ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زن نامرئی 24

بابا تو بغل من با تعجب نگام می کرد . غافلگیر شده بود . یکه خورده بود . -ناصر جونم روتو بر گردون . مثل زنای با حجاب داری ازم رو بر می گردونی . من که نمی خوام بخورمت . خودم یه فشاری به شونه های بابا آورده و صورتشو با کمپلت هیکلش سمت خودم بر گردوندم . این جوری راحت می شد یه بغل دو طرفه زد و زودتر اونو تو دام انداخت . وقتی که من و اون هیکل درشت و آماده فعالیت منو دید بیشتر هاج و واج شده بود . شاید هنوز این تصورو داشت که نادیا کوچولو پیشش دراز کشیده . -بابا -جون بابا -می خوام ببوسمت . تو منو نمی بوسی ؟/؟ صورتشو آورد جلو و یه بوسه ای به صورتم داد و بعدش با انگشت به یه قسمت از صورتش اشاره کرد که اونجا رو ببوسم -بابا جونم اینا که مال قدیما بود . اون وقتا که موبایل و کامپیوتر نداشتیم مال زمان عصر حجر . من که هنوز اون دختر کوچولو نیستم . رفتم طرف لبهای خوشگلش و خودمو لبمو دوتایی بهش چسبوندم . لبم که رو همون جایی قرار گرفت که باید قرار می گرفت . این بار راحت تر و با هیجان بیشتری بابا رو بغل زده دستامو دور کمرش حلقه کردم پاهامو هم دور پاهاش قرار دادم و اونو به طرف خودم کشونده فشارش می دادم . وسط بدنمون در تماس شدید و سختی باهم قرار گرفته و حالا می تونستم برآمدگی و شق بودن کیرشو و این که تونستم هوسشو بیدار کنم حس کنم . چشای بابا از هوس باز و بسته می شد . -ناصر جون خوابت گرفته . -نه جوری منو بوسیدی که فکر کردم دوست دخترم داره منو می بوسه .  می دونستم بابا دوست دختر نداشت واین فقط یه مثال بود . ولی خواستم سر به سرش بذارم -چی گفتی بابا ؟/؟ تو دوست دختر داری .  خب عیبی نداره من که گفتم با پدر جونی خودم همراهی می کنم .-نادیا اذیتم نکن .. بد متوجه شدی .  -حالا ایرادی داره من دوست دختر بابام باشم ؟/؟ به کسی چیزی نمیگم ها . کف دوتا دستمو گذاشتم زیر یکی از سینه هام و اونو به صورت پدرنزدیک کردم و گفتم عمر آدمی چه زود می گذزه . انگار همین دیروز بود که اندازه یه گردو بود و تو دوست داشتی همیشه یه ناخنکی بزنی و بذاری تو دهنت و بعد بخوابی .  -وتوهم خوشت میومد نادیا -اووووفففف چه جورم بابا . تا جوجومو نمی خوردی خوابم نمی گرفت . یه طرفو می خوردی و ولم می کردی رضایت نمی دادم و می گفتم هر دو تا .  حالا ازت می خوام که یه تجدید خاطره ای کنی و بازم جوجومو بخوری -نادیا شوخیت گرفته ؟/؟ بده . از این حرفا چیه که می زنی . تو بزرگ شدی . باید یه چیزایی رو رعایت کنی .-بابا من این چیزا حالیم نیست . من همون دختر کوچولوی تو هستم . زودباش . تو که به من نه نمیگی . دلت می خواد نادیای تو دوباره افسردگی بگیره ؟/؟ یادت رفت چقدر دلواپسم بودی و این دکتر اون دکتر می کردی ؟/؟ یادت رفت چقدر واسم اشک می ریختی ؟/؟ حالا بیا بابا ناز نکن دیگه . پدر اومد جلوتر ودهنشو رو یکی از سینه هام قرار داد .  منم کف دستمو گذاشتم پشت سرش و اونو بیشتر به سینه هام می فشردم تا میک زدنش بیشتر بهم حال بده . -آههه بابا اون سینه ام ازت گله داره . قبل از این که نوبت خوردن اون یکی بشه می تونی یه دستتو بذاری روش و بهش بگی آماده باشه .  پدر با یه حس و هیجان خاصی نوک سینه ها و بقیه قسمتهاشو میک می زد . خیلی هم تو کارش وارد بود . حرفمو گوش کرد و یه دستشو هم گذاشت رو اون یکی سینه ام . از وقتی که این حرکت شروع شد و ما دوباره به هم چسبیدیم حرکت کیرش تو شورت رو که لحظه به لحظه داشت میومد بالاتر و شق تر می شد حس می کردم . دیگه داشتم مطمئن می شدم که میشه رو کیر بابا حساب کرد . فقط یه خورده باید تلاش بیشتری می کردم تا اون آخرین و سخت ترین تابویی هم که بین ما وجود داره شکسته شه . بابا که خودش با جفت سینه هام مشغول بود ولی من تصمیم گرفتم یه کار دیگه ای انجام بدم . دستمو یواش یواش بردم طرف شورت پدر و گذاشتم رو اون قسمتی که کیر شق شده قرار داشت -خیلی نرم و با ملایمت اون قسمتو هدف قرار داده بودم . چیزی نگفت . گذاشت که من کارمو انجام بدم . یه خورده هم مواظبش بودم ببینم که عکس العملش چیه .. -آهههههه نادیا -چیه بابا دیدی بهت گفتم اگه سینه هامو بخوری خوشت میاد و کیف می کنی و یاد قدیما می افتی ؟/؟ -نادیا خیلی شیطون بلا شدی خیلی . داری چیکار می کنی -پدر جونی تو بگو داری چیکار می کنی . یه فشاری به سر کیرش آورده و گفتم حالا من زبون دارم و دارم یه چیزی میگم این زبون بسته چه گناهی داره که این داخل قایم شده و نمی تونه حرف بزنه . -نکن نادیا بده .. خوب نیست . -بابا تو که به من نه نمیگی . حالا نه به من نه بگو نه به خودت . پس بذار یه خورده من با اینت ور برم . اون وقتا کوچولو بودم حالیم نبود . حالا که بزرگ شدم این حقو دارم که یه خورده باهاش حال کنم .  مگه نه بابایی .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی ...............................آقا رضا بمب عزیز بیش از آن که برای تو متاسف باشم برای خودم متاسفم که بی اندازه احترام سایرین را نگه داشته و بی اندازه فروتنی می کنم . البته این مایه افتخار منست ولی بعضی ها جنبه اش را ندارند . قصد داشتم  با همه کمبود وقتم از خوابم بزنم و بعد از این سحری یکی دوساعتی داستان در خواستی طولانی تو را در رابطه سکس با مادر بنویسم و برای سه شنبه منتشرش کنم چون نوبت درخواست تو شده بود . ولی کار مرا راحت کردی . داستان می خواهم زنده بمانی مرا به نام می خواهم زنده بمانم در سایت شهوانی بدون اشاره به منبع و نام نویسنده منتشر کرده ای . این بود جواب احترام من ؟/؟ من الان چند روزه اسم تو را به عنوان در خواست نوبت بعدیم آورده ام . این احترام من به شماها را می رساند . داستان می خوام زنده بمانی یک داستانیست که در آن از یک تکنیک خاصی استفاده کرده ام . به دوصورت نوشته ام . حدود هفتاد درصد اول دوداستان شبیه و عین همند . وسی درصد یا بیشتر آن را به دوصورت جداگانه ضمیمه قسمت اول کرده ام . یکی سکسی و دیگری عشقی . تکنیک جالبی شده . شما اون قسمت عشقی رو ظاهرا در سایت شهوانی کپی کرده اید . حالا نمیدونم متوجه اون قسمت و تنظیم بعدی شدی یا نه خدا می داند . می تونی دوباره ازحالت دومش یه کپی دیگه هم بکنی آزادی . ولی یه خورده وجدان داشته باش . انصاف نیست که من به خاطر تو از خواب بعد از سحرم بزنم و خواب آلوده به سر کارم برم . که البته حالا دیگه این کارو نمی کنم مگه مغز خرخوردم ؟/؟  خوانندگان آن سایت که اطلاع ندارند موضوع از چه قرار است . واقعا کارمو راحت کردی و منم میرم دنبال نوشتن یه داستان سبک تروکم وقت گیرتر برای دوروز دیگه . خوانندگان گل مجموعه امیر! خواسته من از شما اینه که اگه به سایت لوتی و شهوانی سرمی زنید دوستان و خوانندگان گل آن سایتها را از وجود چنین خلافکارانی آگاه سازید . با تشکر از امیر عزیز ,آره داداش نازنین و کاربر نمونه سایت لوتی جناب کینگ صفر پنج ..شاد و پیروز باشید و با وجدان ...ایرانی

3 نظرات:

ایرانی گفت...

آقا رضا بمب عزیز پیام مفصلی را که درخصوص کپی برداری ناجوانمردانه با تغییر نام داستان در سایت شهوانی درذیل داستان زن نامرئی 24 برایت نوشته ام مطالعه کن .گفتنی ها را آنجا گفته ام . سعی کن در زندگیت چنین شیوه هایی درپیش نگیری که انسان کژ همانند بار کج به مقصد نمی رسد . به امید وجدانی سالم برای تو ...ایرانی

hero گفت...

دمت گرم خسته نباشی

ایرانی گفت...

شما هم خسته نباشی هروی گل و دوست داشتنی ام .سربلند باشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر