ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک مرد 77

افسانه رفت خودشو یه گوشه اتاق قایم کرد . می دونستم داره مارو می پاد ولی دیگه سختش بود که در اون شرایط بخواد در کنار ما باشه . کتی هم که دید افسانه رفته خاطرش جمع شد هرچند می دونست هشت ده متر اون طرف تر یه جایی سنگر گرفته .. به صدایی معمولی بدون این نیت که افسانه بشنوه و می دونم که می شنید گفت داداش تو یه غریبه رو که می بینی نباید دست و پاتو گم کنی اول باید به دور و بری های خودت برسی بعد اگه حال داشتی و وقت داشتی و... حرفشو قطع کردم -بعد اگه خواهرت اجازه داد بری سراغ مادر بچه ات .  بحث فایده ای نداشت عجب غلطی کرده بودم . همه جای دنیا همه کارمندا کارگرا از کار زیاد خسته میشن میرن مرخصی یه استراحتی می کنن . ما مرخصی می گیریم بریم کار کنیم . صدر رحمت به رحم خارجی ها -حالا داداش بیا جلوتر . این قدر حرص نخور آبت خشک میشه . ببین فکر این هم باش اگه من نی نی کوچولوی تو رو تو شکم خودم داشته باشم واسه بچه و مادر بچه خوب نیست ها داداش گلم .. الان افسانه هرچی حرص بخوره مهم نیست بچه اش یه ماه رو رد کرده یه گوشتکی گرفته .  این دعوا و حسادت زنونه اونا یه جورایی رو من اثر گذاشته بود . هرچی می خواستم عشقبازی رو شروع کنم دلم نمیومد .  مزه ام نمی داد . دلم پیش افسانه بود . -کتی جونم می تونم یه چیزی ازت بخوام -بگو فقط نخواه که اول افسانه رو بکنی -نه نمیخوام فقط میخوام یه دقیقه یه چیزی بهش بگم برگردم . میخوام بهش بگم که احترام به خواهر واجبه . هروقت باشه ما رابطه خونی داریم . دل ندارم که اون با تو بپیچه . باهم دوست باشین . من هر وقت دوست داشتین به هردوتاتون می رسم . کتی یه لبخندی زد و یه اخمی هم کرد . می دونستم هنوزم مشکوکه -برو برو داداش کوس خل ما . این همه زن تو دنیا دنبالتن ریش و قیچی خودتو دادی دست یه خبرنگار تازه به دوران رسیده که تو خوابشم همچین روزی رو نمی دید . میخواستم به کتی بگم که مگه تو هم به خوابت می دیدی که یه روزی میلیاردر شی و ندونی ثروتت چقدره ؟/؟ گفتم ولش حرف حرف میاره .  یه خورده دور و برو گشتم یه گوشه ای افسانه رو پیدا ش کردم که سرشو وسط زانوهاش گذاشته بود و گریه می کرد . بغلش زده و گفتم عزیزم قربون شکل ماهت برم . دلشو ندارم اشکاتو ببینم . خیلی آروم بهش گفتم . اون هروقت باشه خواهرمه . من نسبت به اون عشق خواهری دارم . من تو رو دوست دارم عاشق توام . تو رو میخوامت . حالا هرچی باشه خواهر آدمه . بیست و خوردی سال زیر یه سقف با هم بودیم . توقع داره .. افسانه سرنوشت این طور بوده . من دوستت دارم . ببین اگه برام ارزش نداشتی مهم نبودی اون وقت از بغل کتی پا نمی شدم نمیومدم تا از دلت در بیارم -حتما سکس بهت نمی چسبید که اومدی بهم سر زدی -ببین خودت جواب خودت و ناراحتی خودتو دادی و به من کمک کردی تا منظورمو بفهمونم فرض می کنیم که تو درست بگی حتما واسم اهمیت داشتی توجه به تو در اولویت بود که من اومدم تا از دلت در بیارم . بهم قول بده که ناراحت نمیشی تا من برگردم .-کی ؟/؟ وقتی اون همه شیره اتو کشید -من به خاطر عشق تو اومدم تا از دلت در بیارم . دلت میاد منو ناراحت کنی ؟/؟ تو که دلت سنگ نبود .. یه خورده بااحساساتش بازی مثبت  کردم و اونم گفت اگه دوستت نداشتم که واسه تو بدترین شکنجه ها رو تحمل نمی کردم . باشه سعی می کنم یه جوری سرمو گرم کنم .  یه خورده بوسیدمش و نازش کردم و با خیالی خوش از این که کوروش صدر در صد طرف افسانه هست اونو چند متر دیگه اونورتر فرستادم .  من خوش خیالو باش که فکر می کردم دونفری رو می تونم با هم بگام . یعنی ازکوس یکی بکشم بذارم تو کوس اون یکی .  شده بودم مرد دوزنه که باید بین دو تا هوو صلح برقرار می کردم . برگشتم پیش خواهرم . -چقدر طولش دادی . راستشو بگو باهاش برنامه رفتی ؟/؟  دستشو به کیرم مالید و گفت . نه اینجا که چیزی نیست . صورتمو بوکرد و گفت ببینم بوی عطر اونو میدی . -کتی بس کن .. اونو محکم بغلش کرده و لباشو بوسیدم و بدنمو سخت به تنش فشردم و کیرمورو کوسش کشیدم تا حشریش کنم و نذارم حرف بزنه ول کن نبود . -کوروش لبات طعم و بوی روژ افسانه رو میده . -ساکت . اگه دوست نداری برم پیش اون . اینو که گفتم دستاشو دور کردن من حلقه زد و واسه بوسیدن من بیشتر همکاری کرد . بعد از لباش از سینه هاش شروع کردم . سینه های کتی از سینه های افسانه خوش دست تر بود . هیکل خواهرم هم درشت تر و تپل تر بود ولی افسانه یه حالت مانکنی تر داشت . هردوتاشون آبدار بودند .. -کتی خواهر خوشگل و حسودم . دوستت دارم .. کوستو می خوام . می خوام کیرمو بکنم توش -دروغ نگو اگه کوسمو می خواستی زودتر از اینا میومدی پیشش و این قدر ناز نمی کردی . واسه این که جوابی بهش ندم رفتم پایین رو کوسش و اونو گرفتم دهنم  . با دو تا شستم لبه های طرفین کوسشوبه دوطرف باز کرده و زبونمو تمام و کمال از پهنا می کشیدم رو کوسش و آخر کار قسمت بالای کوسشو می ذاشتم تو دهنم و میکش می زدم -وااااایییییی داداش داداش چقدر هوس دارم . چقدر باحالی . بخور . کوس باحالمو بخور . هر وقت باشه کوس خواهرته که توش عسل داره . کوس غریبه ها توش زهر ریخته . فوری می کشه دستمو گذاشتم جلو دهنش و گفتم کتی اینجا هم دست از نیش زدن بر نمی داری ؟/؟ ...... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر