ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آبی عشق 15

نسیم تو که میدونی من چقدر دوستت دارم پس چرا این قدر واسم ناز می کنی . -نستوه این همسایه ات نیاز خانوم دیگه کیه من نمی شناسمش -خب قرار نبود که همشهریهامو بشناسی اونم مثل ما بچه تهرونه و اینجا ویلا دارن ولی با نازی دوسته . -پس تو چرا باهاشی . ببینم اگه من برم با یه پسر دیگه باشم تو ناراحت نمیشی ؟/؟ -ببین نسیم جون این جور قدم زدنای معمولی یه امر عادیه . بازم چشم اگه تو ناراحت میشی من سعی می کنم رعایت کنم . چیکار کنم یه نسیم خانوم که بیشتر نداریم -پس می خواستی چند تا داشته باشی . -می دونی که خیلی دوستت دارم و نازتو می خرم -آره دیدیم . این چند وقتی خیلی حال ما رو پرسیدی ببینی نسیم چیکار می کنه . مرده هست زنده هست . رو زمین نشستند و خیره به ستاره های آسمون همدیگه رو بغل زده بودند . دیگه نسیم به بوسه های نستوه عادت کرده بود . از این بوسه ها لذت می برد . از تماشای ماه و ستاره های آسمون لذت می برد . -نستوه نکنه متوجه غیبت ما بشن .-نه بابا . بزرگترا که سرشون به یه چیزی گرمه و نازی هم داره واسه خودش دور می زنه . گفتم خودشو به بقیه نشون نده . فکر می کنن اون با ماست . -نستوه تو اصلا دلت واسه من تنگ نشده بود ؟/؟ -چرا خیلی زیاد . تو چی نسیم ؟/؟ -دوست داری بدونی ؟/؟ اون وقت خودتو نمی گیری و بیشتر طاقچه بالا نمیذاری ؟/؟ -نه من هر چی بیشتر بفهمم دوستم داری بیشتر بهت وابسته میشم . -هر ثانیه به فکر تو بودم . به وقت خوابیدن .. به وقت بیدار شدن وقتی که می خواستم یه چیزی بخورم یه کاری بکنم و جایی برم همه جا تو رو می دیدم . همه جا جلو روم بودی . حس می کردم یه چیزی رو از دست دادم . فکر نمی کردم  عشق و احساس اونم  تا این حد زیبا باشه ولی اگه باهات سر ساز گاری نداشته باشه می تونه خیلی هم زشت باشه . نستوه کف دستشو رو صورت نسیم قرار داد . با این که نسیم خنک و دلپذیری صورت نسیمو نوازش می داد ولی نستوه حس می کرد که دستشو رو آتیش گذاشته . . اونو  بازم در آغوش گرفت و سخت به خودش فشرد . تن نسیم داغ داغ بود . نستوه هنوزم نمی تونست حس کنه که آیا می تونه اونو مثل خودش هوسباز بار بیاره یا نه ولی این حسو داشت که یه جورایی داره به این دختر عادت می کنه و از این که در چنین شرایطی بفهمه که اونو برای هوس می خواد یه نوع احساس شر مندگی می کرد . نسیم آرزوهای دور ودرازی در سر می پروروند وخیلی آینده نگر بود . آینده نگر و دور نگر . به جای این که جلو پاشو نگاه کنه به دور دستها می نگریست . خیلی رویایی فکر می کرد . نستوه هم زیادی واقع بین بود . دختر دست پسرو تو دستای خودش طوری لمس می کرد که بفهمه آیا دوستش داره یا نه . هر جوری خواست یه استنباطی بکنه بازم دقیق نتونست به چیزی پی ببره . دوست نداشت به هیچ وجه اونو از دست بده . هرجوری شده باید روی این دختره رو کم کنم . میمون هر چی زشت تره بازیش هم بیشتره . این چند تا رنگ و روغن رو هم اگه به سر و صورتش نماله هیچی نیست . هیچی . -به چی فکر می کنی نسیم -به نیاز تو .. زده بود تو خال -حیف که تو این تاریکی صورتت زیاد مشخص نیست که بفهمم با شنیدن اسم نیاز چه جوری میشی . -نسیم بازم داری اذیت می کنی ها . من فکر کردم منظورت از نیاز همون خواسته های منه نه چیز دیگه ای . -من که خودم می دونم تو از اون خوشت میاد . نسیم فقط دوست داشت از نستوه بشنوه که نه این طور نیست .من فقط تو رو دوست دارم . این فقط یه سلام علیک معمولی بوده . من عاشقش نیستم .... نه این چه حرفیه ؟/؟ مگه جرات داشت غیر اون عاشق کس دیگه ای باشه . چشم آبی فقط باید مال اون می بود . فقط مال اون . چون وقتی که نستوه گفته دوستش داره باید رو حرف و خواسته اش وایسه و ثابت قدم باشه . -یه چیزی بگم نسیم ؟/؟ من می خواستم حسادت تو رو تحریک کنم . چون تو آخرین لحظاتی که تو شمال با هم گرم بودیم تو یه ضد حال زده بودی .. -پس که این طور آقا حالا میخوان حس حسادت ما رو تحریک کنن -ببینم موفق نبودم ؟/؟ -چرا واسه این کار باید یه مدال هم بهت بدم . خیلی دیوونه ای نستوه .-آره دیوونه نسیم خوشگلم . -من نمی دونم  از این دختره خوشم نمیاد . دوست ندارم باهاش بگو بخند داشته باشی .-چی بهش بگم نسیم  ؟/؟ بگم تو دوست دخترمی و این باغ ما رو ترک کن ؟/؟  -خب این کارو که می تونی بکنی وقتی که اون خانوم پیداش شد تو دست منو بگیری و باهم بریم یه دوری بزنیم . باور کن از این دخترای قرتی که هر روز با یکی می لاسن تو کلاسمون و تو اجتماع خیلی داریم . مگر این که آقا سر و گوشش بجنبه و .. -نسیم خواهش می کنم از این حرفا نزن . تو خودت داری میری تو فاز منفی .. -چیکار کنم دست خودم نیست . اگه بدونی این چند وقته وقتی که صدای زنگ گوشی موبایلو می شنیدم چقدر با شوق و ذوق نگاه می کردم که ببینم آیا یه پیامی از طرف تو رسیده یا نه . چقدر دلم شکست . تو که اینا رو نمی دونی . روزی صدبار میرفتم سراغ ایمیلم تا ببینم از طرف تو پیامی داشتم یا نه . خیلی سنگدل و بی احساسی نستوه . نمی دونم چرا عاشقت شدم . با این که می دونم خیلی بدی . -یه آدم خوب هیچوقت عاشق یه آدم بد نمیشه . -واگه بشه اون وقت خیلی بد میشه . خیلی عذاب می کشه -مثل این که هیچی نمیشه اگه بذارم همین جور حرف بزنی با این انرژی های منفی خودت منو هم منفی گرا می کنی . -چه جوری می خوای زبونمو ببندی . -یه جا دیگه رو می بندم که نتونی حرف بزنی . بازم تو تاریکی به هم نگاه می کردند . بازم برق نگاه همو می دیدند و گرمای لب همو احساس می کردند . نستوه حس می کرد که این بوسه ها داره واسش به شیرینی بوسه های هوس میشه ... ادامه دارد . . نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

ایرانی گفت...

با تشکر از همه خوانندگان عزیز این مجموعه و تشکر از شما عزیزان و احترام به همه خوانندگان سایتهای دیگر ..جادارد که از کاربر king05 که این روزها در حد بسیارگسترده ای داستانهای اینجانب را در سایت لوتی منتشر می نماید تشکر کنم که به منبع داستان و نام نویسنده اشاره می نماید . همان گونه گه من و امیر گفته ایم با کسی خصومت نداریم و حفظ حرمت همه خوانندگان در هر سایتی بر ما واجب است . فقط به یک نکته اشاره کنم که داستان کوتاه منتشر شده به نام مامان ج ن د ه که در صفحه 80 داستانهای سکس با محارم سایت لوتی منتشر شده نویسنده اش من نمی باشم . هم سبک نگارشش با نوشته های من تفاوت دارد هم این که من این اسمها را در عنوان داستان قرار نمی دهم . با تشکر از همه شما وکاربر محترم سایت لوتی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر