ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان تقسیم بر سه 12

چه لذتی داشت تماس کیر معین با کون من .هرجور خودمو تو آب حرکت می دادم بازم این کیرش به سوراخ کوسم نمی رسید . بیشتر متوجه شدم که چقدر این بازی گلف سخته . سرکیر معین شده بود مثل توپ گلف که باید سوراخ کوسو پیدا می کرد . یه خورده شورتمو دادم پایین تر . حالا اگه پسرم اراده می کرد می تونست کیرشو به طرف کوسم بفرسته تا من تصمیم قاطعمو در مورد چگونگی جوابم به شاهپور بگیرم . -مامان نمی خوای جوابمو بدی ؟/؟ -دارم فکر می کنم . بعضی چیزا نیاز به فکر شدید داره . به این راحتی نمیشه جواب داد . آقا شاهپور مرد خوبیه درسته که پدر آدم چیز دیگه ایه ولی اونم می تونه باهاتون خوب تا کنه . همونقدر که راضی شده با وجود سه تا پسر منو بگیره و با من باشه این خودش کلی ارزش داره . معین جان تو اگه خودت باشی حاضری بری با یه زنی که سه تا پسر داره ازدواج کنی و واسه خودت دردسر بتراشی ؟/؟ -نه مامان من همچین کاری نمی کنم . من نمیگم آقا شاهپور بد . اصلا اون یه آدمی که از بهشت اومده .. ما پسرا نمی خواهیم که یکی جای بابامونو بگیره و کنار مامانمون باشه .. -فراموش نکن که منم تصمیم گیرنده ام .. -مامان اگه راهی داره .. جوووووون یه خورده کیرش حرکت کرد اومد رو سوراخ کونم قرار گرفت . کوسم نیاز داشت اون داشت از بی کیری می مرد . توآب سد استخر داغ کرده بود و کیر می خواست . می خواست که یه کیری بهش بچسبه و بعد اون کیر راه  تونل مانند کوسو بگیره و تا آخرش بره . یه حرکتی به خودم دادم تا یه خورده کیر معین جا بجا شه ولی رفته بود رو اون دایره کوچیکه سوراخ کونم قرار گرفته بود و با این تکونای آروم کیر معین به طرف پایین نمی رفت یا باید با دستم کیرشو به طرف پایین و قسمت کوس هدایت می کرده یا این که خودش این کارو انجام می داد . فعلا هیشکدوم روشو نداشتیم . بالاخره باید یکی مون پا پیش میذاشتیم . من می خواستم کیر بره تو کوسم و حالا هر وقت سیر شدم و یه حوصله ای داشتم کون هم می دادم ولی اون یه جوری به اون جا چسبیده بود .-معین یه جوری باهام تماس گرفتی -اوه ببخش مامان جون گرم صحبت بودیم اصلا حواسم نبود -اشکال نداره عزیزم تو که غریبه نیستی . یه خورده تحرک نداریم و گرم صحبت شدیم سردمونم شده . کمی هم گرم شیم بد نیست . این قسمت یه خورده سرده دستمو گذاشتم رو کیرش و یه خورده اونو پایین دادم . -اینجا یه خورده گرمتره .. حتما فکر می کنه مادرش یا کوس خله یا اونو کوس خل گیر آورده .. البته از این دو حالت هم خارج نبود . تا اینجاشو که رسونده بودم . کاش یه هل دیگه می دادم قال قضیه رو می کندم .. ولی دوست داشتم پسرم یه چیزی رو با اراده و پشتکار و تلاش خودش به دست بیاره و اگه منم کمکی بهش کرده باشم حداقل آخر کار این خودش باشه که کلنگ پیروزی رو می زنه . این جوری اعتماد به نفسش زیاد می شه و می تونه احساس مردانگی هم بکنه . حالا نوک کیرش رو سر کوسم قرار داشت . دیگه دوست داشتم بقیه راهو خودش بره خودش حس کنه که چی میخواد و منم چی میخوام . نیاز من چیه . چه چیزی خوشی های یک زنو تکمیل می کنه . درسته که یک زن عشق و احساساتی قوی داره ولی در همه حال که نمی تونه خودشو فدا کنه . اگرم خودشو فدا کنه اون جوری که باید و شاید نمی تونه به دورو بری هاش برسه . منم می خواستم یک مادر خوب باشم . باید حال و روزم درست و رگلاژمی بود تا بتونم بقیه رو تنظیم کنم . -مامان الان چند درصد امکان داره طرف من باشی یعنی طرف بچه هات -من همیشه طرف شما هستم . به عشق شما و به خاطر شماست که زندگی می کنم .-نه منظورم این بود که چه جوابی به خواستگارت میدی . فعلا هشتاد درصد میگم آره -به خاطر همون مسئله ای که گفتی -آره پسرم علت دیگه ای نداره . یه فشاری به سر کیرش داد -حالا چقدر .. حالا سی در صد احتمال داره که بهش جواب منفی بدم ..جووووون داشت یاد می گرفت که باید چیکار کنه . این مثلا پسر زرنگه من بود . اون یکی داداشش و بعدیش که اون دو تا خیلی خجالتی تر از این بودند اونا رو باید چیکار می کردم . فعلا بذار با این یکی کارامو پیش ببرم تا به موقعش ببینم تکلیف اونا چی میشه . دلم می خواست یه تکونی به خودم بدم و بهش بگم عزیزم پسرم جیگر گوشه ام حالا شده پنجاه درصد ولی بعضی وقتاست که تر بیت بچه و بهش اعتماد به نفس دادن از همه چی مهم تره . شاید اگه داداش دومیش بود یه بر خورد دیگه ای باهاش انجام می دادم . جااااااان داشت یاد می گرفت . حرکات خفیف داخل آب در اثر جریان خفیف آب بود یا چیز دیگه ای که فکر می کردم کیر معین داره تو کوسم یه حرکتایی رو انجام میده .. نه اشتباه فکر نمی کردم یه خورده دیگه پیشرفت کرده بود بازم رفت جلوتر -مامان حالا به نظرت چند درصد احتمال داره که بهش جواب منفی بدی -عزیزم تو که خودت می دونی یه تصمیمو نمیشه به این سادگیها گرفت . فعلا پنجاه پنجاه هستم . یدستشو گذاشت دور کمرم و یه دستشو دور پام قسمت بالای دوتا رونم یه فشار رو به عقبی بهم داد و نصفه دیگه کیرشو هم فرستاد تو کوسم -آخخخخخخ نههههههه معین اوووووفففففف کوسسسسسم عزیزم آتیششششش آتیششششش گرفتم .جووووون دلم دلم داره در میاد از جاش . چیکار کردی .اووووخخخخخخ نههههههه عزیزم .. -مامان حالا چی حالا چی بگو حالا چی -نه نه من شوهر نمی کنم شوهر نمی خوام من تو رو میخوام . شما پسرای گلمو می خوام . حالا دیگه صد در صد بهش میگم نه .. دیگه کافی بود که یک کار برای اولین بار انجام شه . وقتی کیر معین رفت تو کوس من که مادرش بودم یعنی دیگه کیر گشایی شده .. یعنی از این لحظه ها و دقیقه و ثانیه هایی که کیرش بره تو کوس من فراوون داریم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

9 نظرات:

ناشناس گفت...

ممنون ایرانی عزیز
خیلی جالب داره پیش میره

با اجازت چند تا پیشنهاد هم داشتم:

پسره مامانشو وقتی بقیه داداشهاشم تو خونه هستن یواشکی بکنه یا وقتی مهمون اومده براشون یا خواستگار مادره تو خونس
چند قسمتو به همین صورت پیش ببر و مامانه هم از ترسش راضی نباشه ولی پسره بزور
کارشو بکنه

مثلا نصف شبی بره سراعه مامانه و در حالی که داداشاش تو اتاق دیگه ان مامنرو بکنه
و وقتی مامانه تو حمومه بره و ترتیبشو بده خلاصه حسابی مامانرو کلافه کنه ...

باز هم ممنون
موفق باشی

ناشناس گفت...

ممنون ایرانی عزیز
خیلی جالب داره پیش میره

با اجازت چند تا پیشنهاد هم داشتم:

پسره مامانشو وقتی بقیه داداشهاشم تو خونه هستن یواشکی بکنه یا وقتی مهمون اومده براشون یا خواستگار مادره تو خونس
چند قسمتو به همین صورت پیش ببر و مامانه هم از ترسش راضی نباشه ولی پسره بزور
کارشو بکنه

مثلا نصف شبی بره سراعه مامانه و در حالی که داداشاش تو اتاق دیگه ان مامنرو بکنه
و وقتی مامانه تو حمومه بره و ترتیبشو بده خلاصه حسابی مامانرو کلافه کنه ...

باز هم ممنون
موفق باشی

ایرانی گفت...

با سلام به دوست خوب آشنا و گلم ! من دو قسمت دیگه از این داستانو نوشتم . بعضی چیزارو میشه بعدا پیاده کرد از بعضی چیزا رد شدم . هنوز جا داره که پسربزرگه وقتی بقیه داداشها خونه هستن یه کاری صورت بده .. خواستگار اومده سریع رفته همون دم در عذرش خواسته شده ..درقسمتهای بعدی رومیگم .مامان حالتش طوریه که راضی شده و خب راضی بوده حالا جهت احتیاط در شرایط خاص هم میشه گاهی اونو به کلافگی رسوند .ولی یه چیزی رو هم نباید فراموش کنیم که مامان تقسیم بر سه بوده و در آینده اون دو تا داداش هم که به سن بلوغ برسند یه سهمی هم اونا دارند . متشکرم از پیام و پیشنهادات جالبت ..شاد و شاد و باز هم شاد باشی ...ایرانی

ناشناس گفت...

ممنونم ایرانیه عزیز

کلا منظورم اینه که وقتی بقیه تو خونه هستن ترتیب مامانرو بده

مثلا مهمون اومده خونشون یا رفتن به عروسی یا مثلا قبل از عروسی که مامانه به خودش رسیده پسره حسابی باهاش حال کنه و فاتحه آرایششو بخونه
کلا هروقت دلش میخواد و مامانرو گیر میاره بهش بچسبه
این سبک و موقعیتها خیلی داستانو داغ و مهیج میکنه و از یکنواختی که تو همه داستانهای این تیپی هست درمیاره

و همینطور چند قسمت بعد تو همین موقعیتها معین ترتیب مامانرو از کون هم بده ولی مامانه مقاومت کنه ولی در نهایت معین کارشو بکنه و همینطور جملات خاص این موقعیتها مثل "این دفعه کونم خیلی درد گرفت و کسم سوخت وحشی"
زیاد تو گفتگوها استفاده بشه


باز هم ممنون ایرانی عزیز
لطفا حالا حالاها داداشهای دیگرو تو داستان نیار

میبخشی اگه طولانی شد
خوش باشی عزیز

ایرانی گفت...

سلامی دیگر به دوست خوب و آشنا و دوست داشتنی ام ! متشکرم از پیشنهادات جالب و ارزشمندت . تا اونجایی که که بشه از این پیشنهادات زیبا استفاده خواهم کرد ولی این نکته را هم باید در نظر داشت که در حشری بودن مادر دست کمی از پسر ندارد و او هم مشتاق است و از طرفی همان طور که قبلا هم گفتم دو تا پسر دیگه هم هستند و بعد این که اگه دو نفر زیاد با هم سکس داشته باشند باید خیلی تلاش کرد که این سکسها و تصاویر آن تکراری و یکنواخت نشه . اگه دقت کرده باشیم تا این لحظه هیجان و خواست و شور و التهاب و نیاز مادره اگه نگیم بیشتر بوده کمتر هم نبوده . برای جلوگیری از یکنواختی هم یه فکرایی کردم . بازم ممنونم از این همه نظرات زیبایت .منتظر پیامهای بعدیت هستم . شاد باشی ..ایرانی

ناشناس گفت...

ممنون از توجهت ایرانیه عزیز

میشه سکس این 2 تا رو در موقعیتهای مختلف که بقیه هم تو خونه یا تو مهمونی یا کلا هرجایی که بقیه هم باشن انجام داد تا تکراری نشه

میدونم که متوجه منظوره اصلیم شدی
یعنی مادره کلافه بشه و از معین بترسه چون هروقت دلش بخواد بهش میچسبونه و حسابی میکندش ...

اگر امکان داره میخوام یه مجموعه طولانی به این سبک جدید بنویسی که خیلی هات و سکسیه


باز هم ممنون

ایرانی گفت...

بازم سلام به دوست عزیزآشنام ..این کار باید به تدریج صورت بگیره اما ترس مادر را نمی تونم در حد زیاد بالا ببرم البته در این داستان و داستان بابا تقسیم بر سه یه اصالت خاصی وجود داره که بابا و مامان جز با فرزندان خود با غریبه ها سکس ندارند و ممکنه گاهی وقتا یه مقدمه چینی هایی با غریبه ها آن هم در حد معمول و جلوگیری از یکنواخت شدن روند داستان نوشته شه ..با این حال بازم از پیشنهاد داغ شما آن هم در قسمتهای جلوتر استفاده خواهم کرد و طوری هم خواهم نوشت که اگه مامانه هراسی هم داشته باشه هوس و عشق خودش به پسرش از بین نره .. بی نهایت ممنونم از دقت و توجهت . شاد و خندان باشی ...ایرانی

جيبر گفت...

اين داستان داره بمب ميشه يعني واقعأ ايول
جيبر

ایرانی گفت...

ممنونم با نظرات داغ وانفجار دلگرمی دادنهایت جیبر خوبم ..ایرانی

 

ابزار وبمستر