله ات خوب کار می کنه -حاج آقا باور کنید من خودم از این عمل شنیع بیزارم  -خواهران برادران ! این برادر حامد از هوش و ذکاوت بالایی بر خوردار است و اتفافا از دفتر معظم اله خبر دارم که حاج آقا در پی تنظیم فتوایی هستند که در شرایطی که دو جنس موافق در کنار هم باشند و به جنس مخالف دسترسی نداشته باشند آمیزش و اختلاطشان با هم مباح گردد . اما در این روز چون جنسها مختلطند این امر ضرورتی ندارد . تازه فتوایی هم هنوز در این مورد صادر نگردیده .-پس قراره که لز و گی هم حلال بشه ؟/؟ -حامد جان برای آخرین بار تذکر میدم که از این اصطلاحات ضاله و گمراه کننده و مغایر اسلام و امنیت کشور سخن نگی  . بازم پرسشی هست ؟/؟ همه مون ساکن شده بودیم . دقایقی بعد دسته جمعی  لخت شدیم . وای عجب خواهرانی . مدل به مدل . عجب گوشت هایی و عجب سینه هایی .. -برادران و خواهران شوق و اشتیاق و تحرک شما در این مجلس امتیاز زیادی دارد و در قبولی این نوبت درسی شما موثر است . زنا پشت کرده بودند .. رو کون نصف بیشترشون یه چیزایی نوشته شده بود اونم درشت . به نظرم رنگ شده میومد یا شاید هم با ماژیک نوشته بودند .  رو کون بعضی ها نوشته شده بود امریکا و..برخی هم اسرائیل و انگلیس را انتخاب کرده بودند .. دیدم یه زن 46 یا 47 ساله تو همین مایه ها از دور به من اشاره می زنه . ظاهرا زن استاد بود . در این جا یه چیزی یادم اومد که یک تشویقی هم گرفتم -استاد استاد .. گناه بزرگی بر گردن شما افتاد . هنوز صیغه نخونده همه لخت شدیم -وای بر من وای جهنما .. وای دوزخا .. وای آتشا .. چشمانتان را ببندید تا صیغه را جاری کنم . اول مردها بگویند نعم و بعد که دوباره خوندم زنها بگویند نعم . فقط چشمانتان را ببندید که گناه مرا زیاد نکنید . من چشمامو الکی بستم و زیر چشمی همه رو زیر نظر داشتم .. دو تا خطبه خوند و  یه بار مردا دسته جمعی گفتند نعم و یه بار زنا .. قرار شد استاد5 نمره تشویقی به من بده . حالا همه به هم محرم شده بودیم .مثل زمین مشاع که همه درش سهم دارن و تفکیکی نداریم .  بازم یه سوال دیگه کردم . -ببخشید برادر حاج آقا استاد این نقش و نگار ها بر نشیمنگاه خواهران مکرمه و معظمه و مومنه چه فلسفه ای دارد -آفرین ! همان گونه که بخوبی مستحضرید بیش از سی سال است که ما با این سه دشمن در حال جنگیم تمام سر مایه های ما را برده اند میلیاردها میلیارد پول ما را غارت کرده اند . همین تازگی ها اختلاس سه میلیاردی و خیلی میلیاردی های دیگر را هم دست همین سه دولت در کار بوده است . هر بد بختی که می کشیم از دست اینهاست . اگر از دیوار مردم بالا می رویم مقصر همین دولتهاهستند . اگه ناموس مردمو دید می زنیم دست تو جیب بغل دستی می کنیم جلو آزادی قلم رو می گیرم مقصر همینان .. به خاطر همین ثواب داره که این خواهرا عقبه خودشونو منقش کردند به نامهای این دول تا شما باضرباتی که بر پیکره این دولتها وارد می آورید هم فالی بوده باشد وهم تماشا . تازه می خواستم به شما بگویم بر روی شمشیرتان نام ایران را بنویسید که ایران دارد بر سر این کشور ها بلا می آورد احساس کردم شاید بر خی آن را توهین تلقی کنند چیزی نگفتم -حاج آقا ما نیتشو می کنیم که ایران داره امریکا و اسرائیل و انگلیسو میگاد ثوابشو می بریم .. تودلم گفتم مادر قحبه ها ما رو به گاییدن دادین و حالا ول کن ما هم نیستین . -خب دیگه صحبت کافیه وقت عمله .. این استخر برای همه شما جا داره . می تونین از حاشیه های این منزل و چمن و سبزه و کناره های استخر هم استفاده کنین . اگر هم در حین عمل باروری صورت گرفت از آنجایی که صیغه بوده اید فرزند حلال زاده خواهد بود . -حاج آقا بازم یه سوال دیگه .. اگه زن شوهر دار باشه این صیغه مشاعی چه جوری میشه .. دیگه دید که زیادی حالشو گرفتم گفت ما قبلا این جور خانوما رو با فتوای قبلی حاج آقا پاک سیرت در خصوص طلاق موقت و عقد مجدد آزادشون کردیم وخطبه صیغه مشاعی را خواندیم الان همسر من مجددا محرم من شده و محرم شما هم هست وصیغه مشاعی یعنی این که تمام زنان در کل و در جز صیغه تمام مردان در کل و در جز هستند .  یه سوال دیگه هم براتون پیش میاد و اون این که دید زدن دسته جمعی چه حکمی داره که باید بگم حلاله . مرد که با مرد اگه همدیگه رو ببینن حلاله و بقیه هم که با هم صیغه شدند .. یهو یادم اومد که مرد اگه کیر مردو ببینه حرامه و این مجتهد کوس شر میگه ولی دیگه چیزی نگفتم راستش خیلی وقت بود که کوس و کون نگاییده بودم و بد جوری این کیر کلفت من هوس کوس و کون کرده بود . می خواستم خودمو به یکی از خانوم طلبه های دوشیزه بچسبونم .. وای حتما بعضی هاشون دختر بودند . یادم رفت از حاجی بپرسم تکلیف این خونهایی که بر زمین ریخته میشه چیه . شفیقه خانوم زن استاد منو به طرف خودش خوند و گفت نگران نباش من دختر آک خودمو گذاشتم کنار واسه تو . کونش نقاشی شده نیست . حالا که دلت هست بیا اول دختریشو بگیر . چند دقیقه ای بهش استراحت بده و بیا سراغ من . زلیخا دختر جوون و خوشگلی بود . کوسش کوچیک و مودار بود . دختر استاد .. چه جالب ! اینو هم یادم رفت بپرسم که سکس پدر و دختر و برادر و خواهر و پسر و مادر با این فتوا حلال میشه یا نه ؟/؟ واقعا تفسیرش خیلی مشکله .. معلوم نیست این مجتهدین ما از کدوم معدن این همه ذخایر ارزنده و گرانبها استخراج می کنند . زلیخا کیرمو دید هول کرد و رفت پشت سر مامانش قایم شد . داشت به گریه می افتاد . چهارده پونزده سال بیشتر نداشت . مادر دستی بر سر دختر کشید و گفت نترس . شجاع باش . کجای دنیا دیدی که موقع زفاف دختر, پدر و مادر و مادر بزرگ و عمه بالا سرش باشن . من رفتم سراغ زلیخا نوک اون سینه های کوچولوشو گذاشتم تو دهنم و کیرمو با کوسش مماس کرده و از بس این دختره کیر ندیده حشری بود که دور و بر کوسشو در جا خیس کرد . خیلی آروم کوسشو شکار کرده کیرمو فرستادم  که بره . مادره پاها و کون دخترشو داشت . ایستاده کیرمو تا نصفه ها فرو کردم تو کوسش  -آخ مامااااااان فرجم  -عزیزم با کلاس باش بگو کوسسسسم تو فردا پس فردا باید شوهر کنی .. دلم می خواست همون جور به گاییدنش ادامه می دادم ولی مادره مثل میر غضب بالا سرم وایساده بود . یه گونی پنبه آورده بودند ریخته بودن اونجا -ببخشید شفیقه خانوم چه خبر بود مگه ما می خواستیم بریم جنگ امریکا ؟/؟ چند تا پرده می خواست پاره شه .. خون کوس دخترشو خود شفیقه خانوم پاک کرد و به دخترش گفت بره گوشه تو سایه دراز بکشه تا من بعدا دوباره برم سراغش  -حالا دیگه مال خودمی .. طلبه جوون ! خودم تو رو کتابدارت می کنم . عجب کیری داری .. نشون میده که قبل از این که بیای حوزه کارکردت بالا بود . ببینم با زن استادت چیکار می کنی . پشتشو کرد به من و اون کون گنده شو تو دید من قرار داد . طوری که دیگه  بیحس شده بودم . این همه کون گاییده بودم این مدلی کون این جور برجسته و خوش نقش ندیده بودم . از نقشش چی بگم که سمت راست کونش نوشته شده بود امر و سمت چپ اون یکا و در مجموع یعنی امریکا -ببینم حامد جون خوشت میاد ؟/؟ -آره کون باحالی داری . از کونت که خیلی خوشم میاد . -من کونو نمیگم از این امریکایی که داریم باهاش می جنگیم و مبارزه می کنیم . -عالیه عالی .. نمی دونی چقدر پشت امریکا داره می لرزه .. -موقع گاییدن هر چی دلت می خواد شعار بده ثوابش به هر دوتامون می رسه.امریکا رو باید فتحش کنی .  زن مجتهد رو گرفته بردمش تو استخر . کونشو از آب بیرون قرار داده پاهامون اون داخل بود . دستمو گذاشتم رو کوسش عجب چرب و چیلی شده بود این کوس . کیرمو فرو کردم تو کوسش .. تند تند تنمو می زدم به کون شفیقه . کونش مثل ژله می لرزید . شوهرش استاد غضنفر با این که می رفت به عملیات دیگه سر کشی می کرد تا امتیاز بده به طلبه هاش ولی بیشتر چشمش به این طرف بود . -شفیقه جون به استاد بگو هوای منوداشته باشه -به شرطی که تو هم هوای زنشو داشته باشی و اون جوری که اون دوست داره سر حال سر حالش کنی . در حالی که اونو می گاییدم با هر ضربه ای یه فریاد از ته دلم می زدم .. یه بار کیر رو محکم تا ته کوس می فرستادم می گفتم مرگ .. بار دوم  کلمه بر را می گفتم و به همین تر تیب با هر هجا یک ضربه برش وارد می آوردم . .. امریکا .. امریکا مرگ به نیرنگ تو .. مرگ بر امریکا .. -شفیقه فدای کونت چی شد که نوشته امریکا رو انتخاب کردی -چون امریکا شیطان بزرگه و کون من هم بزرگه -پس کونت شیطونه -حامد جون خودمن شیطونم .. بزن کوس من تشنه کیرته .. دلم میخواد تا آخر مجلس فقط تو شوهرم باشی  -استاد امتحان کی تموم میشه ؟/؟-چیه عجله داری . تازه شروع شده .. این از اون امتحانا نیست که بگم زود باشین ورقه رو بدین میخواهیم بریم . من استاد وظیفه دارم که تا لحظه آخر همین جا بمونم و شرایط رو ارزیابی کنم . اگه یکی یا یک زوج از شما تا ابد بخواد همین جوری امتحان بده منم تا ابد وظیفه دارم که همین جا بایستم . .. واقعا عجب استاد کیر فهمی .. یعنی همون چیز فهمی بود . سینه های شفیقه رو تو دستام داشته و اونا رو می مالوندم . غضنفر خان اومد نزدیک من و گفت هرکس بتونه طرفشو ارضا کنه با هر ارضایی دو نمره پاداش داره . -شما از کجا می فهمین . من از نگاه زنا در اون لحظه متوجه میشم . -به خود زنا پاداش نمی دین -چرا مردا که تو کوسشون آب می ریزن 2 نمره هم به اونا میدم . -ولی استاد ارگاسم زنا سخته بابد 4 نمره به مردا بدین . اومد در گوشم و گفت من نباید بهت تقلب بدم ولی کوس زنمو میک بزن . چوچوله شو تو دهنت بگردون . پنج دقیقه این کارو بکنی ارضا میشه .. امیدوارم بی وجدانی نبوده باشه از این راهنمایی که کردمت . -نه استاد شما که حق بقیه رو ضایع نکردین . قدم خیر بر داشتین . همین کاری رو که میگفت کردم . شفیقه رو آوردم لبه استخر و کوسشو رو لبه قرار دادم و میک زدنو شروع کردم . شفیقه میله های کنار استخرو داشت و جیغ می کشید و منم ول کنش نبودم . دو سه دقیقه ای ارگاسم شد و منم درجا اونو کنار استخر درازش کرده و گذاشتم تو کوسش . -بریز آب بده . وایییییی چه کیری .. چقدر کلفته . -کلفت تر از کیر شوهر آخوندته .. -خیلی خیلی وقدیم می گفتند اگه ملکه رو بگایی بختت باز میشه .. حالا میگن اگه زن آخوندو بگایی به همه جا می رسی .. -بشنویم و باور کنیم . -یه کاری می کنم که باور کنی . باور کنی .. پاهاشو به دوطرف باز کردم و کیرمو تو کوس گشادش فرو کردم .. زلیخا اومده بود نزدیک من .. مامان پس نوبت من کی میشه ؟/؟ -اوووووفففففف دخترم عزیزم مامان بزرگ و عمه تو هم هستند ولی باشه میگن آب از کوچیکه -پس چرا تو خودت زودتر داری آب می خوری -زلیخا عین پدرت داری سخندان و سخنور و سخنران میشی . واسه این که تو زخمی و خونی شدی گفتم یه خورده اون داخلت آروم بگیره وگرنه تو خودت خوب می دونی که من تو رو از جون خودم هم بیشتر دوست دارم . تو دلم گفتم آره جون خودت . پای کیر که به میون میاد دیگه رابطه مادر دختری مفهومی نداره . -جااااان شفیقه بگیر بگیر بگیر .. دوستت دارم -بده بده آب بده . -مامان  زودباش . -به شوهرت بگو زود باشه من که کارم تموم شد . -جوووون داره می ریزه ریخت تو کوست شفیقه . -می بینی زلیخا از این آبا هم میره تو کوست اگه خوب بند شه می تونی منو نوه دار کنی . چه باحال میشه هم نطفه فرزند و هم نوه ام یه روز بند شه . من از کون این جنده نمی تونستم دل بکنم اونو وارو کردم و گذاشتم تو کونش و غضنفر اومد جلو -وای چیکار می کنی . کون کراهت داره . حرامه یک نمره منفی بهت میدم . -حاجی اگه این نوبت منو کمپلت رفوزه ام کنی خلع لباسم کنی کون زنمو یعنی زنتو یعنی زنمونو باید بگام . نگو که تو خودت این کونو نمی گایی . ببین کالیبرش گشاده . یه آخ هم نگفت . پس نگو که تا حالا کون شفیقه رو نگاییدی . پیش قاضی و معلق بازی ؟/؟ عجب حالی می کردم با کون این شفیقه . نق زدنهای زلیخا دختر مجتهد که بی اندازه حشری شده بود و صحنه هاس سکس اونو هیجان زده اش کرده بود و جز من به هیچ کس دیگه هم راه نمی داد باعث شد که خیلی زود از کون مادرش دست بکشم و برم سراغ اون . -زلیخا چته این قدر سر و صدا می کنی . من که فرار نکردم . بذار با کون مامانت حال کنم دیگه . این کارا رو اگه بکنی آب من و تو تو یه جوب نمیره . -آقا ببخشید منو معذرت می خوام .. -بیا تو بغلم این قدر بغض نکن . فدای اون دل کوچولو و کوس کوچولو و لبای کوچولوت برم من . اون بابای شکم گنده ات اصلا نشون نمیده که یه دختر ریزه میزه مثل تو داشته باشه . زلیخا رو بلند کرده از روبرو به خودم چسبونده و اونو به طرف بالا و پایین حرکتش داده و با یه حال دادن حسابی اونو حشری ترش کردم . جیغ و فریاد نازک اون , محوطه رو به سلطه خودش در آورده بود و منم لباشو طوری به لبام چسبونده بودم که سینه های گرد و کوچولوش به سینه من چسبیده بود و این تماس حشرشو بازم بالاتر می برد .. حالا دیگه باباشم صدا می کرد -بااااابااااااا جونم باااااباااا واسم دعا کن دل دخترت داره در میاد . من خوشم میاد . شوهر کردن چقدر مزه میده . چرا زود تر شوهرم ندادی .. اومد جلو و گفت اگه دوست داری به این حامد جانم شوهرت بدم وعقد کاملت کنم  -آره بابا من دوستش دارم میخوام همین شوهرم باشه . هیشکی دیگه رو نمی خوام .. واییییی بابا یه چیزی داره از من می ریزه و منم در جا همراه با این گفته اون آب کیرمو ریختم تو کوس دختر آخوند . مادر و خواهر آخوند مجتهد به اسامی سمیه و حدیثه جای دیگه ای سرگرم سکس بودند . به محض این که دیدن من کیرم خالی شد خودشونو از رو کیر طرفشون بلند کرده دوتایی اومدن طرف من . سمیه مادر ش بود و حدیثه هم خواهر غضنفر . مادره کونشو گذاشت رو سر کیر من و خواهره هم لبامو چسبید و با یه مکش قوی بهم حال داد .دوتایی منو خواب کرده بودند . داشتم بی حال می شدم . دیگه از پا افتاده بودم . غضنفر داشت واسه خودش سخنرانی می کرد که در میان شما یک زن و شوهر هم هستند علاوه بر من و همسرم که با اقتدا به این فتوا نشان دادند که مسلمانانی واقعی هستند . سمیه با سن بالاش اونقدر کونشو رو کیرم بالا و پایین کرد که به ارگاسم رسید . من دیگه تو کوسش آب نریختم . یه خورده که سر حال تر شده بودم  خواهر مجتهد غضنفرو بردم تو استخر . با هم شنا می گردیم و شوخی . تو آب قلقلکش می دادم . بدن زیبا و تو پری داشت . کوسش برق انداخته و گودی کمرش هم بسیار هوس انگیز بود . هر چند مثل زن داداش کون گنده ای نداشت ولی یک دست و خوش تنظیم بود . تو همون آب کیرمو کردم تو کوسش .. غضنفر اومد جلو و گفت -احسنتم احسنتم .. تو دیگه خانه محرم من شدی . من باید تمام تجربیات خودمو در اختیارت بذارم . تو رو داماد خودم بکنم .. از داماد شدن که می گفت تنم مثل یک بید می لرزید . کوس خلی کرده بودم داشتم آخوند می شدم . اون وقت پدر زن منم بیاد آخوند شه . این دیگه کوس خلی رو به کمال رسوندن بود . شلپ شلیپ داخل آب و صحنه های گاییدن و گاییده شدن بقیه رو حشری کرده بود . انگار بقیه ملاها که هر گوشه ای داشتند یه زنی رو می گاییدند از آب وحشت داشتند . کون سفید و براق حدیثه رو تو دستام می گردوندم تا این که اونقدر اونو گاییدم تا تو همون آب سرد آب داغشو خالی کرد . منم دو سه قطره ای رو ریختم تو کوسش -حاج آقا چند قطره از آب کیر من ریخت تو کوس خواهر شما .آب استخر که نجس نشد -برادر حامد این که جزو درسای ساده هست . آب چون کر هست نجس نیست .. من خودم می دونستم فقط می خواستم بهش یاد آوری کنم که کوس خواهرتو هم گاییدم . از آب اومدم بیرون . دیگه خسته شده بودم . سابقه نداشت چهار تا زنو با هم بگام . اونم زن و دختر و مادر و همسر آخوند . مادر غضنفر بیشتر نشون می داد که خواهر بزرگش باشه تا ننه اش . ظاهرا از بس کیر خورده بود و حال کرده بود جوون مونده بود . رفتم چند متر جلوتر تو چمنها و وسط درختها دراز کشیدم . خسته بودم چشامو بستم . آخیش یه خورده خستگی در کنم . عجب حالی کردم . نمره خوبی بهم بده بد نیست . دلم می خواست یه ساعتی رو بگیرم بخوابم . اون طرف زن و مرد جاشونو عوض می کردند تا همه از هم حالی برده باشند . از بس گاییده بودم خواب کون و کوسو می دیدم که با کیرم در تماسن .. اشتباه نمی کردم خواب نبودم . دیدم یه سوراخ کون و کوس رو کیرم سواره . خواهر صفیه , طلبه تقریبا هم دوره من بود . -خواهر ! تو الان باید اون طرف مشغول باشی . برو زود باش الان استاد نمره تو کم می کنه . من به اندازه کافی امتیاز و نمره جمع کردم . فکر کنم یه چیزی هم اضافه آورده باشم . -حامد من از کیر تو خوشم میاد . اصلا نذاشتم اونا دختری منو بگیرن .. خواهش می کنم برادر به من نه نگو وگرنه گناه می کنی . صیغه مشاعی همینه دیگه یا قبول نکن یا اگه کردی باید تا آخر پاش وایسی . -هر کاری دوست داری با کیرم انجام بده فقط طوری خودتو تکون بده و سر و صدا کن که غضنفر بیاد اینجا بهت امتیاز بده . -دلم میخواد تو شوهرم شی .. وای همه می خواستند به عقد من در بیان .. من اون وقتا که آخوند نبودم قصد نداشتم با جنده ها ازدواج کنم .. این صیغه مشاعی دیگه چی بود . -صفیه منم دوستت دارم . فقط وقتی که داری کوس میدی اون روسری رو از رو سرت بردار منو یاد اون زنه کوس خل شعر ایرج میرزا میندازی اون وقت کیرم می خوابه -هر چی تو بگی . استاد غضنفر سر رسید . -صفیه با داماد من ؟/؟ -ببخشید حاج آقا حالا مردا به تعدا زنا زن دارن و زنا به تعداد مردا شوهر .. حاجی مجتهد دماغ سوخته شد و یه چیزایی یاد داشت کرد و رفت . خیلی سخته آدم این جور جاها استاد باشه . دستمو آویزون کردم به یه درخت و گذاشتم صفیه هر کاری میخواد باهام انجام بده . دختر نجیب و سر به زیری بود . معمولا زنا و مردا مخصوصا طلبه ها نباید صدای همو زیاد می شنیدن چون حرام و تحریک آمیز و گناه بود . چشامو بسته بودم . از لخته های خونی که رو کشاله های رونم بود فهمیدم که صفیه بکارت خودشو با کیر من از دست داده .. چه نسیم خنکی میومد . جیگرم خنک می شد . جنده خانه فکر نکنم این جور صفا داشت که اینجا داشت . همه دست اول و تمیز و درجه یک . حتی کارکرده هاش حتی ننه غضنفر هم درجه یک نشون می داد . بیست . صفیه  کف دستشو محکم به زمین فشرده بود و انگاری می خواست زمینو سوراخ کنه . من که داشتم سوراخ می شدم . -حامد بیحال ! یادت باشه وقتی رسیدیم حوزه یه صیغه موقت بخونیم فقط من و تو اونجا باید بیشتر بهم حال بدی . -باشه فدای اون کوس تنگت .. کیرم دیگه ورم کرد -بمیرم برای اون ورم کیرت . من الان پنجمی هستم . بازم جای شکرش باقیه که تا اینجا اومدی . چشام باز نمی شد . -صفیه جون فکر می کنی این کارای امروز ما تو اون دنیا خیلی پاداش داره ؟/؟ -بر منکرش لعنت -تو این دنیا چی ؟/؟ -اینجا رو که همین الان داری می بینی . خنده مون گرفته بود . کیرم دچار سوزش شده بود ولی گذاشتم باهاش حال کنه و هر طوری که به ار گاسمش می رسونه با  کیر اصطکاک پیدا کنه . -حامد منو بگیر بچسب بهم کمرمو داشته باش نذار فرار کنم . -خوابم میاد . با این حال سعی کردم بر خودم مسلط شم اونو نگهش داشته و فقط همینو شنیدم که فریاد زد و گفت آخیش راحت شدم . چند لحظه بعد صدای یک مرد و زنو شنیدم . نه این دوتا دیگه کی بودند . جابر و جلیله . جابر حجت السلام و پیش نماز یکی از محلات شهر بود و جلیله هم طلبگی می خوند . -ببینم جابر ! بیداره به نظرت ؟/؟ -آره جلیله ! کی تو این فضا می تونه بخوابه . یه خورده خسته هست چشاشو بسته .  جلیله همسر جابر بود . مثل صفیه رو کیرم نشست -حامد چشاتو باز کن ببین حاج آقا جابراینجاست . خیلی دوست داره ببینه دو تا کیر رفته تو تن من . پاشو دیگه چشماتو باز کن برادر -جلیله من که الان برادر نیستم . من الان شوهر هستم . جابر با لحن شمرده و مذهبی گفت احسنت بر تو حامد . تو خیلی زود مجتهد کتابدار می شی ... راستش هنوز به خوبی نمی دونستم زیر و زبر و فتحه و ضمه به چی میگن . چه برسه به این که کتاب پخش کنم . ولی وقتی که خوب به دور و برم نگاه می کردم متوجه شده بودم که همه اینا یه کوس کلک بازی بیشتر نیست . دنیا رو داره فساد می گیره و این مجتهدین منتظر امام زمانند خاک بر سر بی شعورتون .. جابر بهم گفت حامد جان تو دوست داری کیرتو تو کدوم سوراخ جلیله بذاری . هر طرف که تو فرو کنی من طرف مقابلشو میگام . -حاج آقا شما بزرگتری . هر دو طرفشو نوبتی بگاییم بد نیست . خستگیم داشت در می رفت . جلیله هم خودشو رو کیرم حرکت می داد و کیرم تو کوس تقریبا تنگ و چسبونش داشت جون می گرفت . شوهر اصلیش هم از پشت کرده بود تو کونش .. هیجان زیاد جلیله و تنوع طلبی اون باعث شد که خیلی زود به ار گاسم برسه . آب کیر های منم شده بود قطره ای . به زور هر سری دو سه قطره ای میومد . اگه یه خورده زور می زدم دو سه قطره دیگه هم میومد ولی اونو گذاشتم واسه کونش  . جا عوض کردیم . سر حال شده بودم . حس می کردم که یک انرژی دوباره ای پیدا کردم . وای پشت کون این پرچم و اسم اسرائیل نوشته شده بود . -جلیله جون من می خوام کونتو تند تند بگام . درد رو باید تحمل کنی ثوابش زیاده . اجرشو می بری . در راه مبارزه با اسرائیل از هیچ کوششی دریغ نکن .. -حامد هر جوری که دوست داری کونمو بکن . اگه به جای کیر شمشیر هم تو کونم فرو کنی حسرت یک آخ را بر دل نتان یاهوی ایرانی که به وطنش پشت کرده خواهم گذاشت . -جاااااان این جلیله دیگه عجب کوس خل و کون خلی بود . دو طرف کونشو باز کردم . شوهره زودتر کیرشو کرده بود تو کوس زنش و منم از بالا داشتم کونشو بر رسی می کردم . سوراخ تنگی داشت ویه خورده باید این زن طلبه رو با بیرحمی می گاییدم . انگشتمو کردم تو سوراخ کونش و یه قلق گیری کردم . خیلی تنگ بود انگشت به زور داخلش جا می شد . کیرمو فشار دادم به سوراخ کونش . -آخخخخخ .-منم درجا گفتم مرگ بر اسرائیل .مرگ بر صهیونیست اشغالگر . اسرائیل نابود است جلیله پیروز است . جابر و جلیله هردو خندیدند . جابر خیلی کیف می کرد . کیرم یه حالی می کرد که تا حالا با هیچ کونی نکرده بود . مرگ بر اسرائیل گفتن رو ول نمی کردم . مرگ بر اسرائیل .. فلسطین پیروز است اسرائیل نابود است .. کیر با یه چسبندگی خاصی می رفت تو کون کیپ جلیله و من دست از شعار دادن بر نمی داشتم . از پهلو که جلیله رو می دیدم چشاش داشت از حدقه در میومد و با ته حلقش فریاد می زد که مرگ بر اسرائیل . مشتاشو گره کرده به طرف آسمون پرت می کرد . -آفرین جلیله ثواب می کنی .. جابر هم شروع کرد و سه تایی با هم دم گرفتیم . همه کوس و کون کنا و کوس و کون بده ها توجهشون به ما جلب شده بود . استاد غضنفر هم اومده بود سوی ما . اشک تو چشای خیلی از حضار حلقه زده بود . -یکی از خانوما که رو کونش نوشته شده بود انگلیس گفت کاش از این بر نامه امروز یه فیلم تهیه می کردیم میذاشتبم تو اینترنت تا پشت امریکا و انگلیس و اسرائیل بلرزه . بفهمن که امت  اسلام بیداره و داره مبارزه می کنه . همه با هم ! دم بگیریم . مرگ بر امریکا ! مرگ بر انگلیس ! مرگ بر اسرائیل ! .. منم با هر شعار و هر سیلاب کیرمو مثل سیلاب فرو می کردم تو کون جلیله خانوم .. مویرگ مقعدشو پاره کرده بودم . یه خورده خون میومد ولی می گفت بگذار خون کونم بر زمین بریزد تا اسرائیل بداند که ما همچنا ن ایستاده ایم تا آخرین قطره خون و تا آخرین تیکه کون .. واسه این که مرهمی بر زخمهای جلیله کشیده باشم دو سه قطره ای تو کونش خالی کردم و بعدش هم یکی دیگه رو از پشت گاییدم که نقش و نگار انگلیسی داشت و شعار مرگ بر انگلیس دادیم .. چه صوابی کردیم اون روز . مجلس که داشت تموم می شد حاج آقا غضنفر صیغه رو باطل کرد و دوباره نامحرمای قبل از صیغه مشاعی به هم نامحرم شدند و نخود نخود هر کی رود خانه خود .. این غضنفر ول کن نبود می گفت باید دختر ما رو بگیری . از اینا بدتر واسم حکم زد که پیش نماز مسجد فلان محله شم . وای بیچاره شده بودم هی امروز و فردا می کردم و طفره می رفتم . من نماز خودمو بلد نبودم درست بخونم . خاک بر سر شدم . اگه پیش نماز می شدم دوستان اول نوجوونیم میومدن پشت سرم و با مسخره بازیهاشون  دین و ایمون همه رو خراب می کردند . آبروم رفت پس بقیه مال مردم خورا و اراجیف گویان  چطور دست چپ و راست و کون شستن خودشونو بلد نیستن میرن همه کاره میشن .. یه چند روزی رو مرخصی گرفتم . با خونواده خداحافظی کردم .. هرچی پول داشتم دلار کردم و چون آخوند بودم و هر کی منو می دید پا می چسبوند از خیلی جاها راحت رد می شدم . البته اینو هم بگم خیلی ها ما آخوندا رو خایه خودشون هم حساب نمی کنن . اونایی که ما رو آدم حساب نمی کنن می دونن که راس راستی هم داریم به جایی می رسیم که دیگه هیچ بخاری از ما بلند نمیشه . چون قدرت و همه چیز دست یک مافیای اقتصادیه . این مافیا می تونه هم آخوند باشه و هم آخوند نباشه . حتی از آخوند هم سوء استفاده شه .. حال این سوءاستفاده کننده خواسته آخوند باشه خواه غیر آخوند .. حتی آخوند مافیایی هم می تونه از انگشت شماری آخوند غیر مافیایی سوءاستفاده بکنه . این مافیای پول خور و اقتصادیه که تعیین می کنه کی به چه درجه ای برسه و فعلا داره از یه سری مردم ساده و عقاید دینی شون استفاده می کنه هرچند که اونا یعنی ساده لوحان دینی هم خیلی کمند ولی این مافیا با هندوانه گذاشتن زیر بغلشون مثلا خواسته و می خواد بهشون بگه که شما خیلی قدرتمندین ولی در واقع پشیزی هم برای این مافیا ارزش ندارن . در هر حال من آلوده شده بودم . حس می کردم که غضنفر هم آخونده و هم جزو مافیا .. در شرایط مساوی و به تنهایی قدرت مافیا بر آخوند و قدرت اون ار جحیت داره . من از مرز ترکیه خودمو رسوندم به سفارت اسرائیل . تقاضای پناهندگی کردم . با بنیامین نتان یاهو نخست وزیر اونجا صحبت کردم .. اول می خواست باهام انگلیسی حرف بزنه -بنی جون مارو سیاه نکن . من درسته افعی نخوردم تا آخوندشم ولی بچه افعی خوردم و بچه آخوند شدم . درسته  که تو بچه بابلی و من نیستم . تو مازندرانی هستی و من نیستم ولی هردومون ایرونی که هستیم . تو رو به همون ایرانی که قبل از سی سالگی خودت اونجا رو ترک کردی قسمت میدم که منو تو کشور خودت پناه بدی و فعلا از شر این آدمخورا در امان بداری . حالا اطلاعات تاریخی من زیاد نیست و نمی دونم شما زمین خوارید یا نه ولی این آخوندا و مافیا نه تنها کشور منو اشغال کردند و زمین خواری می کنند بلکه اگه کم بیارن آدمخواری هم می کنند .. بنیامین خندید و گفت بیا قدمت روی چشم .. هر عقیده ای که داری واسه ما محترمه فقط کاری به کار ما نداشته باش و تو طئه هم نکن .. بیا ببین که در هیچ کشوری تو دنیا به اندازه اینجا دموکراسی وجود نداره .-ولی من عاشق وطنم هستم بنیامین -خب منم هستم حامد خان ! دلم می خواد یه روزی تو ایران من هم دموکراسی بر قرار شه و همراه  توحداقل برای یاد آوری روز های کودکی واول جوونیم برگردم به ایران خودم . برم به همون محله ای که درش به دنیا اومدم . به ایران قشنگ خودم به شهر خودم بر گردم . نخست وزیر اسرائیل به زور جلو هق هقشو گرفت . منم یه انسانم از آهن که نیستم .  درسته که من یه یهودم ولی عرق ملی و وطن پرستی دارم . دوست دارم دنیا بدونه که من نتان یاهوی ایرانی ,  دشمن ایران نیستم . بلکه دشمن دشمنان ایران هستم .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

8 نظرات:

ایرانی گفت...

اینم یکی از داستانهایی که طرکلی اونو چند هفته ای می شد که تو ذهنم ریختم .. از این داستانهای جدید تو ذهنم زیاده ولی خب در خواست شما عزیزان رو هم نباید فراموش کنم .موفق باشید ..ایرانی

دلفین گفت...

داداش گلم دیونم کردی دمت گرم

ایرانی گفت...

در یه قسمت این داستان عبارتی وجود داره به این صورت : منم با هر شعار وهرسیلاب ...مو مثل سیلاب فرومی کردم تو ...جلیله خانوم . ..دراینجا بعد از واژه سیلاب اول باید ویرگول می گذاشتم . سیلاب اول به معنای هجا یا بخش و سیلاب دوم به معنای همون سیل و ضربه ناگهانی می باشد . صبح جمعه تون به خیر ..ایرانی

ایرانی گفت...

لطف داری دلفین جان .خسته نباشی ..ایرانی

سجاد گفت...

درود. مثل همیشه عالی

داستانه که خوندم یاد هرکی به هرکی افتادم . حامدخمون آریاست اما بین آخوندا :) اما قالب داستان قشنگ بود ممنون

ایرانی گفت...

سلام سجاد جان .. این حامد خان ما یه پسر شیطونی بود که مدلش عوض شد و به توصیه باباش رفت طلبگی تا آخوند شه و پشت بنز بشینه ولی دید که هواپسه ترجیح داد از شر آدمخور+زمین خوار پناه ببره به احتمالا زمین خوار..یعنی از ایران بره اسرائیل ..بادرود برتو و آرزوی شادمانی همیشگی برای تو و خانواده ..خدانگه دار..ایرانی

مرتضی گفت...

جالب بود . ممنون ایرانی عزیز

ایرانی گفت...

ممنون مرتض جان ! شاد کام باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر